فرمان امام به مالک اشتر

رضا گلسرخی کاشانی

نسخه متنی
نمايش فراداده

خود سري نه!

مکتب اسلام ـ سال 12ـ ش 1ـ م 133، بهمن 49

رضا گلسرخي

فرمان امام به مالک اشتر

متن فرمان

مالکا! سه کس را هيچگاه در مشاوره شرکت مده و با آنها مشورت نکن:

1ـ بخيل، او همواره ترا از فقر و تنگدستي مي ترساند و از فضل و احسان باز ميدارد، چنين کسي لايق مشورت نيست.

2ـ ترسو، او ترا از اقدام برکارهاي بزرگ مي ترساند و شجاعتت را سلب مي کند.

3ـ حريص، او حرص و آز ترا تحريک مي کند و تو را بر جمع مال و لو بقيمت ظلم و ستم هم شده تشويق مينمايد.

اين سه کس بخاطر صفات بخل و جبن و حرص لايق مشاوره نيستند و بتو بگويم که اين صفات نکوهيده گرچه هر کدام صفتي جداگانه و غريزه اي عليحده مي باشند ولي همه در يک چيز مشترکند و آن سوء ظن و بدگماني نسبت به پروردگار متعال است...

توضيح و تفسير

در حقوق مدني اسلام، اداره امور کشور و نحوه اجراي قوانين، تنها از راه مشاوره و مراجعه بافکار عمومي مشروع دانسته شده زمامدار حق ندارد با خودکامگي و استبداد رأي امور کشور را اداره نمايد.

رسول گرامي اسلام پيش از جنگ احد، وقتي خبردار شد که کفار قريش براي جبران شکست «بدر»تصميم گرفته اند بمدينه حمله ور شوند، عقيده داشت که صلاح مسلمانان نيست از شهر خارج شوند و بجنگ کفار بروند بلکه بهتر است در شهر سنگر بگيرند و بدفاع بپردازند ولي وقتي با مسلمانان در اين خصوص مشورت فرمود، اکثريت راي دادند که بهتر است شهر را تخليه نموده، باستقبال دشمن بروند و گفتند يا رسول الله! اين رأي ماست ولي اگر شما راضي نباشيد ما از راي خود گذشته از حضرتت پيروي و متابعت مي کنيم و در شهر ميمانيم.

رسولخدا (ص) فرمود: در اين مورد من دستور مخصوصي از جانب پروردگار ندارم بلکه مأمورم که در اينگونه امور با شما مشورت کرده تصميم بگيرم. بنابراين چون عقيده اکثر شما بر اين است که از شهر خارج شويم همين کار را خواهيم کرد. اين تصميم بمورد اجرا درآمد.

مسلمانان به همراهي پيامبر (ص) آماده خروج از شهر شدند «عبدالله بن ابي» يکي از سران منافقين گفت خروج از شهر صلاح نيست، پيامبر (ص) فرمود:

منهم همين عقيده را داشتم،

او گفت: پس برگرديم.

رسولخدا (ص) فرمود:

نه! چون اکثريت رأي داده اند که از شهر خارج شويم و ما هم تصميم گرفته و براه افتاده ايم ديگر برنخواهيم گشت، تزلزل و دودلي براي ما خوب نيست.

عبدالله با عده اي از منافقان برگشتند ولي پيامبر (ص) باحترام راي اکثريت براه خويش ادامه داد.

از اين داستان تاريخي اهميت اصل «مشاوره در امور» و مراجعه بافکار عمومي در اسلام بخوبي روشن مي شود.

پيشواي ششم مي‌فرمايد:(1)

« خود کامه و مستبد بر لبه پرتگاه ايستاده و به سقوط نزديک است »

رسولخدا (ص) مي‌فرمايد(2):

« هيچگاه کسي با رعايت اصل مشورت بدبخت نمي شود و شخص خود کامه و مستبد نيز هيچوقت سعادتمند نمي گردد ! »

در حديث ديگر پيامبر (ص) با بياني صريحتر نه تنها لزوم مشورت و مراجعه بافکار عمومي را در اداره امور کشور ياد آور مي‌شود بلکه حق حيات و زندگاني را موقوف برعايت اصل مزبور دانسته ، مرگ و نابودي را سزاوار ملتهائي ميداند که در حکومت استبداد بسر مي برند(3) «وقتي نيکان شما زمام امور را بکف گرفتند و ثروتمندان شما دست و دل باز بودند و کارهاي کشورتان با مشاوره انجام گرفت روي زمين براي شما بهتر است از زير زمين (بزندگاني سزاوار تريد) و هرگاه نالايقان زمامدار شدند و ثروتمندان بخل ورزيدند و کارها باستبداد و خودکامگي حل و فصل شد دل خاک براي شما بهتر است از روي زمين (در اينصورت مرگ بر شما که حق حيات نداريد)

بنابراين امام (ع) در منشور تاريخي خويش اصل مشاوره را اصلي مسلم و لازم الاجراء فرض فرموده و تنها اين نکته را متذکر مي شوند که چه کساني بايستي طرف مشورت قرار گيرند؟

آيا هر کس شايسته مشاوره است؟ هر فردي ميتواند طرف مشورت زمامدار اسلام قرار گيرد؟

امام معتقد است زمامدار با سه کس نبايد مشورت کند:

بخيل، ترسو، حريص زيرا بخيل هرگونه قدم اصلاحي را که مستلزم مخارجي باشد نار وا مي داند، رسيدگي به بينوايان و دستگيري از مستمندان را تحميل بر بودجه دولت ميشمرد و زمامدار را به بهانه کسر بودجه از راه فضيلت منحرف ميسازد. ترسو نيز به عقيده امام (ع) لايق مشورت نيست زيرا به عقيده ترسو دفاع از مال و ناموس و وطن نه تنها لازم نيست بلکه ترسوها هميشه به پيروي از منطق ابوهريره استراحت و لميدن زير سايه درختان را از شرکت در ميدان رزم بهتر ميدانند!!

و جانبازي و فداکاري را اموري لغو بيهوده مي انگارند!

حريص نيز بدرد مشورت نميخورد زيرا وزير و رئيس حريص جز مال اندوزي کاري ندارند، هدف آنها جمع پول است از هر راهي که ممکن شود در زمان چنين وزراء و رؤسائي روزبروز بر تعداد و مقدار مالياتها افزوده مي شود و در نتيجه ملتها بيچاره تر ميشوند درحاليکه شکمهاي حريص را هيچگاه سيري نيست و چه بسا بر سر آنها همان برود که بر ستم مستعصم آخرين خليفه عباسي رفت!

ميگويند: مستعصم در جمع اموال سخت حريص بود، دو حوض داشت که سعي ميکرد همواره از طلا پر باشد و از اين جهت سخت مردم را مي دوشيد و بسر بازان و ارتشيان نيز حقوق درستي نميداد.

وقتي هلاکوخان مغول بغداد را گرفت و خليفه را بزندان افکند، خليفه در زندان گرسنه شد و از زندانبان خوردني خواست. جريانرا بعرض وزير اعظم خواجه نصير الدين طوسي رساندند، خواجه دستور داد ظرفي پر از طلا برايش ببرند، او با ديدن طلاها آهي کشيد و گفت: با شکم گرسنه در زندان طلا بچه درد ميخورد؟

ماجرا را بخواجه گزارش دادند، خواجه که براي تنبيه او عمداً اين وضع را پيش آورده بود فرمود:

باو بگوئيد تو که ميدانستي طلا حتي شکمي را سير نمي کند پس چرا در جمع آن اين اندازه حرص بخرج دادي و حتي از سربازانت مضايقه کردي تا جائيکه حاضر نشدند از جان تو دفاع کنند؟!

اسلام سياست اصلاحي خود را، در ايجاد رابطه ميان افراد و طبقات مسلمين، و ميان ملت اسلام و ساير ملل بر همين پايه استوار ساخت. منظور ما در اين بحث استخراج قواعدي است که اين شريعت براي تنظيم روابط بين المللي مقرر کرده است.

اين قواعد طي دو عنوان مندرج است:

(1) قواعدي که اسلام بوسيله آن روابط خود را با دول ديگر تنظيم ميکند.

(2) قواعدي که اسلام بوسيله آن روابط خود را با رعاياي غير مسلمان در مملکت اسلامي استوار ميسازد.

(ناتمام)

1 . «المستبد برايه موقوف علي مداحض الزلل» سفينة البحار ماده راي .

2 . ماشقي عبدقط بمشورة و لا سعد باستغناء راي، تفسير ابوالفتوح رازي ذيل آيه مبارکه و شاورهم في الامر.

3 . اذا کان امرائکم خيارکم و اغنياء کم سمحائکم و امرکم شوري بينکم فظهر الارض خير لکم من بطنها و اذا کان امرائکم شرارکم و اغنيائکم بخلائکم و لم يکن امرکم شوري بينکم فبطن الارض خير لکم من ظهرها (مدرک سابق).