(1372/07/28 )
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
برادران عزيز و خواهران گرامى؛ خيلى خوشآمديد. اميدوارم در اين راه مقدّس و پرافتخار، انشاءاللَّه هميشه موفّق و مؤيّد باشيد. اين مجموعهاى كه هم نظامى است و هم دانشگاهى، و آميزهاى از دو ارزش والاى جامعهى ما يعنى ارزش علم و جهاد را در خود جمع كرده است، يكى از شيرينترين و مطلوبترين بخشهاى نيروهاى مسلّح ماست. امروز براى نظاميان در هر سطحى كه هستند كسب معلومات و دانش نظامى و هر آنچه كه به اين دانش مربوط مىشود، جزو فرايض است و همهى دورههاى تحصيلى نظامى ما، از ارزشهاى واقعى برخوردار هستند. البته شما كه ارتش جمهورى اسلامى ايران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى باشيد، يك امتياز استثنايى را دارا هستيد و آن اين است كه دانش نظامى را در ميدان، آن هم در مدّتى طولانى، آزمودهايد.
فرق است بين آن كسى كه در كتاب چيزى را مىخواند و آنكه خواندهها را در ميدان عمل مىآزمايد، يا اساساً در ميدان عمل مىآموزد. ميدان عمل، موقعيتى فوقالعاده است و شما آن را داشتهايد. ممكن است افرادى از شما، جنگ را نديده و نيازموده باشند؛ اما ارتش جمهورى اسلامى ايران، سرشار از تجربههاى ميدان جنگ است و كدام دانش بالاتر از اين؟!
من بارها گفتهام و باز هم تكرار مىكنم كه از تجربهى جنگ در دورههاى نظامى، حدّاكثر استفاده بشود. هم به منظور استفاده از جنبهى علمى وقايع جنگ كه البته مهم است و هم به منظور زنده نگهداشتنِ آن روزهاى پرافتخار. بايد آن ساعات دشوارى را كه شما در آن، سختترين لحظات عمر را تجربه كرديد و آزموديد، از ياد نرود. مگر شوخى است كه ملّتى يك جنگ هشت ساله را با نيروهاى مسلّحش؛ با اين همه افتخار و با اين همه سرافرازى بگذارند؟ در اين جنگ، چه كسى به ما كمك كرد و چه كسى به دشمن ما كمك نكرد؟! مگر اين چيز كمى است؟! من به جِد معتقدم كه در ارتش و سپاه، همهى پديدههايى كه چشم را به خود جلب مىكند، به نحوى انگشت اشارهاى به آن روزهاى پر افتخار داشته باشد. در همين سرودها، حتى همين سرودهايى كه در اين مجالس خوانده و نواخته مىشود كه بسيار خوب و مورد سپاس استبهجاى تعريفِ يك شخص، به تعريفِ انبوه انسانهايى بپردازند كه ساعات پرافتخارى را گذراندند و اين كشور را، اين جامعه را، اين تاريخ را؛ دستگاه رهبرى را و دستگاه ادارهكنندهى كشور را در دنيا سر بلند كردند.
بنده مسافرتهاى متعدّدى به سرتاسر كشورها كردهام و تأثير فداكاريهاى شما را، در عظمت ايران، در خلق يك نماى پرافتخار براى كشور ايران و براى ملت ايران، در تصوير صحيحى از اين انقلاب با عظمت و شكوهمند و در آبرو بخشيدن به اسلام كه همه مىدانستند اين همه فداكارى براى اسلام انجام مىگيرد ديدهام. اينها چيز كمى نيست. اينها را حفظ كنيد.
مبادا كسانى تصوّر كنند كه دورهى سخن گفتن از شهدا و سربازان فداكار و زحمتكشان ميدان نبرد، سپرى شده است! اين دوره، هيچ وقت سپرى نمىشود. ارتش، امروز بحمداللَّه يك ارتش پر افتخار است. بدانيد از روزى كه نيروى مسلّحى در اين كشور به وجود آمده است تا امروز، در هيچ برهه از تاريخ ما، نيروهاى مسلّحمان، اينقدر وصل به مردم و كوشنده در راه اهداف و آرمانها و فداكار براى كشور و مرزها نبودهاند. در اين دورههاى اخير، ارتش فقط يك اسم بود. كاخ باعظمتى از مقوّا مقوّاى پر زرق و برق بود. آنجا كه ميدان عمل بود، معلوم مىشد كه پوچ است. آنجا كه نما و منظره بود، البته زيبا و پر زرق و برق بود. چه در اين دورههاى اخير كه رهبران خائن، فرماندهان وابسته، روحهاى ضعيف و ذليل در مقابل بيگانگان بر آن حكومت مىكردند و تودهى ارتش را كه بههرحال بخشى و پارهاى از تن اين ملت بود، به نام و رنگ خودشانْ رنگآميزى مىكردند، و چه در دورههاى قبل كه باز همينطور بود. ارتش ايران، با نام «قزّاق» و «سالدات» شروع شده است. با نام بيگانه. با لباس بيگانه. با ترتيبات بيگانه و فرماندهى بيگانه. ارتش ايران آن روز كه حكّام غير مردمى بر اين كشور حكومت مىكردند، يك ارتش غير مردمى بوده است. امّا امروز، به فضل الهى، همان ارتش، همان افراد، همان عنصرهاى ايرانى مسلمان، در يك مجموعهى عظيمِ پرافتخارِ مردمى سازماندهى شدهاند و براى عقيدهى خودشان، براى ايمانشان، براى ميهنشان و براى كشورشان كار مىكنند. اين افتخار است.
اگر به ارتشهاى دنيا نگاهى بكنيد، خواهيد ديد كه روال معمولى آنها چيست. يك صحنه، سومالى است. شما ببينيد ارتشيها در آنجا چه مىكنند! به نام رساندن نان، وارد خانهى ملتِ فقيرى شدهاند. اما بهجاى نان، به آنها گلوله مىخورانند! ارتش امريكا، براى مقابله و مواجهه با مردم سومالى چه حرف حسابى دارد؟! آيا وجدانشان هرگز از اينها سؤال مىكند كه «ما در سومالى، حرف حسابمان چيست؟ چرا اين مردم بيچاره را با يك شعار دروغين و پوچ، اينطور تحقير مىكنيم و مىكوبيم و مىزنيم؟» آن ارتش، خودش را يك ارتش به اصطلاح روشنفكر و آزاديخواه هم تصوّر مىكند!
هنوز سابقهى ويتنام از يادها نرفته است. اين، يك نمونه! نمونههاىِ ديگرِ ارتشها نيز همينطور. آنجايى كه بايد از حق دفاع كنند، از آنها كمترين نشانهاى نيست. در بوسنى هرزگوين، كه الآن سرِ سياه زمستان آن منطقه، هزاران انسان جانشان در خطر است، هيچ نشان و اثر وجودى از ارتشهاى اروپايى و امريكايى و غيره نيست. اما در سومالى، چرا. در ويتنام، چرا. در آنجا كه از هدفهاى انسانى خبرى نيست، حضور دارند. آنجا كه از هدفهاى انسانى خبرى هست، حضور ندارند. اين وضع ارتشهاى دنياست. در مقابل چنين ارتشهايى؛ در مقايسه با چنين ارتشهايى، ارتش ما وقف براى حقيقت است.
البته من نمىخواهم تعميم بدهم و همهى دنيا را بگويم. لابد در گوشه و كنار دنيا، بالاخره مجموعههاى نظامىاى كه قابل قبول باشند، پيدا مىشوند و هستند. يا حتّى در همين مجموعهها هم، اشخاصى ممكن است باشند. لكن، آنچه را كه در صحنهى عالم مقابل چشم ماست، مورد اشاره قرار مىدهم. ارتش ما وقف براى حقيقت است: خدمت براى اهداف الهى؛ براى اهدافى كه اگر آنها را با هر انسان با انصافى در ميان بگذارند، تأييد خواهد كرد. براى حفظ ميهن و حفظ استقلال خودش. نيروى مسلّح ما مىخواهد كشور، در اختيار دشمن قرار نگيرد و سلطهگران بر آن غلبه پيدا نكنند. اين كم چيزى است؟! اين هدف كوچكى است؟! هدف از اين بالاتر و مقدّستر؟! اين ارتش است. هر چه مىتوانيد، به اين ارتش، كيفيّت بدهيد. شما كه در دورههاى مختلف تحصيل كرديد و اين ارتش به گردنتان حق تعليم پيدا كرده است، تمام وجود و تلاشتان را در حدّ ميسور، در راه ارتقاى كيفيّت اين ارتش صرف كنيد. البته نقص دارد؛ اما اين نقصها بايد برطرف شود. از دهها سال پيش، تلاش بر اين بوده است كه نگذارند اين ارتش، از لحاظ تجهيزات، روى پاى خودش بايستد. امروز، بحمداللَّه، جهادهاى خودكفايى و دستگاههاى فنّى، مشغول كارند. اين را هر چه مىتوانيد، ادامه دهيد. سالها كوشش كردند از لحاظ سازماندهى و معيارهاى نظامى، ارتش را وابسته كنند. با اين بايد مقابله كنيد. دانش نظامى را از همه بايد فرا گرفت. دانش را از هر كس و هر جا بايد فراگرفت؛ اما وابستگى نظامى، نه!
نگاه كنيد ببينيد طبيعت اين سرزمين، طبيعت اين ارتش، طبيعت كارى كه بر دوش شماست و وظيفهاى كه از شما منتظَر است، چيست؟ بر طبق آن، سازماندهيها و كارهاى خودتان را انجام دهيد. بحمداللَّه همهى اينها را ارتش ما انجام مىدهد. مقرّرات نظامى را با اصول ارزشى خودتان منطبق كنيد. هر كدام از مقرّراتى را كه مىبينيد با ارزشهاى اسلامى ناسازگار است، تبديل به مقرّراتى كه با ارزشهاى اسلامى سازگار باشد، كنيد. اين شما را تقويت خواهد كرد و به پيش خواهد برد و عزّتتان را در چشم مردم بيشتر خواهد كرد. امروز كشور در يك دوران بلوغ سازندگى است. هميشه دورانهاى سازندگى، براى كشورها دوران دشوارى است. آن هم سازندگى بعد از آن ويرانگريهاى طولانى. در گذشتهى نزديك، ويرانگرىِ جنگ بود. قبل از آن ويرانگرى، سلطهى بيگانگان و بيگانهپرستان بر اين كشور بود. من گمان مىكنم اين ويرانگرى، خطرناكتر و صعبالعلاجتر از ويرانگرى جنگ است. بههرحال، براى يك ملت كه بخواهد ويرانيها را بسازد و به عمارت و تجديدبنا تبديل كند، كارى دشوار است.
شما ببينيد بعد از جنگ بينالملل دوم، تقريباً همهى دنيا و دولت ثروتمند امريكا، دست به دست هم دادند تا بتوانند كشور آلمان و كشور فرانسه و كشورهاى ويران شده در جنگ را بسازند. سالها طول كشيد تا توانستند.
ما به هيچ دولت و هيچ قدرتى از قدرتهاى دنيا چه قدرت سياسى، چه اقتصادى و چه نظامى متّكى نيستيم. اين ملت خودش بايد بسازد و با دستان خودش بايد اين بنا را بالا ببرد. طبعاً دورانِ دشوارى است. همه چيز در اين دورانِ دشوار، بايد با تلاش بيشتر، با شوق بيشتر و با اميد روشنتر انجام گيرد. سهم ارتش جمهورى اسلامى ايران از اين تلاش، سهم بزرگى است.
البته من اعتقادم اين است كه اين سازندگى، در درجهى اوّل در محدودهى خود اين سازمان بايد انجام گيرد. هر كدام از سازمانهاى نظامى، سازندگى را بايد از خودشان شروع كنند. البته، اگر توانستند در سازندگيهاى عمومى كشور هم شركت كنند، مانعى ندارد. جوانانى كه تازه وارد ارتش شدهاند و فارغ التّحصيل دورههاى نظامى هستند و كسانى كه سابقهى كمترى دارند، بايد اين دورانى را كه در مقابل خود دارند، از هم اكنون دوران افتخار دنيا و آخرت بشمارند. با اين ديد به دوران خدمتتان نگاه كنيد. كار شما، كارِ نظامى است. لكن همين كارِ نظامى، وقتى با نيّت صحيح انجام گيرد، يك عبادت است.
اميدواريم خداوند متعال شما را مشمول لطف و رحمت خود قرار دهد، و روزبهروز توفيقات شما را بيشتر كند و انشاءاللَّه در آينده هم شاهد پيشرفتهاى علمى و فرهنگى و عملى و ابتكارات شما در ميدانهاى مختلف باشيم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته