قیام عاشورا و انقلاب اسلامی

نسخه متنی -صفحه : 73/ 57
نمايش فراداده

يكى از رزمندگان اسلام از ايثارگرى دوستش چنين ياد مى كند:

ساعت 3 بامداد بود، عراقى ها داشتند براى يك پاتك همه جانبه سازماندهى مى كردند، من و حـمـزه سـيـدآبـادى دويـديم كه برويم نوار تيربار بياوريم . ناگهان صداى چاشنى نـارنـجـكـى كـه در كانال افتاد، ما را به خود آورد، درست بين من و حمزه و دو نفر ديگر از بـچـه هـا.

حـمـزه بدون معطلى خودش را انداخت روى نارنجك ما هم با حيرت خوابيديم . چند لحظه بعد نارنجك منفجر شد، ضربه شديدى همراه با سوزش ، دست راستم را تكان داد. سـلاحـم بـه شـدت پـرت شـد، بـلنـد كـه شـدم ، جـنـازه تـكـه پـاره حـمـزه مـقـابـلم بود!)(231)

6 ـ ايمان به هدف

شهيدان سرفراز كربلا، به خوبى مى دانستند كه در چه راهى گام نهاده اند،به كجا مى خواهند بروند، براى چه اقدام كرده اند و فرجامشان چه خواهد شد، آنان در يك كلام همواره خـود را در دو راهـى سـعـادت مـى ديـدنـد و بـه تعبير قرآن در انتظار (اِحْدَى الْحُسْنَيَيْن )(232) بودند، زيرا يقين داشتند در ركاب امامى نبرد مى كنند كه اطاعتش واجب است ، راهش صحيح است ، فرمانش فرمان خداست و هدفش مورد رضاى الهى است .

ملّت سلحشور ايران نيز با همين انديشه به ميدان آمدند؛ آنان امام خمينى را نايب امام زمان و مـرجـع تـقـليـد خـود مـى دانـسـتند و به راه و هدف و خلوص نيت و پاكى و درستى او ايمان داشـتـنـد، چـنـان كـه شـهـيـد مـطـهـرى پـس از بـازگـشـت از پـاريـس در سـال 57 مى گويد:

دوستانم پس از بازگشت از من پرسيدند:

چه ديدى ؟

گفتم : من چهار تـا (آمـَنَ) در امـام ديـدم ؛ او بـه هـدف ، راه ، مردم و پروردگار خود ايمان دارد و هيچ كس نمى تواند او را از راهى كه در پيش گرفته بازدارد.(233)

اين ايمان و اطمينان به راه و هدف و رهبرى پيامبرگونه امام دو سويه بود و مردم نيز امام را از هر جهت تاءييد و تقويت مى كردند و يكى از علّت هاى مهم پيروزى و پيشرفت نهضت و انـقـلاب ، رهـبرى امام تحت عنوان (ولايت فقيه ) بود كه مردم آن را استمرار امامت معصوم مـى دانند و اطاعت از ولى فقيه را بر خود واجب مى شمرند و باور دارند كه راه او همان راه پيامبر و ائمه (ع ) است .

به چند نمونه از وصيت نامه شهدا توجه كنيد؛

در تـمـام سـنگرها، ياور امام خمينى باشيد تا به اين انقلاب اسلامى آسيبى وارد نگردد و بـه سـخـنـانـش ‍ جـامـه عـمـل بـپـوشـانـيـد كـه اطـاعـت از اولى الامـر، اطـاعـت از رسول اللّه است و اطاعت از رسول الله ، اطاعت از خداوند است .(234)

امـام امـّت ، ايـن يـگانه وارث خون حسين (ع ) را تنها نگذاريد و تا زنده ايد از ايشان ـ كه بـه حق ولى فقيه زمان و نايب بر حق امام زمان (عج ) ارواحنا فداه مى باشد ـ پيروى كنيد و هـر چـه امـر فـرمـودند اطاعت كنيد كه اطاعت از ولايت فقيه ، واجب و اطاعت از قرآن و اسلام است .(235)

پـيروى از امام امّت و خمينى بت شكن و به طور كلّى ولايت فقيه ، خود جزئى از اسلام است .(236)

7 ـ حديث ماندگارى

بـسـيـج ، قـدمـتـى بـه طـول عمر اديان الهى دارد و همه پيامبران در آن ثبت نام كرده اند و ريـشـه دارتـريـن تـشـكـيـلات در تـاريـخ بـشـر اسـت و بـه هـمـيـن دليل نيز ماندگارترين خواهد بود. كمى به عقب برگرديم ، عصر عاشورا، دشت در خون نشسته كربلا، نداى سرور شهيدان عالم به گوش ‍ مى رسد؛

اَما مِنْ مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجْهِ اللّهِ، اَما مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟!(237)

آيا فريادرسى به خاطر خدا به فرياد ما مى رسد؟

آيا غيرتمندى از حريم پيامبر(ص ) دفاع مى كند؟

بـا ايـنـكـه سـيـدالشـهدا مى دانست كه در آن صحرا كسى به فرياد او نخواهد رسيد، چرا فرياد استغاثه سر داد؟

به نظر ما امام ، در آن لحظه بر بام دنيا ايستاد و همه بسيجيان عـالم را بـه يـارى مـظلوم فراخواند و هر مسلمانى كه در لحظه هاى زمان و قطعه هاى زمين بـه يـارى مـظـلومـى بـشتابد و از دين و ناموس انسان ها دفاع كند، به نداى آن حضرت ، لبيك گفته است و بسيج هرگز در منطقه و زمان خاصى محصور نخواهد شد بلكه انديشه بسيج ، جاويد و جهانى است . حضرت امام خمينى با چنين انديشه اى مى فرمايد:

مـا بـايـد با تمام توان كوشش كنيم تا مردم متوجه گردند كه مى شود روى پاى خودمان بايستيم ، مى شود در مقابل شرق و غرب ، از فرهنگ و حيثيت ملى ـ اسلامى مان دفاع كنيم و مـى تـوانـيـم دنـيـاى مـادّى را شـكـسـت دهـيـم و پـرچـم (لا اله الا الله ) و (مـحـمـد رسول الله ) را در تمامى دنيا به اهتزار درآوريم .(238)