مبدا و معاد

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 51/ 29
نمايش فراداده

، كه زاييده آن باور و اعتقاد راستين است ، پيامدهايى گسترده در رشد و تكامل و زندگى فردى و اجتماعى انسان به همراه دارد، به تلاش و كوشش انسان جهت معنوى مى دهد، گستره عمل او را تا دامنه ابديت مى گستراند، به كالبد جامعه روح معنويت مى دمد و انسان را براى مقصدى دوردست به تلاش وامى دارد. اينك ، به اختصار، برخى از آثار سازنده ايمان به معاد را برمى شماريم :

الف ـ آرامش در بيكرانه ها

اعـتـقـاد بـه زنـدگـى پـس از مرگ ، دامنه پرواز انديشه آدمى را از عالم خاكى مى رهاند وآفاق انـديـشـه اش را از تـنـگناى زندگى مادى آزاد مى كند. پيروان مكتب هاى مادّى ، به گمان اين كه انسان موجودى مادّى است ، او را در ديوارهاى بيجان مادّه زندانى مى كنند و توان و كوشش او را در پـهـنـه طـبـيـعـت مـحـدود مـى سازند و سعادت آدمى را در چارچوب زندگى مادّى ترسيم مى كنند و سـرانـجـام ، تـلاش ، كـوشـش ، فـرجـام زنـدگـى و هـسـتـى اش را در دل تيره خاك و پهنه بى فروغ و تاريك جهان مادّى مدفون مى سازند. نتيجه قطعى اين بينش ، احـسـاس پـوچـى و بـيـهـودگـى اسـت كه هرگونه معنا و مفهوم را از زندگى بشر سلب كرده و روزنه اميد را به روى او مى بندد.

امروزه ، انديش مندان اعتراف دارند كه گسترش بيمارى هاى روانى و بالا رفتن آمار خودكشى در كـشـورهـاى پـيـشـرفـتـه و صـنـعتى جهان ، از مادّى گرايى ، پوچ گرايى ، لذت جويى ، بى ايـمـانـى و سـرانـجـام از كـاهـش رويـكـرد به دين سرچشمه مى گيرد. آنان كه مى پنداشتند با پـيـشـرفـت فـنـاورى و گسترش دانش بشرى و علوم تجربى نياز به دين از ميان مى رود و دين جـايـش را بـه دانـش مى دهد، دريافته اند كه بشر امروز، بيشتر از همه دوره هاى گذشته ، به معنويت و ايمان مذهبى نيازمند است و سعادتى كه در پرتو دانش براى بشر گمان برده بودند، تنها سرابى فريبنده است كه عطش جان و روانش را سيراب نمى كند.

بـنـابراين ، تنها در سايه ايمان به مبداء و معاد است كه پوچى و بى هدفى از كوى جان آدمى رخت برمى بندد و از صحنه هاى اجتماعى محو مى شود و در پرتو آن زندگى بشر روشنايى و فروغ مى يابد.

ب ـ مسؤ وليت آفرينى

مسؤ وليت ، تعهّد، ايثار، فداكارى و شهادت ، واژه هايى زيبايند كه در تاريخ مبارزه هاى ملت ها بر سر زبان ها بوده و همه مكتب هاى دينى و فكرى پيروان خود را به آن فراخوانده اند. اما با اندكى دقت معلوم مى شود كه تنها در پرتو ايمان به معاد و قيامت اين كلمات معناى حقيقى و مفهوم واقـعـى خـود را مـى يـابـنـد . مـكـتـب هـاى مـادّى ، چـون مـى خـواهـنـد مـسـؤ وليـت و تـعـهـد را در دل پـيـروان خـود بـنـشـانـنـد، آنان را در برابر وجدان جامعه ، مردم ، محرومان ، تاريخ و... مسؤ ول مى خوانند، ولى از آن رو كه اين گونه شعارها، بى ريشه اند، نمى توانند آن احساس مسؤ وليت راستين را در نهاد افراد بيافرينند.

در آيين آسمانى ، در پرتو ايمان به خدا و اعتقاد به روز پاداش اين ارزش هاى والا به روشنى جـلوه گـر اسـت ؛ زيـرا در حـقـيـقـت ، انـسـان تـنـهـا در بـرابـر خـداونـد مـسـؤ ول اسـت و در بـرابر او بايد پاسخگوى اعمال و رفتار خود باشد و اين مسؤ وليت راستين است كه مى تواند پشتوانه ارزش ها و تعهدات فردى و اجتماعى انسان باشد.

ج ـ پشتوانه عدالت اجتماعى

احـسـاس مـسـؤ وليـت در بـرابـر خـداونـد، ايـمـان بـه پـاداش و كـيـفر اخروى و حسابرسى همه اعـمـال و كردار انسان در دادگاه عدل الهى و قيامت ، از افراد بشر، انسان هايى متعهد مى سازد و مـوجـب مـى شـود كه شخص ، خود ناظر و مراقب بر رفتار و كردار خويش باشد. او، از آن رو كه ايـمـان دارد، در بـرابـر اعـمـال خـويـش مـسـؤ ول اسـت و بـايـسـتـى در دادگـاه قـيامت پاسخگوى اعمال خويشتن باشد. او مى داند كه حسابى در كار است و از ريز و درشت اعمالش بازخواست مى شود.

(فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ)( 86)

هـر كـس به اندازه ذره اى كار نيك انجام دهد، آن را مى بيند و هر كس به مقدارذره اى بدى كند، آن را مى