اگر ما به الفاظى كه از دهان ما بيرون مى آيد كلمه مى گوييم, از اين نظر است كه هر كدام, از يك سلسله حقايق خارجى مفاهيم ذهنى و تصورات عقلى متكلم حكايت مى كنند; بنابراين اگر يك چنين دلالت از يك موجود خارجى برآيد, يعنى هر موجودى با نظام دقيق خود, دال و گواه به علم و قدرت بى پايان خالق خود باشد, در اين صورت بايد آن را (كلمه) گفت; بر اين اساس, موجودات جهان هستى كلمات خداوند بزرگ است, زيرا سازمان وجودى هر ممكن از قدرتى عظيم حكايت مى نمايد. سازمان پيچيده يك سلول, نظام شگفت انگيز جانداران, ساختمان زيباى گلها, عظمت و بزرگى سحابيها و كهكشانها, جانداران بيشمار درياها و سازمان مرموز هرانسانى, حاكى از عظمت و قدرت بى پايان اوست, گويا هر كدام با زبان تكوينى, از قدرت و علم و جمال و جلال او سخن مى گويند.
قرآن در سوره نساء (آيه 171) و همچنين در سوره آل عمران (آيه هاى 39 و 45) حضرت مسيح را (كلمة الله) خوانده است; چنان كه فرموده:
(إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُةُ عيسى بن مريم پيامبر خدا و كلمه اواست)
اميرمؤمنان مى فرمايد:
(يَقُولُ لِمَنْ أَرادَ كَوْنَهُ كُنْ فَيكُونُ لابِصَوتٍ يَقْرَعُ وَلابِنِداءٍ يُسْمَعُ وَإِنَّما كَلامُهُ سُبحانَهُ فِعلٌ مِنْهُ)(1) يعنى اين كه مى گويند: خداوند به موجودات مى گويد باش, آنها فوراً موجود مى شوند, نه به اين معناست كه در اين ميان, صدا و آهنگ در كار است, بلكه سخن خدا كار و عمل اوست.