عده اى را قبلا آورده ام تكرار نمى كنم ) آنان را در چهره مردانى سر در آخور تمنيات پليد همچون قدرت طلبى و نامجوئى و كامجوئى يا بينوايانى جوان و پست و عافيت طلب يا زاهدانى رياكار و ابله و يا عالم نمايانى سرگرم مباحثات خونين كلامى و اعتقادى در ذهن مطالعه گر مجسم ميكند . غالبا همينطور بود علماء و محدثين زمان اوائل امامت امام صادق يكى از اين چهار كار را انجام مى دادند : يا آدمهاى پليد و پستى بودند كه فقط لباس روحانى بر تن داشتند و دنبال نامجويى و كامجويى و شهوترانى بودند . همان كارى كه فلان غلام برجسته دستگاه هشام ميكرد به كنيزى دل مى بست و سرى با آن گرم مى كرد خليفه هم لطفى به او مى كرد و كنيز را به او مى بخشيد بعد مى نشستند با خليفه ميگسارى مى كردند . همين كارها را اين آقاى عالم هم ميكرد . و اين در كتب تاريخ عينا ذكر شده است . يا افراد پست و بينوايى بودند كه اصلا پوفيوزى به آنها مجال فكر كردن و كاركردن و حركت كردن نمى داد . آدمهاى پست و بى چاره اى كه هيچ اميدى از آنها نميشد داشت . يا مردمان زاهدى بودند كه در گوشه اى با نان جوى زندگى ميكردند و زهد ميكردند اما اين كار آنها بيشتر براى