مبانی اندیشه اسلامی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 94/ 53
نمايش فراداده

ـ نه ـ چگونه نيازمند به قلب هستند در حالى كه همه آنهاصحيح و سالمند ـ اى فرزند، هرگاه اعضاى بدن در چيزى كه ببويد يا ببيند يا بچشد يا بشنود شك كند، آن را بـه قـلب (عـقـل ) ارجـاع دهـد تـا تـرديـدش از بـيـن رود و يـقـيـن حاصل كند.

ـ بنابراين ، خداوند قلب (عقل ) را براى رفع اشتباه حواس آفريده ؟

ـ بلى ، ـ يعنى قلب لازم است وگرنه براى اعضا، يقينى نباشد؟

ـ آرى ـ اى ابـا مـروان (136) خداى متعال كه اعضاى تو را بدون امامى كه صحيح را تشخيص دهد و تـرديد را به يقين تبديل كند، وانگذاشته ، چگونه اين همه مخلوق را در سرگردانى نگاه داشـتـه و بـراى آنـان امـامـى كـه شـك آنـان را بـرداردو در تـرديـد و حـيـرت به او رجوع كنند، قرارنداده ؟ و براى اعضاى تو، امامى قرار داده تا حيرت و شك را از حواس تو بر دارد؟

پس عَمروبن عُبَيد ساكت شد و چيزى نگفت ... .(137)

جامعه ايده آل و حكومت جهانى

انتظار به معناى عام

بـشـر از ديـربـاز كه به صورت اجتماعى مى زيسته ، همواره در آرزوى زندگى سعادتمندانه بـه سـر بـرده و بـه انـتـظـار رسـيـدن آن ، بـه آيـنده چشم دوخته است . نويسندگان درنوشته هايشان سيماى آينده ايده آل را ترسيم كرده اند و روابط نيك و پسنديده انسانها، صلح و آرامش ، پيشرفت هاى علمى ، رفاه و نيكبختى و سعادت همه جانبه بشر را پيش بينى نموده اند.

آنـهـا راههاى تحقق جامعه آرمانى را بررسى كرده و روشهايى را به منظورعملى ساختن آن نشان داده اند و در دوره هاى مختلف كتابهاى گوناگونى پيرامون آن نگاشته اند.(138)

بـا چـشـم پـوشـى از شـكـلى كـه سـيـسـتـمـهاى ساخته فكر بشر واديان الهى براى جامعه ايده آل تـرسـيـم مـى كـنـنـد، هـمـگـى در انـتـظـار جـامـعـه اى ايـده آل بـه سر مى برند و آينده اى سرشار از اميد را آرزو مى كنند. چنانچه اين خواسته امكان تحقق خارجى نداشت ، هرگز آرزو و اميد آن درنهاد بشر نقش نمى بست و تصور آن به فكر وانديشه اش راه نـمـى يافت . چنان كه اگر غذا نبود گرسنگى وجود نداشت واگر آب نبود تشنگى وجود نمى يافت .

اين انتظار حيات بخش علاوه بر آن كه گوياى اين واقعيت است كه جامعه جهانى واحدى كه بشر آرزوى آن را دارد، بـر پـا خـواهد گشت ، مى تواند به انسان عشق و اميد بدهد ودر نهادش انگيزه ايجاد كند تا با تلاش و كوشش راههاى تحقق آرمانش را بيابد و مقدمات آن را فراهم آورد.

انـتـظـار بـه مـفهوم عام و كلّىِ آن مورد توافق مكاتب فكرى بشرى واديان الهى است و به گفته راسل :

انتظار ماركس هم همان انتظار مسيحيان است براى رجعت ثانى مسيح .(139)

همه در انتظارند كه دادگسترى بيايد و بشر را از گرداب هايى كه او را در كام گرفته اند و مـوج هـايـى كـه آهـنـگ نـابـوديـش كـرده انـد، بـرهـانـد وبـه سـاحل اميد برساند. گرچه در تطبيق منجى اختلاف دارند و در ترسيم جامعه سعادتمندانه آينده و فرداى روشن يكسان نمى نگرند.

قـرآن كـريـم وعـده داده اسـت كـه سرانجام پيروان حق ومردمان صالح پيروز شده و وارثان زمين خواهند شد.

((وَلَقـَدْ كـَتـَبـْنـا فـِى الزَّبـُورِ مـِنْ بـَعـْدِ الذِّكـْرِ اَنَّ الاَْرْضَ يـَرِثـُهـا عـِبـادِىَ الصّالِحُونَ))(140)

پس از ذكر ـ تورات ـ در زبور نوشتيم كه بندگان شايسته من وارث زمين خواهند شد.

((هـُوَالَّذى اَرْسـَلَ رَسـُولَهُ بـِالْهـُدى وَ ديـنِ الْحـَقِّ لِيـُظـْهـِرَهُ عـَلَى الدّيـنِ كـُلِّهِ وَ لَوْكـَرِهـَ الْمُشرِكُونَ))(141)

اوسـت كـه پـيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همه دين ها چيره گرداند. گرچه مشركان را