باشيم .
درود خـدا بـر پـيامبر بزرگ اسلام كه برانگيخته شد تا مردم را هدايت كند و خوى ها و منش هاى پـسـنـديـده را بـه آنـان بياموزد. همو كه بار سنگين رسالت را چنان كه شايسته است به دوش كشيد و در اين راه رنج فراوان برد، چنان كه او خود فرمود: (ما اءُوذِىَ نَبِىُّ مِثْلَ ما اُوذيتُ)(2) هيچ پيامبرى چونان من آزار نديد.
مـشـعـل هـاى هـدايـت و اسـوه هـاى بـزرگوارى كه مورد ستم قرار گرفتند و در راه خدا، آواره و سرگردان شدند.
بـه گـواهـى تاريخ ، شهادت حسين بن على (ع) يكى از دردناك ترين فاجعه هايى است كه در جهان روى داده است ؛ و چشم روزگار همانندش را نديده و هرگز نخواهد ديد. به همين سبب از همان نـخـسـتـيـن روزهـاى شهادت آن حضرت تاكنون ، دانشوران مسلمان و علاقمندان به ثبت رويدادهاى شـگـفـت و مـصـايـب بـزرگ و دردنـاك ، بـه نـگـارش شـهـادتـنـامـه و مـقـتـل آن بـزرگـوار پـرداخـتـه انـد و مـاجـراى شهادت او و اسارت خاندانش را شرح و بسط داده انـد.(3)
امـّا از آن جـا كـه ملل اسلامى پيوسته زير سلطه امويان و پيروان شان قرار داشـتـه انـد، دوسـتـان خـانـدان پـيـامبر(ص) و ديگر آزادانديشان ، چنان كه بايد نتوانسته اند، گزارش هاى خود را درباره اين فاجعه عظيم تدوين كنند. زيرا حكمرانان و زمامداران ستم پيشه ، با تمام توان مى كوشيدند كه اين موضوع به فراموشى سپرده شود و تا آن جا پيش رفتند كه عالمان دربارى را وادار كردند تا به حرمت يادآورى اين فاجعه فتوا دهند. كسانى كه چيزى در ايـن بـاره مـى نـوشـتـنـد مواجبشان قطع مى شد و به زندان و تبعيد محكوم مى گشتند. به هر حال براى نابودساختن آن آثار از هيچ كوششى دريغ نورزيدند: بسيارى از اين آثار سوزانده يـا پـاره شده اند و يا در خاك مدفون گشته يا به آب افكنده شده اند. به طورى كه امروزه از آن كتاب ها، جز نامى باقى نمانده است .
ايـنك كه اوضاع زمانه دگرگون شده فشار امويان و اموى صفتان از سر مسلمانان كم شده است و مـردم مـى تـوانـنـد بـيـش تـر بـخـوانـنـد و بينديشند و دوست دارند كه از ماجراى شهادت سيد الشهداء(ع) بر اساس منابع كهن و مورد اعتماد آگاه شوند، اين بنده ناتوان ، شيخ محمّد باقر مـحـمودى نيز تصميم گرفت مقتلى بنويسد كه دربردارنده نوشته هاى مورّخان بزرگ باشد و شـواهـد و قـرايـن قـوى آن را تـايـيـد كـنـد. زيـرا ايـن كـار بـراى خـوانـنـدگـان دل نشين تر است و آنان را شايق مى سازد و ترديد و گمان را مى زدايد.
ايـن كـتـاب كـه (عـبـرات المـصـطـفـيـن ) نـام گـرفـتـه اسـت شامل چند مقدمه ، چند فصل و يك خاتمه است . بيش تر مطالب كتاب عينا از چهار ماءخذ زير كه از كـهـن تـريـن مـنابع تاريخى به شمار مى آيند و به دست مورّخانى چيره دست نگاشته شده اند برگرفته شده است :
1 ـ (مـقـتـل الحـسـيـن )، تـاءليـف مـورّخ نـامـدار، ابـومـخـنـف لوط بـن يـحـيـى اَزْدى ، مـتـوفـّاى سـال 175 ق . البتّه اصل اين كتاب در دست نيست و آنچه در اختيار داريم ، گزارش هاى شاگرد وى ، هـشـام بـن مـحـمـّد بـن كـلبـى ، مـتـوفـّاى سـال 204 ق اسـت . كـتـاب كـلبـى نـيـز مـقـتـل الحـسـيـن نـام گـرفته است . علاوه بر اين ، گزارش هاى ابومخنف به وسيله طبرى نيز در ذيـل شـرح حـال حـضـرت امـام حـسـيـن در كـتـاب (تـاريـخ الرسل و الملوك ) نقل شده است .
2 ـ (اءنـسـاب الا شـراف ) تـاءليـف احـمـد بـن يـحـيـى بـلاذرى مـتـوفـّاى حـدود سال 250 ق . وى شرح حال و مقتل حضرت امام حسين را همراه مطالبى سودمند كه در ديگر منابع كم تر يافت مى شوند آورده است .
3ـ (الطـّبـقـات الكـبـرى ) تـاءليـف مـحـمـّد بـن سـعـد، مـتـوفـّاى سـال 235. ايـن كـتـاب در زمره منابع اصيل و كهنى است كه زندگى نامه امام حسين (ع) را آورده است ؛ و ما از آن بهره بسيار برده ايم .
4ـ (الا خبار الطّوال ) تاءليف دينورى متوفّاى سال 285ق .(4)
روايـت هـايـى كـه در ذيل مى آيد، حكايت از بلندى مقام و منزلت امام حسين (ع) دارد و نشان مى دهد كـه