شود.
البتّه به بعضى از كيفيّات مودّت و نصرت با آنحضرت در فصل سوّم اشاره خواهدشد .
ولكن بسا شود كه بنده بواسطه زيادى گناهان يا كوچك شمردن فرائض الهى ; قابليّت تأثير دعاى معصوم در حالش از او سلب مى شود ، چنانچه در اين آيه كريمه است :
( اِسْتَغْفَرْ لَهُم اَو لاتَسْتَغْفِر لَهُمْ اِن تَسْتَغْفِر لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فلَنْ يَغْفِرَ الله لَهُمْ ). ( [17] ) و همچنين از او قابليّت تأثير مواعظ بالغه رسول و امام (عليهما السلام)سلب مى شود ، چنانچه در اين آيه مباركه است : ( ء اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لايُؤمِنُونَ ). ( [18] ) پس با اين حال ; نه دعا در حقّ چنين كسى مى فرمايد ، نه شفاعت براى او مى نمايد .
بنابراين ; هرگاه بنده مؤمن در تقوا سعى نمايد ، و از اعمال ناپسند و گناهان كبيره و نيز تسامح در فرائض ــ به گونه اى كه سبب استخفاف شود ــ اجتناب كند ، پس با اين حال ; قابل و لايق شده و جاى اميد هست كه مورد دعا و شفاعت حضرت ولىّ الله صلواة الله عليه واقع شود ، و دعاء و شفاعت ايشان در حقّ او تأثير نمايد .
بنابراين ; هر مؤمن متّقى به تقواى خود ، امام (عليه السلام) را در وقوع شفاعت و دعا ; نصرت و يارى كرده است ، و اين در ظهور عزّت و جلال ايشان كه مقرّر است نسبت به مقام رفيع ولايتشان نصرت خواهد شد ، چنانچه در همين عنوان فرمايش حضرت حجّت الله صلواة الله عليه ظهور دارد ــ كه قبلا ذكر شد ــ به اين مضمون كه :
« بپرهيزيد از خداوند ، و يارى نمائيد ما را به بيرون آوردن شما از فتنه اى كه مشرف بر شما شده ، و رو به شما آورده است( [19] ).
آنكه از اعظم اقسام نصرت و يارى ايشان دعاى در تعجيل فرج آنحضرت (عليه السلام) مى باشد ، و اينكه از اعظم شرايط تأثير دعا در استجابت ــ به خصوص اين دعا ــ تقوا است ، و در فرمايش نبوى هم مروى است كه :
كافى است از دعا با وصف تقوا ; آن مقدارى كه كافى است از نمك براى طعام .
البته در اين مورد ; در كيفيّت هفتم مفصّلا بحث خواهيم كرد.
پس دعاء و طلب فرج آن عاليمقام (عليه السلام)بر و جهى كه به آن واقعاً نصرت آنحضرت حاصل شود در حالتى است كه بنده حقيقتاً داراى وصف تقوا باشد .
بنابراين ; بنده بواسطه سعى و كوشش در تحصيل تقوا ; در وقوع اين نصرت كامله نيز سعى مى كند ، خصوصاً اگر در هنگام سعى و كوشش در امر تقوا ; متذكّر اين امر بود ، و خصوصاً قصد نصرت نمايد ، و اين مطلب نيز در كيفيّت پنجم و هفتم ذكر مى شود .
كيفيّت دوّم ; سعى و اهتمام در ارشاد و هدايت جاهلين است اعم از آنكه جهالتشان ;جهالت كفر و شرك باشد يا جهالت ضلالت يا جهالت در احكام دين ، يا جهالت در امر فسق و فجور باشد .
هدايت چند قسم است.
اوّل آنكه به گفتار باشد ; مثل تعليم آنچه رفع جهالت شود ، يا ترغيب و تحريص نمودن جاهل را بر وجهى كه در مقام رفع جهل خود بر آيد ، به گونه اى كه علاقه مند شود كه در مجالس علم نزد علماء حاضر شود .
دوّم آنكه با فعل و كردار باشد ، مثل آنكه فعل و حال انسان در كمالات و حسن اخلاق و مواظبت به آداب بطورى باشد كه موجب رغبت و تأليف قلوب جاهلين شود .
و اين قسم بهترين وسيله در خصوص هدايت و ارشاد است ، چنانچه در امر تقوا بيان شد .
سوّم آنكه به مال باشد ; مثل آنكه مال خود را بخاطر تأليف قلوب مردم انفاق كند ، به گونه اى كه به اين وسيله در روى آوردن بسوى امر حقّ رغبت نمايند ، و ترك كفر يا شرك يا ضلال يا فسق نمايند ، يا آنكه در