مانند رياست و راحت طلبى و لذّت جوئى و امثال اينها ، پس اين عبادت; عبادت شيطانى است ، كه عبادت شيطان نيز در آن مدّت متمادى به همين عنوان بوده ، پس عاقبت چنين كسى همچون عاقبت او خواهد شد ، و از زمره اهل اخلاص بطور كلّى خارج است.
و لكن اگر اين نوع قصد در امور اضطرارى باشد ، يعنى در بعضى از حوائج دنيوى چون اداء قرض يا رفع امراض يا رفع پريشانى و امثال اينها به بعضى عبادات بر همان وجهى كه دستور شده است ; متوسّل مى شود ، پس اگر نيّت در آن عبادت و اعمال خاصّه ــ از ذكر يا نماز يا غير آنها ــ رضاى الهى باشد و آن اعمال را وسيله اصلاح امر دنيائى قراردهد ، اين كمترين درجه خلوص مى باشد ، و علماء به صحت اين عمل به وجه مزبور حكم فرموده اند ، خصوصاً به ملاحظه تأكيدى كه در بعضى از اخبار ، بلكه در بعضى آيات شده است كه در حوائج و شدائد توسّل به آن اعمال خاصّه نمايند.
و لكن در اين وجه مزبور بعضى از احكام آن ; از مسائل تقليدى و فقهى است ، كه براى حكم آن در مقام عمل بايد به كتب فقهى رجوع شود ، و در اينجا غرض ما به عنوان تذكّر بود.
آنكه انگيزه عمل او ; محض فوائد اُخروى باشد ; مانند رسيدن به مقامات عاليه بهشت ، يا نجات از دركات آتش و دوزخ .
پس بنابراين وجه ; اگر چه در صورتى كه نيّت و قصد واقعى در عبادت حصول رضاى الهى باشد ، و بوسيله رضاى الهى در آن عبادت از خداوند جلّ شأنه بهشت يا خلاصى از جهنم را طلب نمايد ، با اين حال ; خلوص حاصل مى شود ، چنانچه در جاى خود در كتب فقهى بيان شده است .
لكن خلوص حقيقى حاصل نمى شود ، زيرا خلوص حقيقى در مقام عبادت آن است كه ; هيچ منفعتى كه برگشت آن به خود بنده باشد ــ و لو منافع اُخروى ــ در نيّت لحاظ نكند ، و حقيقتاً جز رضاى الهى چيز ديگرى در نظرش نباشد .
چنانچه در اين آيه شريفه مى فرمايد : ( نُسْقيكُمْ مِمّا في بُطُونِها مِنْ بَيْنِ فَرْث وَ دَم لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبينَ) ( [26] ) پس «شير خالص» وقتى صادق است كه با هيچ چيز مخلوط نباشد ، و الاّ اگر با شكر يا عسل هم ممزوج شد ; گرچه نيكو است و لكن خالص نيست ، و لذا خواصى كه در طبيعت شير است در آن نيست ، ولو آنكه خواص ديگر پيدا كند كه آنها هم نيكو باشد.
و از جمله شواهد بر اين شرط بودن اين مطلب ; حديثى قدسى است كه در «لآلى الاخبار» نقل شده ; كه حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام)فرمودند:
قال : أوحى الله إلى موسى : هل عملت لي عملا قطّ؟
قال : إلهي صلّيت لك ، و صمت و تصدّقت و ذكرت لك.
فقال : إنّ الصلاة لك برهان ، و الصوم جنّة ، و الصدقه ظلّة ، و ذكري نور ، فأىُّ عمل عملت لي ؟
فقال موسى : إلهي دلّني على عمل هو لك ؟
فقال : يا موسى ! هل واليت لي وليّاً ، و هل عاديت لي عدواً ؟
فعلم موسى أنّ أحبّ الأعمال الحبّ في الله و البغض في الله . ( [27] ) چنانكه در مضمون اين حديث شريف تأمل كنيم ; كه همچون موسى كليم الله(عليه السلام)كه معصوم بوده و عبادات و اعمال او ; خالص و محفوظ از شائبه اى كه موجب نقص و بطلان باشد ; بوده است ، خصوصاً با قرينه موجود در روايت ; كه خداوند جلّ شأنه فرمود: نماز و روزه و صدقه و ذكرى كه بجا آورده اى هر يك آثار محبوبه اُخروى دارد ، و مع ذلك مى فرمايد : عملى كه خالص و مختصّ من باشد غير از اينها است ; پس واضح و روشن مى شود كه خلوص كامل در عمل ; آن است كه بنده هيچ جهتى را كه برگشت آن به خود او باشد ــ چه دنيوى و چه اُخروى ــ قصد ننمايد و تمام غرض او امرى باشد كه رضاى حضرت احديّت به آن حاصل مى شود.
وجه سوّم آنكه در مقام عبادت قصد واقعى او هيچ امرى نباشد ، و در واقع در قلب بنده جز رضاى الهى چيز ديگرى نباشد ، واين خلوص كامل حقيقى است كه بنده بواسطه آن واقعاً در زمره عبادالله مخلصين داخل مى شود ، و به درجه مخلصين مى رسد .
و لكن منافات ندارد كه بنده با اين درجه از خلوص و در همين حال خلوصش كمال رغبت و اشتياق هم به