و با جمله اسميّه نيز جايز است مثل: «علىّ عهد اللَّه ان أتصدّق دينارا فى سبيل اللَّه».
يعنى: بر ذمّه من است عهد با خداوند كه تصدّق كنم يك باجاوقلو [دينار] در راه خدا.
دويّم: معلّق مثل «عاهدت اللَّه على ان اتصدّق دينارا ان جاء فلان من السّفر صحيحا».
يعنى: عهد كردم با خداوند بر اين كه تصدّق كنم باجاوقلو [دينار] اگر فلان شخص، از سفر با صحّت مراجعت نمايد.
و آن وظيفه هر شخصى نيست، بلكه مختصّ به معصوم (عليه السلام) است (2) و هر كس سواى او متصدّى قضا شود، بحكم آيات و أخبار، طاغوت و شقى و فاسق است. و حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) به شريح قاضى (3)
(1) بدان كه قضا را تا ده معنى ذكر كردهاند چنانچه در أنوار نعمانيّه تفصيل داده شده و مراد در اين جا حكم شرعى جزئى است در مقام ترافع در واقعه شخصيّه ما بين متداعيين حقيقتا يا حكما بر سبيل انشاء و اين مقابل فتوى است كه حكم شرعى كلّى است در غير مقام ترافع در وقايع كليّه نسبت بجميع مردم بر سبيل إخبار. شرح
(2) يعنى بالذّات و إلّا (با خ ل) نيابت براى غير معصوم هم اين وظيفه را دارد چنانچه مصنّف اشاره خواهد كرد. شرح
(3) شريح قاضى را تا دويست سال عمر ذكر كردهاند، پير سگى بود بد طينت و تا شصت سال قضاوت از براى او ذكر كردهاند در كوفه از عصر عثمان و قبل از آن هم قاضى بوده و در عهد حضرت أمير (عليه السلام) و بعد از او باز قضاوت داشت و أمير (عليه السلام) خواست كه او را عزل فرمايد مردمان كوفه تمكين ندادند كه اين منصوب