بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ قـالَ اللّهُ الْحـَكـيمُ فى كِتابِهِ: (اءَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فى السَّماءِ تُؤْتى اُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِاِذْنِ رَبِّها)^(71) خـدا را سـپـاسـگـزارم كـه سـپـاه پـاسـداران انـقـلاب اسـلامـى را مـصـداق كـامـل ايـن آيـه مـبـاركـه مـشـاهـده مـى كـنـيـم هـمـچـنـان كـه سـپـاه بـه تـجـربـه در طـول ايـن ده سال و مخصوصاً در سالهاى سخت جنگ تحميلى بارها و بارها مصداق اين حقيقت بوده است .^(72)
سـپاه پاسداران كه ركنى بزرگ در پيروزى انقلاب اسلامى است ، با اقتدا به مولاى خود سيد مـظـلومـان ـ عـليـه الصـلاة و السلام ـ نجات بخش ملّت ايران و اسلام عزيز از شب هاى تاريك و ظلمانى ستم شاهى بوده و در پاسدارى از انقلاب و هدف هاى آن عاملى مؤ ثر و ركنى ركين بوده است .^(73) سـپاه پاسداران ركن ركين و پايه محكم دفاع از انقلاب در كشور است ، يعنى يكى از دو بازوى نيرومند مسلّح جمهورى اسلامى است .^(74) در هـر جـامـعه اى كه بخواهد يك حركت منطقى و فكرى انجام بگيرد يك قاعده اصلى لازم است تا اگر ديگران متزلزل مى شوند آن قاعده اصلى محكم بماند و اگر ديگران راه را گم مى كنند آن مـحـور اصـلى مـسـتقيم حركت كند و اگر دشمن توان پيدا كرد كه در نقاط ديگر خاكريزها را پر كـنـد، ايـن نـقطه خاكريز خود را محكم نگه بدارد و راه را بر نفوذ دشمن ببندند تا بتواند به كمك ديگران بشتابد.
اگـر شـما زمان پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله را در نظر بگيريد خواهيد ديد كه آن وقت هم عين همين قضيه وجود داشته است آن روز خواص اصحابى وجود داشته ....
خـواصِ اصـحـاب گـاهـى سـخـتـى هـاى بـيشتر را تحمل مى كردند، خواص به معناى كسانى كه بـطـانـه ^(75) پـيغمبر بودند؛ كسانى بودند كه راه را آنها براى ديگران روشن مى كـردنـد، آنـهـا زودتـر جـواب مـى دادنـد و ديـرتـر فـرار مـى كـردنـد، آنها زودتر مقصود را مى فـهـمـيـدند. عين همين قضيه زمان اميرمؤ منان عليه السلام هم وجود داشته است ؛ وقتى به جنگ هاى امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام نـگـاه مـى كـنـيـم مـى بـيـنـيـم در مـوارد مـتعددى ، جبهه بخاطر يك عـامـل مـعـنـوى مـتـزلزل مـى شـد، يـعـنـى چـون طـرف مـقـابـل عـَلى الظـاهـر مـسـلمـان بـود در اصل جنگ و هدف جنگ ترديد پيدا مى كردند.
ايـنجا مى بينيم كسانى پيدا مى شدند كه اين ترديدها را با قوّت منطق خود برطرف مى كردند و آنها خواصّ اصحاب مثل جناب عمار ياسر يا مالك اشتر يا حُجْر بن عَدِى بودند، اينها آن ستون هاى اصلى و اركان واقعى نظام هستند و ما بايستى اين را از نظر دور نداريم كه ملّت بزرگمان بـا هـمـه آن ايـمـان شـورانـگـيز و عميق و فداكارانه اى كه داشتند و دارند، يك ركن ركينى را در مجموعه خودش بايد داشته باشد، حالا آن ركن ركين چيست و كجاست ؟ من در تصوير ذهنى خودم وقتى نگاه مى كنم حداقل بخش عظيمى از اين ركن عظيم را در قالب سپاه پاسداران و فرماندهان سپاه و عناصر معمولى سپاه مى بينم .... اين نقش جديدى است غير از نقش در مـيـدان جـنـگ ، ايـن جـا هـم مـيـدان جـنـگ اسـت ، امـا ايـن نـقـش شـايـد، حـتـى رنـج و مـشـكـل پـذيـرى اش بـيـشـتـر از فرماندهى در ميدان جنگ و فرماندهى قرارگاه هاى مقدم و آن بى خوابى ها و سختى ها و آن تشنگى ها و آن دلهره ها باشد و اين را بايد حفظ كرد.
مـن به سپاه به اين چشم نگاه مى كنم و اگر در امر سپاه دغدغه اى داشته باشم ـ كه بحمداللّه دغـدغه مهمّى ندارم ـ از اين است كه آيا سپاه خواهد توانست اين نقش حسّاس و بسيار مهم يعنى ركن اصـلى و قـاعـده اصلى در حفظ ايمان ها را به درستى ايفا كند يا نه ؟ يك مجموعه اى از عناصر مـؤ مـن و مـستحكم و داراى بصيرت و آماده عمل و اقدام و حاضر در صحنه هاى خطر و بى اعتنا به آنچه كه دل ها و چشم هاى معمولى را به خود جذب مى كند. يك چنين مجموعه اى مى تواند تضمين كـنـنـده بـقـاى جهت انقلابى در همه شرايط در