امام خمينى (قدس ره ) مبحث ولايت فقيه را به شكل شايسته اى احيا كرد و در مرحله جديدى قرار داد و آن را ازگوشه انزوا و لابه لاى كتاب ها بيرون آورده ، در سطح جهانى مطرح ساخت و براى اوّلين بار در جهان ، عملاً حكومتى براساس ولايت فقيه تشكيل داد.
اما على رغم پيروزى انقلاب و تاءسيس حكومت مبتنى بر اين نظريه فقهى هنوز ساز و كار ولايت فقيه از مرحله اجرا، براى ناظران سياسى روشن نشده بود. از اين رو، بيم آن مى رفت كه معاندان ومغرضان از اين امر سوء استفاده نمايند. مجموعه مسايلى كه در طى سال هاى نخستين پيروزى روى داد، زمينه اى را به وجود آورد كه حضرت امام (قدس ره ) جايگاه ولايت فقيه را در سيستم حكومت اسلامى بيان نمايد. ايشان در اين خصوص معتقد بود كه ولايت فقيه، عين ولايتى است كه خداوند به نبى اكرم (ص ) واگذار كرده و ازسوى آن حضرت به فرمان خداوند سبحان به ائمه (ع ) و از سوى آنها نيز به فقهاى واجد شرايط واگذار شده است .
حضرت امام (قدس ره ) روى اين نكته تاءكيد داشت كه آنچه براى پيغمبر اكرم (ص ) و ائمّه (ع ) از باب ولايتِ امر قرار داده شده براى فقيه نيز ثابت است . از اين رو، گاهى حكومت را به معناى(ولايت مطلقه اى كه از جانب خداوند به نبى اكرم (ص ) واگذارشده )، تعبير كرده ، زمانى آن را (شعبه اى از ولايت مطلقه رسول الله (ص )) دانسته است و در جاى ديگر ولايت مطلقه را(ولايت مطلقه الهى و حكومت الهى ) خوانده است .
(ولايت ) در نظر حضرت امام (قدس ره ) به معناى سرپرستى ،حكومت ، اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدّس است و (ولايت فقيه)، حكومت و اداره جامعه به وسيله فقيه عالم عادل مى باشد.
(ولايت مطلقه ) نيز به اين معناست كه اختيارات حكومتى فقيه دراداره كشور، مقيّد به چارچوب احكام فرعى الهى نيست و عين همانولايتى كه رسول اكرم (ص ) و ائمه اطهار(ع ) در امر اداره جامعه داشتند براى فقيه نيز ثابت است . از اين رو، همان اختيارات درتدارك و بسيجِ سپاهيان ، تعيين واليان و استانداران ، گرفتن ماليات و مصرف آن در مصالح مسلمانان براى حكومت فقيه عالمِ عادل نيز قرار داده شده است .(1)
مساءله ولايت از مهم ترين مسائل اسلامى است ؛ چه اينكه استمرار رهبرى رسول اكرم (ص ) جز با ولايت معصوم (ع ) و سپس ولايت فقيه عادل جامع الشرايط ممكن نيست . از قرآن كريم و روايات استفاده مى شود كه ولايت از اهمّ احكام الهى است و بر جميع احكامفرعى الهى مقدّم است . خداوند تعالى در آيه 67 سوره مائده كه درروز هيجدهم ذى حجة الحرام و در پايان آخرين سفر حج رسول خدا(ص )، زير آفتاب داغ در بين راه مكه و مدينه (منطقه غدير خم ) و در حضور حدود يكصد هزار مخاطب بر پيامبر اكرم (ص) نازل گرديد، مى فرمايد:
(يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...) اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان . اگر چنين نكنى امر رسالت او راادا نكرده اى .
و پس از ابلاغ اين فرمان مهم مى فرمايد:
(... اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِْسْلامَ ديناً...)(2) امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم .
آيه مزبور اهميت فوق العاده ولايت را بيان مى كند و اعلام مى داردكه بدون تعيين حاكم اسلامى دين ناتمام است و مورد رضاى خدا نيست . در روايات نيز تعبيرهاى گوناگونى در بيان اهميت ولايت آمده است كه به چند نمونه زير بسنده مى كنيم :
1- در حديثى از امام باقر(ع ) نقل شده كه اسلام بر پنج پايه(نماز، زكات ، حج ، روزه و ولايت ) استوار است .
زراره پرسيد: كدام مهمتر است ؟ حضرت فرمود:
(اَلْوَلا يَةُ اَفْضَلُ، لاَِنَّه امِفْت احُهُنَّ، وَالْو الى هُوَ الدَّلي لُعَلَيْهِنَّ...)(3) ولايت از همه برتر است ؛ زيرا ولايت ، كليد آن هاست و والى (حاكم) دليل و راهنماى آن امور است .
از روايت فهميده مى شود كه همه شؤ ون اسلام بر دوش ولىّ امراست و بدون راهنمايى او مردم از نماز و زكات و... بهره اى نمى برند و هدايتى نمى يابند.
2- در روايت ديگرى پس از بيان پنج امر ياد شده ، فرمود:
(... وَ لَمْ يُن ادَ بِشَىْءٍ كَما نُودِىَ بِالْوَلا يَةِ)(4) به هيچ چيزى به اندازه ولايت فرياد زده نشده .
3- در روايتى طولانى از امير مؤ منان (ع ) نيزنقل شده كه فرمود:
(... ثُمَّ الْوَلا يَةُ وَ هِىَ خاتِمَتُه ا وَالْح افِظَةُ لِجَميعِ الْفَر ائِضِوَالسُّنَنِ)(5) ... در آخر، ولايت است و آن نگهدارنده همه واجبات و مستحبات است .
هر چند اين روايات در مورد ولايت پيغمبر اكرم (ص ) و ائمه (ع )وارد شده است ، ليكن براساس ديگر نصوص ، ولىّ فقيه نيز ازجانب آن بزرگواران منصوب شده و ولايت او استمرار ولايت آنبزرگواران است . بنابراين ، ولايت از اهميت فوق العاده اى دراسلام برخوردار است و همان طور كه از روايات استفاده مى شود،ولايت ، نگهبان اسلام و حافظ همه شريعت و احكام آن است و در اين ولايت و رهبرى فرقى ميانِ ولايت امام معصوم و منصوبان از سوى اودر زمان حضور و غيبت وجود ندارد.
ولايت و حق حاكميت ، در درجه اوّل تنها از آنِ خداوند سبحان است .چنان كه در قرآن كريم ولايت را از آنِ خود دانسته ، مى فرمايد:
(... فَاللّهُ هُوَ الْوَلِىُّ)(6) ولى ، تنها خداست .
ولايت بر مؤ منان در آيات ديگرى از قرآن كريم از طرف خداوندبه پيامبر اكرم (ص ) واگذار شده و در پايان عمر شريف آنحضرت ، به امر الهى به امير مؤ منان على (ع ) و سپس به ائمّهاطهار(ع ) رسيده است و خاتم الاوصياء حضرت مهدى (عج ) نيز از زمان غيبت ، آن را به فقهاى واجد شرايط واگذار فرموده است . درآيه اى از قرآن مى خوانيم :
(اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)(7)