مبانی فلسفه اسلامی

محمدعلی امینیان لنگرودی

نسخه متنی -صفحه : 187/ 52
نمايش فراداده

ما در كانون وجود خودبا علم حضورى احساساتى داريم. ما فكر مى كنيم اراده مى كنيم و تصميم مى گيريم.

آيا مى توانيم اين افعال و اعمال را بدون وجود نفسمان انجام دهيم؟ آيا مى توانيم بدون نفس تصميم بگيريم و اراده كنيم؟ حتماً خير. پس اين نفس است كه منشأ اراده تصميم و… مى شود و به تعبير ديگر اين نفس است كه علت بروز و پديد آمدن اين افعال مى شود و اين افعال نفسانى معلول نفس است.

با اثبات وجود عليّت در سراسر جهان (كه بايد آن را از بديهيات شمرد و انكار آن را مكابره دانست) در مى يابيم كه سرتاسر جهان لباس علّيّت و معلوليّت پوشيده و به هر چيزى كه اشاره كنيم يا علّت است براى چيزى و يا معلول و يا هم علت است و هم معلول.اگر در ميان اشياى خارجى رابطه عليّت و معلوليّت وجود نداشته باشد بايد هر چيزى بتواند بدون علت و به صورت تصادف به وجود بيايد و هرچيزى بتواند از هر چيزى صدور پيدا كند و هيچ قانون علمى قابل قبول نباشد و نيز هيچ حادثه اى قابل پيش بينى نباشد.

در نهايت اگر قانون علّيّت در سرتاسر جهان حكمفرما نباشد نبايد هيچ كار نيك يا بدى را به كسى نسبت داد و بايد هركسى بتواند در رابطه با هر عملى از خود سلب مسؤوليّت كند.

خلاصه حدوث حوادث جهان در مقاطع مختلف و در مكان ها و زمان هاى متفاوت خود بهترين دليل براى ثبوت و تحقق علّيّت و اثبات وجود علّت و معلول است.

تعريف علّت و معلول

(علّت) چيزى است كه چيز ديگر يا در وجود و يا در بقا محتاج به آن است. به شىء محتاج (معلول) مى گويند;

مثلاً سوختن محتاج به آتش است. تا آتش نباشد سوختن تحقق نمى يابد; پس آتش (علّت) و سوختن (معلول) است.

اقسام علّت

علّت داراى تطوّرات و ويژگى هايى است كه از اين نظر به اقسامى منقسم مى شود:

1. علّت يا تامّه است يا ناقصه. (علّت تامّه) چيزى است كه چيز ديگرى را به وجود مى آورد و در به وجود آوردنش نيازى به غير خود ندارد; مانند: علّيّت نفس نسبت به افعال خود.

گرچه ممكن است به اين مثال اشكال شود به خاطر آن كه نفس نيز در وجود و بقا و فعاليّت خود نياز به خالق