سلمان فارسی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: سید محمد حسینی

نسخه متنی -صفحه : 77/ 22
نمايش فراداده

را مى بينيم كه در چهار چوب همان حكومتى بوده اند. (96) يكى چون عمار ولايت (( كوفه )) را بر عهده مى گيرد، ديگرى ، چون سلمان والى (( مدائن )) مى شود و كسانى چون مالك اشتر و حذيفه فرماندهى لشگر را بر عهده مى گيرند يا در جنگها شركت مى كنند و...در حالى كه از جمعيت حاكم و طرفداران آنها مراكز و مشاغل حساس را به انحصار خود درآورده و به هيچ وجه اجازه نمى دهند دشمنان حكومت در آن مشاغل و مواضع شركت كنند و بدانها دست يابند.

حال ، سر و سبب اين كه اين گروه در حكومت شركت مى كرده اند و آنها به اين مشاركت تن مى داده اند چه بوده است ؟

پاسخى روشن

در جواب سؤ ال فوق به نكات زير اشاره مى شود:

الف : اين اشخاص كه برگزيدگان و پيش قراولان هوشمند از صحابه رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - بودند و در راءس ايشان سرور، امير و رهبرشان على - عليه السلام - قرار داشت تربيت شده اسلام بودند و در تعاليم آن ذوب شده بودند و به چيزى جز رضاى خدا سبحان ، ظهور دين و پيروزى حق اهميت و بها نمى دادند، خشم نمى كردند جز براى خدا و خشنود نمى شدند جز براى رضاى او هر چند متحمل سختى و دشوارى مى شدند. در حالى كه اميرالمؤ منين على - عليه السلام - هجوم به خانه اش ‍ و كتك زدن همسرش را كه دختر رسول الله - صلى الله عليه و آله - بود و ساقط كردن جنين و مصادره اموال او و جسارتها و مصائب بسيار ديگر را كه مشهور و در كتب مسطور است - حتى روايت شده كه عثمان شخصا حضرتش را زد (97) - تاب آورد و تحمل كرد... مى بينيم همان حضرت كه استعداد تحمل آن همه را نشان داد بعد از بيست و پنج سال تحمل ظلم ، شمشير بر مى كشد و در جنگها سختى كه دهها هزار نفر را قربانى ساخت وارد مى شود. اين نيست جز بدان سبب كه نخست رضاى خداى سبحان را در سكوت ديده و بدان رضا داده بود و زبان حالش اين بود كه : (( تا زمانى كه سلامت امور مسلمانها و مقدراتشان اقتضاء كند با سلم و مدارا رفتار مى كنم )) . اما در دوره بعد، عمل به تكليف شرعى را در جنگ مى بيند و در انجام آن ، ترديد و سستى به خود راه نمى دهد.

در مورد اين دسته از اخبار برگزيده از ياران آن حضرت - عليه السلام - نيز وضع به همين منوال بوده است و آنها نيز جز بدانچه كه رضاى خداى سبحان ، ظهور دين و صلاح مسلمين را در آن مى ديده اند اقدام نمى كرده اند.

ب - على - عليه الصلاة والسلام - و ياران گرامى آن حضرت - رضوان الله عليهم - معتقد بودند كه از نظر اسلام مبارزه براى مبارزه (يعنى مبارزه فاقد انگيزه مشروع ) مردود است و به معناى ناتوانى ، شكست و گريز از رويارو شدن با واقعيت و تحمل مسؤ وليت مى باشد؛ زيرا اين گونه معارضه و مبارزه زيانبار، نابود كننده و محكوم است .

همچنين اين برگزيدگان منافع و خواسته هاى شخصى خود را در حكومت نمى ديدند و جستجو نمى كردند تا به خاطر آن و در راه آن همه چيز را قربانى كنند بلكه ايشان در حكومت مسؤ وليت و فرصتى مى ديدند تا با خدمت به بندگان خدا و رعايت و هدايت ايشان خشنودى خداى سبحان را به دست آورند.

و همچنين از ديدگاه اينان (( مثبت گرايى )) اساس زندگى ، مبناى عمل و راه رهايى است و حتى در مواردى كه به ظاهر، مواضع منفى اتخاذ مى كرده اند از موضع مسؤ وليت و ناشى از (( مثبت گرايى )) سازنده و خيرخواهانه بوده و به عنوان شيوه اى براى هموار كرده مشكلات و از بين بردن موانع از طريق اقدام عملى بدان روى مى آورده اند.