حضرت زينب حدس زده مى شود كه دو مكان از آنها را روزانه ، صدها و هزاران نفر، تبركا زيارت مى كنند، ولى از يزيد و پدرش معاويه ، اثرى نيست . و ((مقام راءس الحسين )) را كودكان خردسال بوسه ارادت مى زنند و جايى را كه روزى امام سجاد عليه السّلام در آنجا سخنرانى كرده ، محترم داشته ، نگهدارى مى كنند و آثار مجد و عـظـمـت خـانـدان رسـالت ، هـر روز بـيـشـتـر از روز قبل است .
مـن بسيار علاقه مند بودم كه بتوانم ثابت كنم مرقد مطهر وى ، زينبيه اطراف دمشق است ، ولى هنوز در اظهار نظر قطعى خود، ترديد دارم ، لذا اى خواننده عزيز! تو هركدام از اين سـه مـكـان را كـه مـى خـواهـى مـزار مـطـهـرش بـدان ؛ زيـرا ((بـُعـْد منزل نبود در سفر روحانى )).
در صـفـحـات گـذشـتـه ديـديـم كه بعد از شهادت حسين عليه السّلام و ياران فداكارش ، اهـل بـيـت طـهارت عليهم السّلام را به حالت اسيرى از كربلا به كوفه و سپس به شام بـردنـد و بـعـد از آزادى ، از طـريـق كربلا، راهى مدينه شدند و در اين سفر، تنى چند از بازماندگان خاندان رسالت از جمله حضرت سجاد عليه السّلام و زينب كبرى عليهاالسّلام جـهـت افـشـاى مـظـالم بـنـى امـيـه و بـيـدارى مـردم ، خـطـبـه هـاى آتـشـينى ايراد فرمودند. حال خوب است بررسى كنيم و به داورى بنشينيم كه اين كاروان ، رسالت خود را چگونه بـه انـجـام رسانيد؟ و بويژه نقش حضرت زينب كبرى عليهاالسّلام چگونه بود؟ آيا زينب عليهاالسّلام توانست ماءموريتى را كه در آن برهه خاص به عهده اش گذاشته شده بود، بـه خـوبـى انـجـام دهـد؟ و آيـا او فـقـط از كـربـلا بـه شـام و از شـام بـه مـديـنـه همراه بـازمـانـدگـان اهـل بيت ، سفرى غم انگيز و سراسر رنج و زحمت را سپرى كرد و با ايراد چـنـد خطبه به طور موقت ، مردم چند شهر را متاءثر كرد و همين ؟ يا اينكه عظمت رسالت او بيشتر از اينهاست .
بايد گفت كه زينب عليهاالسّلام اين پيامبر خون شهيدان ، ادامه دهنده راه حسين عليه السّلام در احـيـاى اسـلام اسـت . زيـنـب عـليـهاالسّلام نشان داد كه زن مى تواند به موازات مرد، در سـازنـدگى جامعه ، نقشى داشته باشد. و اين ويژگى از آن اسلام است كه هميشه زنهاى بزرگى در كنار مردان بزرگ تاريخ اسلام ، قرار داشته اند.
اوليـن ايـمان آورنده به اسلام يعنى خديجه عليهاالسّلام در كنار محمد صلّى اللّه عليه و آله فـاطمه عليهاالسّلام در كنار على عليه السّلام و زينب عليهاالسّلام ادامه دهنده راه حسين عـليه السّلام ، اولين شهيده اسلام ، سميّه (94) در كنار همسرش ياسر، اولين شـهـيـد اسلام ، عكرشه بنت اطرش بن رواحه (95)
نيز در شجاعت و اظهار حق و دفـاع از حـق عـلى عـليـه السـّلام در حـضور مخالفى چون معاويه ، به پايه حجربن عدى كندى ، رشيد و استوار، سلمى (96) ، دختر حجر بن عدى در رشادت و پايمردى و مـحـبـت اهل بيت عليهم السّلام در كنار پسر عمويش عبدالرحمان (97) و همسر و مـادر وهـب بـن عـبـداللّه ، همدوش با وهب (98) و ام عامر، دختر عبداللّه عفيف (99) ، در كـنار پدر مجاهد و نستوه و بالا خره بنت الهدى (100) در كنار بـرادر شـهـيـد خـويـش جـنـاب سـيـد مـحـمـد بـاقـر صـدر (101) ، در تـمـام احوال ، ثابت قدم ، مبارز، پابرجا و ...
زيـنـب عـليـهـاالسـّلام كـه بـه گـونه مادرش فاطمه عليهاالسّلام و مادر بزرگش خديجه عـليـهـاالسّلام الگوى زن مسلمان است ، در رسالت تاريخى خويش به عظمت صلح برادر بزرگش امام حسن عليه السّلام و به بزرگى قيام برادر ديگرش امام حسين عليه السّلام كـارى بـزرگ و حـساب شده انجام داد كه نه تنها اسلام را احيا كرد و مفاسد دستگاه حكومت بنى اميه را افشا نمود، بلكه راه زيستن را به حقجويان جامعه بشريّت نشان داد.
كـاروان اهـل بـيت رسالت صلّى اللّه عليه و آله در سفر سرنوشت ساز خود، مسلمانان به خـواب رفـتـه را از خـواب غفلت بيدار كرد. و مفاسد دستگاه بنى اميه را براى همه مردم از مسلمان و غيرمسلمان برملا نمود. و كار به جايى رسيد كه مردم شام همه فهميدند كه اسلام پـيـامـبر و على عليهماالسّلام غير از اسلام خاندان اميه است . مردم شام كه حد شناختشان تا بـدان پـايـه كم بود كه به قول معاويه بين شتر ماده و نر، تميز نمى دادند چه برسد بـه مـسـاءله رهبرى و امامت . و اصولاً اسلام آنجا، با تمام دنياى اسلام فرق مى كرد و نه تـنـها از قوانين نجات دهنده اسلام ، بهره اى نبرده بودند، بلكه در اثر