[سخنرانی مقام معظم رهبری در مراسم صبحگاه لشکر سید الشهداء (ع)]

مقام معظم رهبری

نسخه متنی
نمايش فراداده

بيانات مقام معظم رهبرى‏در مراسم صبحگاه لشكر سيدالشهداء(ع)

(1377/07/26 )

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

امروز كه در جمع شما جوانان برومند انقلاب اسلامى هستم، براى من روز شيرين و خاطره‌انگيزى است و ان‌شاءاللَّه خاطره‌اى ماندگار خواهد بود. ما به جوانانى مثل شما و به مجموعه‌اى مثل اين مجموعه‌ى لشكر سرافراز، افتخار مى‌كنيم. از آن وقتى كه اين لشكر به عنوان تيپ فعاليت مى‌كرد و نيز از آن وقتى كه تشكيلاتش به لشكر تبديل شد، بنده با آن آشنا هستم. سالهاى طولانى از آن زمان مى‌گذرد و همه‌ى اين سالها، همراه با افتخارات و سرافرازيها براى اين لشكر بوده است.

خدا را شكرگزاريم كه جوانان مؤمن و انقلابى اين كشور، در لشكرهايى از اين قبيل، حجّتى شدند بر بسيارى از ديرباوران كه تصوّر مى‌كردند در دوران آغشته به فساد و آلوده به گرفتاريهاى مادّى - كه جوانان دنيا به صدها ابتلاى روحى و جسمى و عاطفى و عصبى و فسادهاى مختلف گرفتار هستند - نمى‌شود جوان يا مجموعه‌اى از جوانان، با دل نورانى، با روح آزاد و با ايمان قوى، راهى را بپيمايند كه براى انسانهاى ديگر اسوه باشد و غير جوانان به آنها اقتدا كنند و از آنها درس بگيرند. بحمداللَّه جوانان ما و امثال شما، در اين لشكرهاى پُرافتخار و نورانى، اين حقيقت را ثابت كرديد كه همچنان كه دين خدا هميشه زنده است، گوهر انسانيت هم كه خلق بزرگ الهى است هميشه زنده است و در شرايط مختلفى، انسانهاى مصفّا و نورانى و پاك و برجسته و برگزيده، مى‌توانند پرورش پيدا كنند و ديگران را به اين راه بكشانند و حجّت بر ديگران شوند.

يك دوره، دوره‌ى جنگ و دوره‌ى دفاع مقدّس بود و انگيزه‌ها براى حضور جوانان در ميدان قدس و تقوا و فداكارى و ايثار، به طور واضح و بارز در اختيار همه قرار داشت. به قدرى شعله‌ى مقدّس شهادت و ايثار و جهاد، اين فضا را روشن و منوّر كرد كه همه‌ى ابرهاى تيره‌ى فتنه - نفاقها، كفرها و فسادها - تحت‌الشّعاع قرار گرفتند. نه اين‌كه اين زايده‌هاى وجود شريف انسانى، در دوران دفاع مقدّس در كشور ما وجود نداشت. وجود داشت ولى تحت‌الشّعاع بود؛ تحت‌الشّعاع آن نور درخشانى كه از جانهاى پاك انسانهاى مؤمن، در ميدانهاى ايثار و شهادت برمى‌خاست، مى‌تابيد، شما را نورانى مى‌كرد و همه از آن بهره مى‌بردند. امام ما كه امامِ نور بود، امامِ صفا بود، امامِ قدس و تقوا بود، امامِ روح بود - روح محض بود - از اين نورانيّت بهره مى‌برد و خود او مكرّر اين را مى‌فرمود. آن روز يك قطعه‌ى كم‌نظير - و از جهاتى بى‌نظير - بر تاريخ ما حاكم بود.

بعضى تصوّر كردند كه با تمام شدن جنگ، شمع فروزان معنويت هم در دلها خواهد مرد و خاموش خواهد شد. اين اشتباه بود. عدّه‌اى از جوانان پاك و مؤمن ما در همان روز با شنيدن قضيه‌ى ختم جنگ، عزا گرفتند و فكر كردند كه درهاى شهادت و معنويت بسته شد و ما در حصارها مانديم. البته «انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة»(107)؛ جهاد يكى از درهاى بهشت است.

شكّى نيست؛ اما :

اوّلاً

بهشت صفا و معنويت الهى درهاى متعدّد دارد،

ثانياً

جهاد در ميدان جنگ - در شور و شوق ايثارها و جانفشانيها - يكى از روشهاى جهاد است.

پيامبر عظيم‌الشّأن اسلام كه معلّم بشر از اوّلين و آخرين بود و ملائكه از حكمت او استفاده مى‌كردند و دل مبارك او برترين جايگاه وحى الهى بود، به جوانان زمان خود كه از جنگ برگشته بودند، فرمود:

«مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر»(108)؛

جهاد كوچكتر را گذرانديد، حال نوبت جهاد بزرگتر است؛ جهاد با نفس، جهاد در ميدانهاى تيره، نه ميدانهاى شفّاف. در جنگ، ميدان شفّاف است. دشمن در آن سوست، خودى در اين سو. دشمن، شناخته شده است؛ خودى هم شناخته شده است. ابزار دشمن هم معلوم است؛ نقشه‌ى دشمن هم قابل حدس است. آسانترين جنگ با دشمن، آن‌جاست. نگوييد آن‌جا جان در خطر است. در همه‌ى جهادها، جان در خطر است. وانگهى، جان هميشه عزيزترين چيزى نيست كه انسان مى‌دهد. انسانهايى هستند كه روزى صدر بار آرزوى مرگ مى‌كنند. گذشتهايى وجود دارد، بالاتر از گذشت جان. زحمتهايى وجود دارد، بالاتر از زحمتِ دادنِ جان. پيامبر فرمود «حال نوبتِ جهاد اكبر است.» و جهاد اكبر در دوران پيامبر، جهادى بسيار دشوار بود.

در ديدار ديگرى كه امروز با شما دارم، بحثى را مطرح مى‌كنم كه خواهيد ديد چقدر جهاد اكبر در زمان پيامبر دشوار مى‌نمود؛ چون ابرهاى فتنه ناشناخته بود. اما امروز آن‌طور نيست. امروز در زمان ما ابرهاى فتنه شناخته شده است و جهاد مثل سرچشمه‌ى فيّاضى ادامه پيدا كرده است.

عزيزان من! بعضى كسان از اسم جهاد مى‌رمند! خيال مى‌كنند كه تأسيس يك كشور، ايجاد يك تمدّن، نظم در زندگى، پيشرفت در زندگى مادّى و معنوى و رفاه مشروع براى انسانها، با جهاد نمى‌سازد و جهاد ضدّ اينهاست! چه خطايى! چه غلطى! بدون جهاد، هيچ چيز به دست انسان نمى‌آيد؛ نه دنيا و نه آخرت. بدون جهاد، در مقابل گرگِ بى‌دست و پاى بيابان هم نمى‌شود ايستاد؛ چه رسد به گرگهاى بسيار بسيار خطرناك دنياى سياست و دنياى اقتصاد و سرپنجه‌هاى خونينى كه ميليونها انسان را دريدند و نابود كردند و خوردند و بردند!

مگر يك ملت بدون جهاد مى‌تواند سرش را بالا بگيرد؟

مگر يك ملت بدون جهاد مى‌تواند طعم عزّت را بچشد؟

مگر يك ملت بدون جهاد مى‌تواند در ميان ملتهاى دنيا شأن و موقعيتى پيدا كند؟

«انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة».

هميشه همين‌طور است و جهاد درى است از درهاى بهشت. هم خلد برين الهى؛ يعنى بهشت نشئه‌ى آخرت، هم راحت در اين دنيا؛ يعنى جهاد. در همه‌ى كشورها و ميان همه‌ى ملتها هم اين‌گونه است كه اگر قرار باشد جهاد معناى حقيقى به خود بگيرد، بايد در آن، موجودهاى الگو و انسانهاى نماد وجود داشته باشند؛ بدون نماد و بدون الگو نمى‌شود. خيلى از جوانان مثل يك لشكر تمام نشدنى خدا، از كتم عدم به وجود مى‌آيند و وارد صحنه‌ى جامعه مى‌شوند. در بعضى از كشورها - مثل وضع كنونى كشور ما - بيشتر و در بعضى از كشورها كمتر. فقط با كتاب نمى‌شود به اينها گفت كه در راه شرف و در راه آرزوهاى بزرگ انسانى و در راه اهداف والا و در يك كلمه‌ى جامعِ كاملِ درست، در راه خدا جهاد كنيد.

علاوه بر گفتن، به نمونه و الگو احتياج دارند. افتخار سپاه پاسداران اين است كه در درون خود از اين الگوها، فراوان و بى‌نهايت دارد؛ همين سرداران، همين فرماندهان، همين عناصر گوناگون، همين جوانان پاك و نورانى؛ همانهايى كه امامِ نور آرزو مى‌كرد كه يكى از آنها باشد؛ همانهايى كه در دوران جنگ، تا هرجا و در هر خانه‌اى كه عطر معنويت آنها و كلام آنها مى‌رفت، آن خانه از لحاظ معنوى، پُرفروغ و آباد بود؛ همانهايى كه امام پيدايششان را «فتح‌الفتوح» انقلاب اسلامى دانست.

در صدر اسلام، فتح‌الفتوح، يك حادثه‌ى نظامى بود. مسلمانان مدّت زمانى در منطقه‌اى از مناطق شرقىِ آن روزِ ميدانگاه جنگ و غربىِ امروز ايران، معطّل شدند تا توانستند چند دژ را بگيرند. وقتى گرفتند، گفتند اين «فتح‌الفتوح» است. امروز هم در تاريخ، فتح «نهاوند» و «جلولا»، به نام «فتح‌الفتوح» خوانده مى‌شود؛ يعنى يك حادثه‌ى نظامى. امام ما فرمود فتح‌الفتوحِ انقلاب اسلامى، نه يك حادثه‌ى نظامى كه يك حادثه‌ى انسانى است؛ يعنى پيدايش اين جوانان، خلقِ اين انسانهاى نورانى، بيرون آمدن فرشتگان از دنيايى كه جز اهريمن در مناطق مختلفِ جوانانه‌ى آن به چشم نمى‌خورد و نمى‌خورَد.

امروز تا حدودى در گوشه‌هايى از دنيا جلوه‌هاى نورانى دوباره پيدا مى‌شود. فتح‌الفتوح، اين جوانان بودند؛ همين سرداران شهيدى كه اين لشكر را به وجود آوردند؛ همين سردار «على فضلى»؛ همين سردار «ناصح»؛ همين جوانان مؤمن و همين نورانيهايى كه نورانيّت آنها مى‌تواند دلهايى را روشن كند. اينها مايه‌ى شرفند؛ اينها مايه‌ى عزّتند. براى يك كشور، داشتن اينها افتخار است؛ بردن نامشان افتخار است؛ تكرار يادشان افتخار است؛ ادامه‌ى راهشان افتخار است.

اشتباه است اگر كسى خيال كند اسم جنگ و شلمچه و ايثار و سرباز و سپاهى و سردار را نياوريد؛ مبادا وضعى كه مى‌خواهيم در جامعه به وجود آيد، به هم بخورد! نه؛ اين خطاست. وضع مطلوب، وضع خوب، بناى شامخ، پرچم عزّت، دولت مقتدر، ملت سربلند و راه روشن، آن وقتى خواهد شد كه مفهوم «جهاد» در حالى كه در انسانهاى پاك و والا و پيراسته تجسّد پيدا كرده است، در جامعه‌اى نيز وجود داشته باشد، و در جامعه‌ى ما وجود دارد.

جوانان عزيز! عزيزان نورانى! خدا را شكر مى‌كنيم كه دولتْ قدرِ شما را مى‌داند؛ ملتْ قدرِ شما را مى‌داند؛ مسؤولان كشور قدرِ شما را مى‌دانند؛ رئيس جمهور قدرِ شما را مى‌داند؛ مجلس قدرِ شما را مى‌داند. خدا را شكر مى‌كنيم كه پرچم عزّت و جهاد و ايثارى كه با دست شما جوانان در اين كشور به اهتزاز درآمد، امروز هم در دست جوانان است؛ جوانان مؤمن، جوانان پاك و نورانى در ميدانهاى مختلف. اگر روحيه‌ى جهاد و مقاومت در مقابل دشمنيهاى دشمن باشد، اين جوان هر جا هست - در پادگان، در دانشگاه، در حوزه‌ى علميه، در بازار، در كارخانه، در محيطهاى گوناگون - «مجاهد فى‌سبيل‌اللَّه» است؛ پاسدار ارزشها و پاسدار دين است و اين امروز بحمداللَّه وجود دارد. اين را قدر بدانيد.

اگرچه بسيارى از شما ميدانهاى نبرد را لمس كرديد و در آن حضور داشتيد؛ اما كسانى از شما هم كه حضور نداشتند، مى‌توانند امروز آن را با وجود خودشان احساس كنند. امروز هم دشمن هست. امروز هم دشمن در كمين است. امروز هم اگر دشمن به اين نتيجه برسد كه تحميل جنگى ديگر مى‌تواند به ملت و انقلاب ايران ضرر برساند، آن جنگ را تحميل خواهد كرد. امروز هم اگر دشمن بتواند با ابزار اقتصادى، با ابزار فرهنگى، با ابزار تبليغات، با كار سياسى، و با هر وسيله‌ى ديگر به اين پرچمى كه ايران اسلامى و ملت ايران برافراشت و به مسلمانان دنيا هويّت داد - كه امروز در آفريقا، در تركيه، در اروپا، در آسيا و در همه جا نشانه‌هاى عزّتى را كه ايران اسلامى به وجود آورد و طليعه‌اى كه تابانيد، احساس مى‌كنند - آسيب بزند، آسيب خواهد زد. خيال نكنيد دشمن منصرف شده است.

دشمن براى بيست سال، سى سال، چهل سال، پنجاه سالِ بعد نقشه مى‌كشد؛ چون دشمن كه يك شخص نيست؛ دشمن يك اردوگاه است. اردوگاه اسلام هم اردوگاه است. اردوگاه اسلام هم براى ده سال، بيست سال، پنجاه سال، صد سال، آمادگى ايجاد مى‌كند. آرى؛ فقط اين دشمن نيست كه پنجاه سال بعد را مى‌بيند؛ ما صد سال بعد را مى‌بينيم و به فضل پروردگار خواهيد ديد كه «كيدهم فى تضليل(109)»، «انّ كيد الشّيطان كان ضعيفا(110)». خواهيد ديد كه آنها اشتباه مى‌كنند. خواهيد ديد كه آنها يك بار ديگر تودهنى خواهند خورد. خواهيد ديد كه بينى استكبار بر خاك ماليده خواهد شد. ملتها اين را خواهند ديد و تأويل و مصداق آيه‌ى مباركه‌ى «الم تر كيف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طيّبة كشجرةٍ طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء، تؤتى اكلها كل حين بأذن ربّها و يضرب اللَّه لامثال للناس»(111) را مشاهده خواهند كرد. اين مثلها را خدا مى‌زند تا ما درست بفهميم. شما جوانان:

اوّلاً

قدر خودتان را بدانيد. ثانياً قدر لباس نظامى، لباس سپاهى و لباس بسيجى را بدانيد.

ثالثاً

قدر اين ضوابط و مقرّرات را كه مى‌تواند در قاعده‌ها و ميزانها و مقدارهاى لازم، شما را حفظ كند، بدانيد و آنها را به طور كامل رعايت كنيد. قدر موجوديهاى خودتان را از سلاح، تجهيزات، امكانات، ماشين‌آلات، ابزار و وسايل بدانيد و آنها را نگه داريد، تعمير كنيد، و در حفظشان بكوشيد. قدر آن ايمانى را كه در شماست - و پشتوانه‌ى همه‌ى اينهاست - بدانيد و حفظش كنيد.

عزيزان من! بعضى از سرمايه‌هاى معنوى، با همه‌ى ارزشى كه دارند، نيازمند حفظ كردنند. مثلاً محبّت را بايد حفظ كرد؛ مثل گياهى است كه اگر به آن نرسيديد، از دست خواهد رفت. ايمان از اين قبيل است. ايمان را بايد حفظ كنيد. حفظ ايمان، با رفتار خوب، با تأمّل و تدبّر خوب، با توجّه به خدا، با حفظ و تقويت ارتباط با خداست. حفظ اين گوهر، با تواصىِ به حق و تواصىِ به صبر است. هر دو نفرتان، يكديگر را به حق و صبر توصيه كنيد. صبر، يعنى پايدارى و استقامت.

وجود مقدس ولىّ‌عصر(ارواحنافداه) پشتيبان شما باد. روح مطهّر امام بزرگوار از شما راضى باد. ارواح طيّبه‌ى شهداى عزيز ان‌شاءاللَّه از شما شاد باشند. پروردگار! به محمّد و آل محمّد، سرنوشت آن كسانى كه قدر شهادت را مى‌دانند و آن را مى‌شناسند، جز شهادت قرار مده. پروردگارا! رضاى خود را لحظه‌اى از ما منصرف نفرما.

پروردگارا! هدايت خود را لحظه‌اى از ما دور نفرما.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

107) كافى، ج 5، ص 4

108) كافى، ج 5، ص 12

109) فيل: 2

110) نساء: 76

111) ابراهيم: 24 و 25