نواب صفوی

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

نسخه متنی
نمايش فراداده

نواب صفوي

سيدمجتبي ميرلوحي صفوي، از روحانيون مبارز و رهبر جمعيت «فدائيان اسلام»، 1303ش. در محله خاني‌آباد نو و در خانواده‌اي روحاني ديده به جهان گشود. پدرش سيدجواد ميرلوحي به دنبال صدور قانون «لباسهاي متحدالشكل» ـ 1314 ش. ـ لباس روحانيت از تن بيرون كرد و به عنوان وكيل دعاوي دادگستري مشغول به خدمت شد، اما پس از چندي در پي يك مشاجره سخت، سيلي محكمي به صورت علي‌اكبر داور وزير عدليه وقت زد كه نتيجه آن گذران محكوميت سه ساله در زندان بود. او چندي پس از گذراندن دوره محكوميت و آزادي از زندان دارفاني را وداع گفت. طي اين سه سال سيدمحمود نواب ميرلوحي، از بستگان نزديك سيدمجتبي، عهده‌دار سرپرستي وي بود.

سيدمجتبي در 7 سالگي وارد دبستان حكيم نظامي شد و سپس در مدرسه صنعتي آلماني‌ها به تحصيل ادامه داد. او همزمان در يكي از مساجد خاني‌آباد نو به فراگيري دروس ديني نيز مشغول شد و پس از خروج رضاخان از كشور به فعاليتهاي سياسي روي آورد. سخنراني وي عليه دولت قوام‌السلطنه در 17 آذر 1321 در حالي كه 18 سال بيش نداشت اولين مبارزه وي عليه حكومت پهلوي محسوب مي‌شد. در پي اين سخنراني و تهييج دانش‌آموزان ديگر مدارس و همراهي عده‌اي از مردم ناراضي، تظاهراتي در مقابل مجلس شوراي ملي عليه قوام برگزار شد كه با مداخله و تيراندازي پليس، دو نفر شهيد شدند. اين حادثه اثر عميقي در شخصيت سيدمجتبي گذاشت و او را در راه مبارزه با حكومت پهلوي مصمم‌تر ساخت.

در 1322 سيدمجتبي به استخدام شركت نفت درآمد و پس از مدت كوتاهي به آبادان منتقل شد. مدتي بعد برخورد شديدي از سوي يكي از متخصصين انگليسي شركت نفت با يكي از كارگران صورت گرفت كه به دنبال آن، نواب كارگران را به اعتراض و اجراي قصاص دعوت كرد. با دخالت پليس و نيروهاي نظامي، اعتراضات سركوب شد. نواب نيز فرار كرده و شبانه به وسيله قايق از آبادان به سوي بصره و سپس نجف روانه شد. او براي امرار معاش به ساخت و فروش عطر روي آورد.

سيدمجتبي در مدرسه «قوام» نجف اقامت گزيد و از همان روزهاي نخست، دوستي و رابطه نزديكي با علامه اميني ـ كه در يكي از حجره‌هاي فوقاني مدرسه، كتابخانه‌اي تأسيس كرده و در حال تأليف اثر مشهور خود ـ الغدير ـ بود، برقرار كرد.

وي فقه و اصول و تفسير را از استاداني چون علامه اميني، حاج آقا حسين قمي و آقا شيخ محمد تهراني آموخت. او در نجف، يكي از آثار احمد كسروي را كه در آن به يكي از امامان معصوم(ع) توهين شده بود مطالعه كرد و چون برخي از مراجع نجف كسروي را مرتد دانستند، از اين رو به ايران بازگشت تا كسروي را از آن كار بازدارد. وي پس از چند جلسه بحث و گفتگو با كسروي، وي را عنصري بي‌دين يافت. در مرحله بعد به كمك حاج سراج انصاري، شيخ قاسم اسلامي، شيخ مهدي شريعتمداري و جمع ديگري از فضلا و نويسندگان تهران «جمعيت مبارزه با بي‌ديني» را تشكيل داد. اما اين جمعيت عليرغم تماسها و مذاكرات متعدد نتوانست كسروي را از دين‌ستيزي و اغفال جوانان بازدارد. به همين دليل نواب صفوي پس از آنكه در آخرين ملاقات خود با كسروي، توسط او و گروه مسلح همراهش تهديد شد، مصم گرديد وي را از ميان بردارد. بدين منظور با تهيه پول از دو نفر از روحانيون ـ سيد اسدالله مدني و آقا شيخ محمدحسن طالقاني ـ كسروي را در 23 ارديبهشت 1324 در ميدان حشمتيه تهران ترور كرد، اما كسروي جان سالم به در برد و نواب دستگير و زنداني گرديد. وي چندي بعد به درخواست علماي ايران و نجف پس از دو ماه، با قيد كفالت آزاد گرديد.

نواب، پس از آزادي از زندان، طي اعلاميه‌اي جمعيت «فدائيان اسلام» را تشكيل داد. وي در اين اعلاميه برادري، استقامت و اتحاد را خط كلي جنبش فدائيان اسلام؛ رسيدن به حاكميت اسلام و قرآن را هدف اصلي جنبش؛ و شهادت و انتقام و قصاص را روش اصلي مبارزه معرفي كرد.

نخستين اقدام اين جمعيت، ترور مجدد كسروي در 20 اسفند 1324 بود كه به قتل وي در جلسه دادگستري انجاميد. متعاقب آن، نواب مخفيانه تهران را به قصد نجف ترك كرد. در آنجا از مراجع و علما خواست تا براي آزادي قاتلان كسروي بكوشند كه بر اثر تلاش‌هاي وي، آنان نيز پس از مدتي از زندان آزاد شدند.

نواب چندي بعد به تهران بازگشت و روابط نزديكي با آيت‌الله سيد ابوالقاسم كاشاني، كه به تازگي از تبعيد بازگشته بود، برقرار ساخت.

به دنبال اعلام تشكيل دولت اسرائيل توسط سازمان ملل متحد در 1327ش.، نفرت و انزجار عمومي سراسر جهان اسلام و از جمله ايران را فراگرفت. به دعوت آيت‌الله كاشاني در روز جمعه 31 ارديبهشت 1327 اجتماع اعتراض‌آميز بزرگي در مسجد سلطاني (امام خميني فعلي) تهران برگزار شد كه در آن آيت‌الله كاشاني و نواب صفوي شركت داشتند. فدائيان اسلام نيز با ثبت‌نام از نيروهاي داوطلب، پنج هزار نفر را براي اعزام به فلسطين و نبرد با اشغالگران بسيج كردند كه دولت وقت مانع از اعزام آنان گرديد.

نواب صفوي در 27 خرداد 1327 باني تظاهرات عظيمي عليه دولت عبدالحسين هژير بود. اين تظاهرات به فاصله 4 روز پس از به قدرت رسيدن هژير به وقوع پيوست. تظاهركنندگان نمايندگاني را كه به هژير رأي داده بودند، مذمت كردند و خواستار عزل او شدند.

در 14 آبان 1328، عبدالحسين هژير، كه نقش اصلي در تقلب انتخابات دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي داشت، توسط فدائيان اسلام به قتل رسيد. رژيم كه يكي از مهره‌هاي اصليش را از دست داده بود و خود را در مقابل عمليات فدائيان اسلام به شدت آسيب‌پذير مي‌ديد، ناگزير عقب‌نشيني كرد و انتخابات دوره شانزدهم را در فضاي نسبتاً آزاد تجديد كرد كه در آن آيت‌الله كاشاني به عنوان نماينده مردم تهران انتخاب شد و او پس از چندين ماه تبعيد در لبنان به وطن بازگشت.

در ارديبهشت ماه 1329 جنازة رضاشاه به ايران منتقل شد. قرار بود جنازه در قم دفن شود، اما با مخالفت پيگير نواب صفوي و ديگر يارانش، رژيم ناگزير منصرف شد و جد را در شهر ري دفن كرد. در تير 1329 سپهبد علي رزم‌آرا به نخست‌وزيري رسيد. هدف از انتصاب او نايده گرفتن جنبش ملي شدن صنعت نفت و به تصويب رساندن لايحه «گس ـ گلشائيان» بود. اين لايحه از طرف كميسيون نفت مجلس شوراي ملي رد شد و آيت‌الله كاشاني نيز طي بيانيه‌اي بر ضرورت ملي شدن صنعت نفت تأكيد كرد، اما رزم‌آرا و اكثريت نمايندگان مجلس همچنان در برابر تصويب ملي شدن صنعت نفت مقاومت مي‌كردند. در چنين بن‌بست سياسي، به دستور نواب صفوي، فدائيان اسلام، رزم‌آرا را در روز 16 اسفند ترور كردند و متعاقب آن، رژيم شاه و اكثريت مجلس كه به شدت مرعوب شده بودند چاره‌اي جز عقب‌نشيني در برابر خواست اكثريت مردم نيافتند. از اين رو مجلس شوراي ملي، پس از ماهها كشمكش سرانجام لايحه ملي شدن صنعت نفت را در كمتر از دو هفته بعد از قتل‌ رزم‌آرا، تصويب نمود.

ترور رزم‌آرا، نخست راه را براي ملي شدن صنعت نفت و سپس نخست‌وزيري دكتر مصدق در 15 ارديبهشت 1330 گشود، اما بلافاصله فدائيان را سلام دستگير شدند و نواب صفوي نيز در تيرماه 1330، كمتر سه ماه بعد از نخست‌وزيري دكتر مصدق، دستگير و زنداني شد.

پس از ملي شدن صنعت نفت و نخست‌وزيري دكتر مصدق، به تدريج روابط ميان فدائيان اسلام و آيت‌الله كاشاني به سردي گراييد، زيرا فدائيان انتظار داشتند كه از آن پس اقدامات عملي براي تحقق حكومت اسلامي صورت گيرد. نواب صفوي در اين مقطع با چاپ و انتشار جزوه‌اي تحت عنوان «راهنماي حقايق» و با شعار «الاسلام يعلو و لايعلي عليه» اهداف، اصول و شيوه‌هاي سياسي و برنامه حكومت اسلامي موردنظر خود را كه در حقيقت منشور فدائيان اسلام بود عرضه كرد. اما آيت‌الله كاشاني مهمترين هدف را در آن مقطع حفظ دستاوردهاي ناشي از ملي شدن صنعت نفت و كوتاه كردن دست استعمار انگليس مي‌دانست. با اين همه، پس از حوادث تير1331 و بروز اختلاف شديد ميان جبهه ملي و آيت‌الله كاشاني، فدائيان اسلام لحظه‌اي در حمايت از آيت‌الله كاشاني ترديد نكردند و از او در برابر افتراها و تهمتهاي سياسي جبهه ملي و حزب توده دفاع كردند.

نواب صفوي در شهريور 1332 به دعوت سيد قطب از رهبران اخوان‌المسلمين براي شركت در «كنگره اسلامي قدس» عازم بيت‌المقدس شد. او در آن كنگره سخنان پرشوري ايراد نمود و مسلمانان را به وحدت براي آزادسازي سرزمين فلسطين فراخواند. وي در اين سفر از عراق، سوريه و لبنان بازديد كرد و در شهر صور لبنان با شرف‌الدين عاملي ملاقات نمود. در خلال همين سفر بود كه نواب صفوي با ياسرعرفات كه دانشجو بود ملاقات كرد و او را براي نجات فلسطين و مبارزه با اسرائيل تحريك و تهييج نمود، به طوري كه عرفات در سفري كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به تهران داشت، گفته بود عامل اوليه حركت وي در اين قيام توصيه نواب صفوي بود.

نواب در ادامه سفر خاورميانه‌اي خود پس از لبنان به دعوت اخوان‌المسلمين مصر رهسپار قاهره شد. اين دوره مصادف با كودتاي ژنرال محمد نجيب و بركناري ملك فاروق، پادشاه مصر بود. وي در دانشگاه الازهر سخنراني كرد كه با استقبال هزاران تن از حاضران مواجه گرديد، و اندكي بعد «جمعيت اخوان‌المسلمين» به توسط دولت مصر غيرقانوني اعلام شد. نواب صفوي پس از اطلاع، در تلگرافي كه از ايران به قاهره مخابره نمود، مراتب نگراني خود و عموم مسلمانان را از اقدام دولت مصر اعلام كرد و خواستار تجديدنظر فوري آن دولت نسبت به اخوان‌المسلمين گرديد.

پس از كودتاي امريكايي ـ انگليسي 28 مرداد 1332، همه دستاوردهاي نهضت ملي برباد رفت و زنجيرهاي اسارت اقتصادي و سياسي يكي پس از ديگري با انعقاد پيمان‌هاي گوناگون، توسط رژيم كودتا به دست و پاي ملت ايران بسته شد. از جمله آنها، پيمان نظامي بغداد بود كه در 1334 ميان عراق و تركيه منعقد شد و سپس ايران، انگلستان و پاكستان بدان پيوستند. اين پيمان، كشورهاي منطقه را به عنوان سپر امنيتي و نظامي امريكا و انگلستان در برابر شوروي در مي‌آورد. فداييان اسلام به عنوان مخالفت با اين قرارداد، حسين علاء نخست‌وزير وقت را در آستانه سفر به بغداد جهت شركت در اجلاس اين پيمان در روز 25 آبان 1334 ترور كردند، اما وي جان سالم به در برد و ضارب دستگير شد و به دنبال آن نواب صفوي و ديگر اعضاي مؤثر فدائيان در اول آذر آن سال بازداشت گرديدند. آنان تحت شكنجه‌هاي شديد قرار گرفتند و در دي‌ همان سال در دادگاهي نظامي محاكمه شدند.

سرانجام پس از چند جلسه، دادگاه، نواب صفوي و سه تن ديگر (سيد محمد واحدي، مظفر ذوالقدر و خليل طهماسبي) را به اعدام محكوم كرد. حكم دادگاه در بامداد 27 دي 1334 به اجرا درآمد. آنها را پس از شهادت در مسگرآباد تهران به خاك سپردند. مدتي بعد جنازة آنان به قم منتقل شده و در آنجا دفن گرديد.

كتاب «جامعه و حكومت اسلامي» از آثار نواب صفوي است.

?. روحاني مبارز، سيدابوالقاسم كاشاني، مركز بررسي اسناد تاريخي، جلد 1، ص 138.

2. روحاني مبارز، همان.

3. تاريخ و فرهنگ معاصر، فصلنامه مركز بررسي‌هاي اسلامي، 1370، ج 2، ص 12.

4. علماي مجاهد، محمدحسن رجبي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، ص 522.

5. در آن روز دولت قوام براي فرونشاندن خشم مردم به خاطر اهانتي كه كسروي در كتاب خود به مباني ديني مرتكب شده بود، محاكمه‌اي صوري براي وي در دادگستري ترتيب داد. وي نيز توسط سيدحسين امامي يكي از اعضاي فدائيان اسلام در جلسه دادگاه ترور شد.

6. مشاهير سياسي قرن بيستم، انتشارات محراب قلم، احمد ساجدي، ص 285.