صرف نظر نموده است و تلويحاً ستمگرى معاويه را نيز بيان كرد.
امـام حـسن (ع) با انحرافاتى كه از ناحيه بنى اميّه ايجاد مى شد در حدّ توان مبارزه مى كرد؛ از جـمـله آنـهـا، مـبارزه حضرت (ع) با جبرگرايى است كه معاويه مروّج آن بود و قبلاً در اين باره صحبت شد.
امـام (ع) در پـاسـخ حـسـن بـصـرى كـه دربـاره قـضـا و قـدر سـؤ ال كرده بود صريحاً اعلام كرد كه انديشه جبر و تفويض به كلّى مردود است و نوشت : (فـَمـَنْ لَمْ يـُؤْمـِنُ بـِالْقـَدَرِ خَيْرُهُ وَ شَرُّهُ اَنَّ اللّهَ يَعْلَمْهُ، فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ اَحالَ الْمَعاصى عَلَى اللّهِ فَقَدْ فَجَرَ...)(681) كـسـى كـه مـعتقد نيست كه تقدير خير و شرّ به دست خدا مى باشد و خدا عالم به آنهاست كافر است و كسى كه معاصى را به خدا نسبت دهد فاجر است .
گواه اينكه امام حسن (ع) هرگز دست از مبارزه با شرك و نفاق برنداشته و دين خدا را حمايت مى كرد توطئه معاويه براى شهادت آن بزرگوار مى باشد.
(اَللّهـُمَّ الْعـَنْ اَوَّلَ ظـالِمٍ ظـَلَمَ حـَقَّ مـُحـَمَّدٍ(ص) وَ آلِ مـُحـَمَّدٍ(ص) وَ آخـِرَ تـابـِعٍ لَهُ عـَلى ذلِك )(682) فَاِنّى اَدْعُوكُمْ اِلى اِحْياءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اَماتَةِ الْبِدْعَةِ فَاءِنْ تُجيبُوا تَهْتَدُوا سُبُلَ الرَّشادِ.)(683) امام حسين (ع)
امام حسين (ع)، سرور آزادگان جهان ، بعد از شهادت برادر بزرگوارش ، امام مجتبى (ع)، حدود ده سـال بـا مـعـاويـه مـعـاصـر بـود. در ايـن مـدت ، سـيـاسـت آن حـضـرت (ع) در مـورد مسائل فرهنگى ، سياسى و اجتماعى همانند برادرش بود. و قيام به شمشير را در برابر مفاسد و جـنـايـات معاويه در آن شرايط به مصلحت اسلام نمى ديد. ولى عدم جنگ به معناى بى تفاوت بـودن نـسـبـت بـه جـريـانـات حـاكـم نـبـود.
چـه ايـنـكـه امـام حـسـيـن (ع) در ايـن مـدت بـا ارسـال نـامه هاى متعدد به معاويه بدعت ها و انحراف هاى او را يادآورى مى كرد و مصرّاً از او مى خواست كه مرتكب اين خلاف ها نشود. نامه هاى حضرت (ع) به معاويه را قبلاً در بحث بدعت هاى مـعـاويـه نـقـل كـرديـم . و در اين مدت امام حسين (ع) جهت آگاهى بخشيدن به مردم و معرّفى چهره كـريـه امـوى هـا نيز تلاش مستمرّ داشت به عنوان نمونه سخنرانى حضرت (ع) در مِنا را متذكر مى شويم .
امـام حـسـين (ع) در سخنرانى خود براى افراد متنفذ و دانشمندانى كه در (منا) گرد هم آمده بودند ضـمـن اينكه آنها را مقصّر اصلى دانست كه زمينه را براى حكومت بنى اميّه فراهم كرده اند، خيانت هـاى مـعـاويـه را يـادآورى نـمـود. امـام (ع) معاويه را ديكتاتورى خواند كه از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته است . و فرمود: (... جـريـان ادارى كـشـور و صـدور احـكام دادگاهى و تصويب برنامه هاى كشور بايد به دست دانشمندان روحانى كه امين حقوق الهى و داناى حلال و حرامند سپرده شود امّا اينك مقامتان را از شما بـاز گـرفته و ربوده اند. اگر شما مردانى بوديد كه بر شكنجه و ناراحتى شكيبا بوديد و در راه خدا حاضر به تحمّل ناگوارى مى شديد مقرّرات براى تصويب پيش شما آورده مى شد و بـه دسـت شـمـا صـادر مـى گـرديـد و مـرجـع كـارهـا بـوديـد. امـا بـه سـتـمـكـاران مـجـال داديـد ايـن مـقـام را از شما بستانند، و گذاشتيد حكومتى كه قانوناً مقيّد به شرع است به دلبـسـتـگـيـتـان بـه زنـدگـى گـريـزان دنيا. شما با اين روحيه و رويّه ، توده ناتوان را به چـنگال اين ستمگران گرفتار كرديد تا يكى برده وار سركوفته باشد و ديگرى بيچاره وار سرگرم تاءمين آب و نانش . حكّام خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه ورند و با هوسبازى خويش نـنـگ و رسوايى به بار مى آورند، در هر شهر، سخنورى مزدور بر منبر مى رود. خاك وطن زير پـايـشـان پـراكنده و دستشان در آن گشاده است . مردم بنده ايشان اند و ناتوان از دفاع خويش . حـاكـمـى ديـكـتاتور است و حاكمى ديگر كينه ورز و بدخواه و آن ديگرى كوبنده بيچارگان ، و فـرمـانـروايـى مسلّط كه نه خدا را مى شناسد و نه روز جزا را شگفتا كه جامعه در تصرّف مرد دغلباز و ستمكار است ...!)(684) امـام حـسـيـن (ع) براى هدايت امّت اسلام و مخالفت با انحرافات حزب اموى تلاش مستمر داشت اما