اندیشه سیاسی فیض کاشانی

علی خالقی

نسخه متنی -صفحه : 148/ 99
نمايش فراداده

‌ سازد، و تشبه به ملكات پاكان و تخلّق به اخلاق خردمندان را شيوه خود سازد مَسْند ملايكه و مَهْبط فرشتگان شود و اگر پيروى شهوت و غضب كه لازمه طبع و هوا است، كند و آمد و شد ابليس را به خود راه دهد به جايى مىرسد كه آشيانه شياطين و بازىگاه اولاد ابليس گردد.

باب هفتم: در بيان مراتب حُكّام در شرف و فضيلت

شك نيست كه عقل و شرع شريف‏تر و فاضل‏تراند از ساير حكام. باز از اين دو، عقل افضل و اعظم و اشرف است هرگاه كامل باشد، چه به عقل توان شناخت حقيقت هر يك از ايشان را، به او تمييز توان كرد بعضى را از بعض. اگر عقل نبودى شرع نيز شناخته نشدى و در حقيقت عقل، شرعى است در درون آدمى، هم‏چنان‏كه شرع، عقلى است از برون او. و گرامىتر نعمتى كه حق ـ سبحانه و تعالى ـ كرامت فرموده بندگان را، عقل است، چرا كه او است مايه زندگى و پايه بندگى، و از او است فهم و دانش و به او است حفظ و بينش، راه توحيد را به روشنايى او توان ديد و به درجات عاليه به هدايت او توان رسيد. و بالجمله مبدأ همه خيرات و منشأ جميع كمالات، عقل است و بعد از عقل و شرع در شرافت و فضيلت، طبع و عادت است، چه طبع و عادت تربيت بدن مىكند و عقل و شرع تربيت روح، و مخفى نيست كه بدن از براى خدمت روح آفريده شده؛ پس هر آينه عقل و شرع افضل خواهد بود از طبع و عادت. و نسبت طبع به عادت، مثل نسبت شرع است به عقل. همانا عادت؛ طبعى است از بيرون، هم‏چنان‏كه عقل و شرع مدد يك‏ديگر مىكنند و از يك‏ديگر قوت مىگيرند تا هر يك به ديگرى كامل و تمام مىشود، هم‏چنين طبع و عادت نيز مدد يك‏ديگر مىكنند و از يك‏ديگر قوت مىگيرند تا به حدى كه گويى يك چيز مىشوند. و عرف از اين‏ها همه پست‏تر است و با اين