ریشه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین (ع)

حسین عبدالمحمدی

نسخه متنی -صفحه : 139/ 9
نمايش فراداده

بـودنـد كـه بـى چـون و چـرا از آنها پيروى نمايند لذا همين افراد روز قيامت مى گويند: (رَبَّنا اِنَّنا اَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَرائَنا فَاَضَّلُونَا السَّبيلا)(33) پروردگارا ما اطاعت از رؤ سا و بزرگانمان كرديم و آنان ما را گمراه كردند.

مـؤ لف (الهـجـاءِ والهـجـاؤ ن فـى الجـاهليه ) مى نويسد: (زندگى در جاهليت بسيار روشن و صريح بود؛ در جامعه جاهلى تنازع بقا و قانون بقاى اصلح ، حاكم بود.)(34) به ديگر سخن ، در جامعه بدوى حجاز، نظام جنگل حكم مى كرد: (قوى غالب بود و ضعيف مغلوب ؛ شـبـيـخـون ، غـارت و كـشتار بى رحمانه ، فخر و مباهات شمرده مى شد؛ و كريم به كسى مى گـفـتـنـد كـه نـيـرومـنـد و داراى نـيـزه ، زن ، پسر و مال بود. ثروت اندوزى معمولاً با خشونت و خـونـريـزى هـمـراه بـود. اين ويژگى هاى اجتماع بدوى وقتى با فقدان حكومت مركزى و قوانين عادلانه همراه مى شد، زمينه را براى زمامدارى لجام گسيخته (فَاللّه اَللّه فى كِبْرِ الْحمِيَّةِ وَ فَخْرِ الْجاهِلِيَّةِفَاِنَّهُ مَلاقِحُ الشَّنَآنِ وَ مَنافِخُ الشَّيْطانِ.)(35) علــى (ع ) تعصّبات جاهلى  تـعصّب يعنى عصبيّت و حميّت ، و دفاع و حمايت از چيزى كردن . چنانكه مؤ لّف مجمع البحرين در معناى تعصّب مى نويسد: عـصـبـيّت عبارت است از دفاع و حمايت شخص از آنچه كه مسؤ وليت آن را به طور طبيعى دارد يا براى غرض خاصّى آن را پذيرفته است .)(36) بنابراين تعصّب فى نفسه خوب يا بد نيست ، بلكه اگر به ارزش ها و صفات عاليه تعلّق گيرد ممدوح خواهد بود همانند تعصّب نسبت به دين و منافع مسلمين . امّا اگر به منافع شخصى و قبيله اى و كارهايى كه ريشه در خودخواهى انسان دارد تعلّق گيرد ناپسند و مذموم خواهد بود.

امام على (ع ) در اين باره مى فرمايد: (اگـر قـرار اسـت عصبيّتى برقرار باشد اين عصبيّت در جهت كسب صفات عالى و انجام كارهاى شـايـسته و امور نيكو باشد... و تعصّب را در جهت حفظ حقوق همسايه ، وفاى به عهد و پيمان ، كسب صفات و فضايل انسانى و دورى از فساد داشته باشيد.(37)) آنچه در عصر جاهليت مورد تعصّب رؤ ساى قبايل و افراد قبيله بود منافع فردى و گروهى آنها بـود و هـيـچ معيار و ملاكى غير آن ، پذيرفته نمى شد. نتيجه اين عصبيّت ناديده گرفتن حقوق ديـگـران و پـذيـرفته نشدن حق بوده است كه بسيارى از بدبختى هاى عصر جاهلى از اين باور غلط نشاءت مى گرفت .

تعصّب قبيله اى

جـامـعـه عـصـر جـاهـلى از آن جهت كه فاقد حكومت مركزى بود، تنها راهى كه مى توانست تا حدّى حـقـوق افـراد و قـبـايـل را تـاءمـيـن كـنـد، انـسـجـام درون گـروهـى و حـمـيـّت و تـعـصـّب مـظـلوم .(38) داشتن روح عصبيّت براى بقاى حيات آن جامعه مفيد بود، امّا وقتى اين روحيّه به جاى منطق و حق مى نشست مشكلات فراوانى را پديد مى آورد و انسانيّت آدمى را مخدوش مى ساخت .

احـمد امين مى نويسد: (عرب در عصر جاهلى از شعور بالايى برخوردار نبود كه منافع اُمّت عرب را مـدّ نـظـر بـگـيـرد، بلكه نهايت شعور و درك او دفاع از قبيله خودش بود. ... عرب فقط قبيله خودش را مدح مى كرد و از او حمايت مى كرد و محاسن او را مى گفت و قبيله ديگر را هجو مى نمود، حتى در جريان ذى قار(39) و پيروزى آنها در فارس به پيروزى عرب افتخار نمى كردند بلكه افتخار را از آنِ قبايل خود مى دانستند.)(40) فـخـر فـروشـى ، كـبـر و نـخـوت ، غـرور و هـجـو نـسـبـت بـه قـبـايـل نـيـز از ايـن روحـيـه نـشـاءت مـى يـافـت و بـاعـث درگـيـرى قبايل با يكديگر مى شد. لذا حضرت على (ع ) مسلمانان را اكيداً از آن منع مى كند، و مى فرمايد: (شـمـا را بـه خـدا سـوگند از كبر و نخوت تعصّب آميز و تفاخر جاهلى ، برحذر باشيد! كه آن مـركـز پـرورش كـيـنـه و بـغـض و جـايگاه وسوسه هاى شيطان است و ملّت هاى پيشين و امّت هاى قـرون گـذشـتـه را فـريـفـتـه اسـت . تـا آنجا كه آنها در تاريكى هاى جهالت فرو رفتند و در گودال هاى هلاكت سقوط كردند.(41))