در هر عصرى افرادى ديده مى شوند كه وضع حال و سرگذشت آنان عقل را حيران مى كند.آخوند ملا حسن نائينى يكى از آنان بود، او از ابدال و اوتاد زمان خود بود.
مرحوم ميرزا حسن خان فرزند محمد ابراهيم خان تحويلدار معاصر محمد شاه قاجار در كتاب جغرافياى اصفهان نوشته است : مرحوم ملا حسن نائينى مردى بود از اوتاد، در علوم دينى يگانه و در علم توحيد مردانه شصت سال در يكى از حجرات فوقانى مدرسه نيماورد، مجردانه به سر برد بضاعت او مكرر به تقويم اهل خبره رسيد لباس و اثاث او بيش از چند قران نمى ارزيد: به قول مولوى :
ملا حسن در عمر دراز تحفه و نياز از احدى قبول نكرد.راه گذارنش منحصر بود كه سالى ده يا بيست روز وقت درو به دهات حوالى شهر رفته خوشه چينى مى فرمود.روزى يك من و نيم به سنگ شاه جو دستگيرش مى شد تمام سال را به همان اكتفا مى فرمود.شبانه روز دو سه سير آن را با سنگ و چوب نيمكت مى كوبيد و با آن نمك در ديزى گلى مى پخت و مى خورد و هميشه متذكر بود.
در زمستان و تابستان زيرانداز نداشت و با بى لحافى و روى باز عادت داشت خواب به چشمش نمى رفت مگر اندك ، خود را دائم با آب سرد مى شست ، دير دير چرك مى شد، و زود زود از حجره بيرون نمى رفت شبها چراغ دلش روشن و منزلش تاريك بود.و يك ورق كتاب نداشت همه عمر شاگرديش را كسى نديد ولى در همه علوم استاد فريد دهر بود خاصه حكمت الهى و انواع علوم رياضى از صبح تا به شام طلاب علوم مختلفه دسته دسته پيوسته به مدرسش حاضر مى شدند و استفاده مى كردند و تا زنده بود ناخوشى نديد جز بيمارى مرگ فرزند جسمانى نداشت اما در بلاد اولاد روحانى او زيادند.
مرحوم حاج شيخ مهدى مازندرانى از مير شهاب الدين تبريزى شيرازى و او از ميرزا محمد رضا نقل كرده كه او اشخاص نادرى را مى پذيرفت و گاهى به ذكر يا در عالمى سير مى كرد مى فرمود: حسن زير جل است .(194)