مبانی نظری تجربه دینی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 291/ 195
نمايش فراداده

بى‏شك آنان كه به ظاهر بسنده كرده، از باطن راه بى‏خبرند، كسانى را كه از باطن شريعت خبر مى‏دهند، برنمى‏تابند، كه «الناس أَعداء ما جهلوا».(1) ابن‏عربى، كه سخت از دشمنى‏هاى عالمان رسمى بر اهل‏اللّه تلخ‏كام است، موجودى را ناگوارتر و رنج بارتر از اين عالمان، براى عارفان نمى‏داند:

اينان براى طايفه اهل‏اللّه مانند فرعونان براى پيامبرانند؛ زيرا هر گاه اهل‏اللّه سخنى گويند كه معناى آن بر ادراك آنان پوشيده و پيچيده باشد، آن را منكر مى‏شوند؛ چون معتقدند كه اهل‏اللّه در شمار عالمان نيستند و علم جز از راه آموزش معمول در عرف، دست‏نمى‏دهد، و راست هم مى‏گويند؛ زيرا ياران ما (واجدان تجربه عرفانى) نيز آن علم را جز از راه آموختن به دست نياورده‏اند، با اين تفاوت كه اين آموزش، از راه اعلام‏رحمانى و ربانى است.(2)

تأويل واسطه ميان ظاهر و باطن‏

دانستيم كه از نظر ابن‏عربى شريعت، جنبه ظاهر و حقيقت، بعد باطن دين است و برهمين وزان، نبوّت ظاهر و باطن آن، ولايت است. از سوى ديگر، عارف كامل (ولى) كسى است كه از نردبان شريعت بالا مى‏رود و به باطن آن، كه حقيقت است، دست مى‏يابد. اين ولى در نهايت سير خود از حق به سوى خلق، بر آن است كه مقاصد دين را براى ايشان بيان كرده، آنان را در دست‏يابى به باطن يارى رساند:

فيرقّى هممهم إِلى طلب الأَنْفَس بالمقام الأَقْدس و يرغبهم فيما عنداللّه.(3) اما عبور او از ظاهر به باطن و از شريعت به حقيقت، چگونه صورت مى‏پذيرد؟ در پاسخ بايد گفت: تأويل، طريق و شيوه‏اى است كه با آن، عارف ميان ظاهر و باطن جمع مى‏كند. در نظر عارف، همان‏گونه كه جلوه‏هاى هستى، يعنى آن‏چه از ظاهر وجود توسط حس و ديگر قواى ادراكى ما دانسته مى‏شود، هر كدام نماد و رمزى است كه بايد

1. مردم با نادانسته‏هاى خود دشمنى مى‏ورزند.

2. همان، ج 1، ص 279.

3. همان، ج 1، ص 251. (پس همت‏هاى ايشان در جست و جوى امر شريف‏تر به مقام مقدس‏تر بالا مى‏رود و آنان را به‏آن‏چه نزد خدا است ترغيب مى‏كند.