عَنْ اِسماعِيلِ بْنِ مِهْرانِ عَنْ اَحْمَدِبْنِ مُحَمَّدِبْنِ جابِرٍ عَنْ زَينَبَ بِنْتِ عَليٍ قِالَتْ فاطِمَةُ (س) فِي خُطْبَتها:….)(1)
بر خواننده محترم پوشيده نيست كه نقل چنين خطبه اى از طرف دخترى كه در سن پنج يا شش سالگى است و حفظ آن كلمات با آن همه بلاغت و جامعيت دلالت بركمال رشد وفهم وعلم و دانايى او مى كند و مى توان گفت: بهره اى الهى بوده و جنبه فوق العادگى داشته است.
از رواياتى كه دلالت بر كمال و رشد دختر اميرالمؤمنين (ع) در سن كودكى مى كند حديث ديگرى است كه از شيخ جعفر نقدى در كتاب زينب كبرى نقل شده كه مى گويد: روزى اميرالمؤمنين (ع) زينب را ـ كه در سن طفوليت به سر مى برد ـ روى زانوى خود نشانيد و به او فرمود: بگو: (احد) يعنى يكى. زينب گفت: (احد). بدو فرمود: بگو:
(اثنين) يعنى دو تا. زينب ساكت شد. على (ع) بدو گفت: سخن بگو! زينب گفت: زبانى كه به گفتنِ يكى گردش كرده چگونه دو تا بگويد؟ على (ع) دختر را به سينه چسبانيد و او را بوسيد(1).
نگارنده گويد: از سخنان حضرت زينب (س) در طول مسافرت كربلا و كوفه و شام و خطبه ها و سخنرانى هايى كه در فرصتهاى مختلف در برابر ستمكاران و طاغيان آن زمان و مردم ديگر ايراد فرموده به خوبى معلوم مى شود كه مراتب علم و دانش و كمال آن بانوى بزرگوار از راه تحصيل و تعليم و اكتسابى نبوده و ـ همان طور كه اشاره شد ـ بهره اى الهى و جنبه خارق العادگى داشته است و شاهد اين مطلب كلام امام چهارم (ع) است كه پس از خطبه كوفه او را مخاطب ساخته بدو چنين گفت:
(يا عَمَةُ اُسْكُتِى اَنْتِ ـ بِحَمْدِ اللّهِ ـ عِالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٌ وَفَهمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٌ…! عمه جان آرام باش و سكوت اختيار كن كه تو ـ بحمد اللّه - دانشمندى هستى كه معلم نديده و فهميده اى هستى كه كسى تو را فهم نياموخته….)
از گوشه و كنار اخبار و تواريخ به دست مى آيد كه در ميان ياران و نزديكان اميرالمؤمنين (ع) افراد زيادى بودند كه آرزو داشتند به افتخار همسرى عقيله بنى هاشم حضرت زينب كبرى نايل شوند ولى هرگاه نزد اميرالمؤمنين (ع) از اين مقوله سخن به ميان مى آوردند با مخالفت آن حضرت مواجه مى شدند تا آن كه عبداللّه بن جعفر بن ابى طالب (برادر زاده اميرالمؤمنين (ع)) براى اين منظور قدم پيش نهاد و كسى را از طرف خود براى خواستگارى به خانه آن حضرت فرستاد و على (ع) تقاضاى او را قبول فرمود و مهريه او را نيز ـ بر طبق مهريه مادرش فاطمه 480(س) درهم قرار داد(1).
عبداللّه بن جعفر (شوهر زينب) يكى از شخصيتهاى مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف است و پدرش جعفر بن ابى طالب از مسلمانان شجاع و دلير صدر اسلام و سخنوران و فصحاى عرب بود كه به جرم ايمان آوردن به خدا و رسول و مبارزه با شرك و بت پرستى ناچار شد با همسرش (اسماء بنت عُمَيس) از وطن مألوف خود شهر مكه به كشور بدآب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت كند و متجاوز از دوازده سال در غربت و دور از پدرش