در كتاب فوائد الرضويه از مرحوم شيخ بها نقل شده است كه مى فرمود: آباء و اجداد ما در جبل دائما مشغول عمل و عبادت و اهل زهد و تقوا بودند و صاحب مقامات و كرامات بودند آن وقت كرامتى از جدش شيخ شمس الدين نقل مى كند كه :
روزى برف فراوانى آمده بود و در منزل جد ما هيچ غذائى نبود و اطفال از گرسنگى گريه مى كردند و غذا مى خواستند شيخ به همسرش مى گويد: تو كودكان را ساكت كن تا من دست به دعا بردارم شايد خداوند غذائى برساند كه هم كودكان و هم ما بخوريم آن وقت به جاى خلوتى رفته و مشغول دعا مى شود.جده ما نيز براى اينكه بچه ها راسرگرم كند تنور را آتش مى كند و به بچه ها مى گويد ساكت شويد تا برايتان نان بپزم آن وقت از آن برفها جمع كرده گلوله كرده بصورت نان مى زند به ديوار تنور كه با اين بهانه بچه ها ساكت شوند، پس از مدت كمى كه جد ما مشغول دعا بود جده ما مى بيند ديواره تنور پر از گرده هاى نان شده است پس آنها را بيرون مى آورد جد ما چون اين را مى بيند شكر خدا را مى كند.مرحوم شيخ به پس از ذكر اين داستان مى گويد: ما در جبل عامل چنين بوديم ولى آمديم عجم و آب و نان اينجا را خورديم سلب توفيق شديم .(371)