فقهايى كه ولايت فقيه را به صورت بحثى مستقل مطرح كرده اند براى اثبات موضوع به برخى از روايات استدلال كرده ، در اطراف سند و دلالت آن به بحث پرداخته اند ودرضمن بحث ، حدود ولايت را نيز مورد اشاره قرار داده اند، ولىحضرت امام (قدس ره ) بحث را به گونه ديگرى طرح كرده ، آن راامرى بديهى و بى نياز از دليل دانسته است . ازاين رو، مى فرمايد:
(ولايت فقيه از موضوعاتى است كه تصوّر آن ها موجب تصديق مى شود و چندان به برهان احتياج ندارد؛ به اين معنى كه هر كس عقايدو احكام اسلام را، حتى اجمالاً، دريافته باشد، چون به ولايت فقيه برسد و آن را به تصور درآورد، بى درنگ تصديق خواهد كرد وآن را ضرورى و بديهى خواهد شناخت .)(14) بر همين اساس ، ايشان با قطع نظر از روايات و احاديث به بيان امورى پرداخته كه ضرورت حكومت را از نظرعقل و شرع اثبات مى كند.(15)
ولايتى كه از طرف خداوند به پيغمبر اكرم (ص ) واگذار شده ،(مطلق ) است و قيدى ندارد كه آن را محدود كند.
در قرآن كريم مىخوانيم :
(اَلنَّبِىُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ)(16) پيامبر نسبت به مؤ منان از خود آنان سزاوارتر است .
اين آيه شريفه بيانگر ولايت مطلقه نبىّ اكرم (ص ) است . به مقتضاى اين آيه ، رسول اكرم (ص ) از طرف خداوند در تمام شؤ ون زندگى فردى و اجتماعى مسلمانان ولايت دارد؛ به گونه اى كه اين ولايت ، اَوْلى و مقدم بر ولايتى است كه خود افراد مسلمان بر خوددارند.
در آيه ديگر مى خوانيم :
(وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ اِذ ا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ اَمْراً اَنْيَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ...)(17) هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى رالازم بدانند براى خود اختيارى (در برابر آن )قائل شود.
از روايات اهل بيت (ع ) نيز استفاده مى شود كه اين ولايت و حكومت ،مطلق است ؛ از اين رو، آن حضرت در اداره امور مسلمانان از اختيارات گسترده اى برخوردار است . چنان كه در روايتى از امام صادق (ع )نقل شده كه فرمود:
(اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اَدَّبَ نَبِيَّهُ... ثُمَّ فَوَّضَ اِلَيْهِ اَمْرَ الدّينِ وَالاُْمَّةِلِيَسُوسَ عِبادَهُ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ:... ما اتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مانَه اكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...)(18) [حشر (59)، آيه 7] همانا خداوند پيغمبرش را تربيت كرد... پس از آن امر دين و امت رابه او واگذار كرد تا سياست بندگانش را به عهده گيرد، سپس فرمود: (آنچه را كه رسول براى شما آورده ، بگيريد و از آنچه شما را نهى كرده ، باز ايستيد).
از اين حديث شريف با توجه به تعليل (لِيَسُوسَ عِبادَهُ) استفاده مى شود كه ملاك واگذارى اين ولايت مطلقه ، (سياست گذارى و اداره امت ) است و خداوند هر كس رادر راءس امت و به عنوان ولىّ امر قرار دهد جهت اداره امور، اختيارات وسيعى را نيز به او مى دهد، تا در اين امر خطير دچارمشكل نشود؛ زيرا اداره جامعه بدون چنين اختياراتى براى ولىّ، مقدور نخواهد بود.
نبىّ اكرم (ص ) از چنين ولايتى برخوردار بود و بر همان اساس جامعه اسلامى را اداره مى كرد و همه مسلمانان موظّف به اطاعت از آنحضرت بودند. برخى از دستورات حكومتى آن حضرت در چارچوب احكام فرعى الهى نبود. به عنوان مثال دستور تخريب (مسجد ضرار) از اين قبيل بود. يا دستور آن حضرت به (زياد بن لبيد) كه يكى ازشخصيت هاى مهم انصار بود مبنى بر اينكه دخترش را به عقد برده اى آزاد شده به نام (جُوَيْبِر) در آورد،(19) همينطور به زينب دختر (جَحْش ) كه از زنان با شخصيت قريش بود،فرمان داد كه با (زيد بن حارثه ) ازدواج كند با اينكه زينب وخانواده اش به چنين ازدواجى تمايل نداشتند(20) و طبق قانون اوّلى