ايـن كتاب شريف بعد از على (ع) نزد فرزندان آن بزرگوار بوده است و در عصر امام باقر(ع) و امـام صـادق (ع) به نحو گسترده مورد استفاده قرار گرفته و احكام و معارف اسلام توسّط آن دو بزرگوار منتشر شده است .(340) بنابراين مطمئن ترين راه براى وصول به سنّت پيامبر(ص)، گرفتن معارف و احكام اسلام از اهـل بـيـت بـزرگـوارش مـى بـاشـد؛ يـعـنـى از كـسـانـى كـه بـراى حـفـظ سـنـت رسـول خدا(ص) جان خود را در طبق اخلاص نهادند و در اين راه به شهادت رسيدند. چنان كه امام هادى (ع) درباره ائمه (ع) فرمود: (اَنْتُمُ الصِّراطُ الاَْقْوَم ، وَ شُهَداءُ دارِ الْفَناءِ وَ شُفَعاءُ دارِ الْبَقاء)(341) شما طريق محكم خدا، و شهيدان دنياى فانى و شفيعان دنياى باقى هستيد.
اهل بيت پيغمبر(ص) چون در خانه آن حضرت (ص) بزرگ شده اند به سنّت او آگاه ترند و از آن جـهـت كـه مـعـصـوم هـسـتـنـد در نـقـل آن كـوچـك تـريـن اشـتـباهى نمى كنند. به همين جهت شيعيان اهل بيت (ع) معارف و احكام دينشان را از آنها اخذ نموده اند.
(سـَيـَاءْتـى عـَلى اُمَّتـى زَمـانٌ لا يـَبـْقـى مـِنَ الْقـُرانِ اِلاّ رَسـْمـَهُ وَ لا مـِنَ الاِْسـْلامِ اِلاّ اِسْمَهُ....)(342) پيامبر اكرم (ص) پيامدهاى منع كتابت حديث خـلفـاء، هـم اهـل بيت پيغمبر(ص) را مهجور كردند و هم مانع انتشار سنّت پيامبر(ص) شدند. با به اجراء درآمدن اين سياست در طول بيش از دو دهه و در گذشت اصحاب ، كسانى پا به عرصه وجـود نـهـادنـد كـه هـرگـز سـخـنـى از پيامبر(ص) نشنيده بودند و جز با فتواى حكّام و احاديث ابـوهـريـره و ابوموسى اشعرى و امثال آنها آشنا نبودند. لذا جامعه اسلامى از نظر فرهنگى در وضـع تـاءسـف بـارى قـرار گـرفت . اين وضعيّت به قدرى حادّ بود كه على (ع) فرمود: (از اسـلام چـيـزى جـز اسـمـش باقى نمانده است .)(343) و اين در حالى بود كه فقط 20 سـال از رحـلت پـيـامـبـر(ص) گـذشـتـه بـود! و پـس از شـهادت على (ع) و به انجام نرسيدن اصلاحات حضرت (ع) و حاكميتِ بيست ساله معاويه ، اوضاع بسيار بدتر از سابق شد و جامعه اسـلامـى سرگردانى بيشترى پيدا كرد. و قيام حضرت اباعبداللّه الحسين (ع) در اين برهه از زمـان و در ايـن شـرايـط بـراى نـجـات مـسـلمـانـان و بـشـريـت از سـرگـردانـى مـعـنـوى بود.(344) دربـاره فـرامـوش شـدن فـرايـض ديـنـى ، شـافـعـى از وهـب بـن كـيـسـان چـنـيـن نـقـل مـى كند: (وقتى ديدم ابن زبير اوّل نماز، سپس خطبه را ايراد كرد متوجّه شدم همه سنّت هاى رسول خدا(ص) حتّى نماز دگرگون گشته است .)(345) حـسـن بـصـرى مـى گـويـد: (اگـر پـيامبر(ص) به دنيا برگردد جز قبله چيز ديگرى از دينش نخواهد شناخت .)(346) اين وضع در اواخر حكومت يزيد به جايى رسيد كه مردم نه تنها احكام و معارف خود را خدا(ص) و تـابـعـيـن ترديد شود مى توان آگاهى مردم را نسبت به بقيّه معارف اسلام حدس زد كه در چه وضـع بـدى قـرار داشـتـه اسـت . ابـن عـباس مى گويد: (بالاى منبر از مردم بصره پرسيدم آيا صـدقـه روزه خـود را پـرداخـت نـمـوده ايـد. آنـهـا مـنـظـور مـرا نـفـهـمـيـدنـد از شـخـصـى كـه اهل مدينه بود خواستم درباره زكات فطره به مردم توضيح دهد.)(347) ايـن خـلا فـرهـنـگـى ، زمينه بروز بسيارى از انحرافات فرهنگى را مهيّا ساخت كه به اختصار، آنها را مطرح مى كنيم .
جعل حديث بـا مـحـدوديـتـى كـه خـلفـاء در نـقـل حـديـث ايـجـاد كـردنـد بـه غـيـر از طـريـق اهـل بـيـت (ع)،تـعـداد احـاديـث مـنـقـوله از رسـول خـدا(ص) (در نـيـم قـرن اوّل هـجـرى ) بـسيار محدود بود.
امّا با گذشت زمان تعداد آنها افزايش يافت و از چهار هزار به پـانـصـد هـزار رسيد! مرحوم علاّمه امينى پس از اينكه هفتصد نفر از جاعلين حديث را نام مى برد، كـه دربـاره بـرخـى از آنـهـا مـى گـويـد هـفـتـاد هـزار روايـت جـعـل كـرده اسـت ، مـى نـويسد: (اينها كه برشمرديم قطره اى از دريا و مشتى از خروار بود كه شـايـد خـوانـنـده مـحـتـرم آن را زيـاد و بـزرگ بـدانـد غـافـل از ايـنـكـه وضـع حديث و كذب بر رسـول خـدا(ص) و ثـقـات صـحـابـه و تـابـعـان ، پـيـش بـسـيـارى از عـلمـاى اهـل سـنـت