استان مازندران > شهرستان آمل
«طلبه شهيد: علي رمضاني» «الحمد لله رب العالمين والصلوة والسلام علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين» البته وصيت نامة مفصلي در كشوي ميزم هست. انشاءالله عملي ميشود. اين هم براي يادآوري است. ميخواستم يك وصيت نامه مثل وصيت نامه رزمندگان بنويسم! اما خجالت كشيدم. گفتم اي روسياه! تو براي اسلام عزيز چه كردي، ميروي به حال شرمندگي. چه كنم؟ خدايا! دستم خالي است و ميگويم: كرم كن الهي كه من روسياهم فقيرم، غريبم، زبونم، ذليلم اگر لغزشي رفت و شد اشتباهي من بخت برگشته را ده پناهي چه گردد خدايا اگر رحمت آري به لطفت دل خستهام را شفا ده غريق گناهم غريق گناهم توئي خود گواهم توئي خود گواهم مگر اشتباهم مگر اشتباهم كه من بي پناهم كه من بي پناهم بحال تباهم بحال تباهم ببين اشك و آهم ببين اشك و آهم ولو دستم خالي است، اما پيش كريمي ميروم که هم كريم است، هم رحيم است و هم غفور. به قول سخن: وفدت علي الكريم بغير زاد وبالحسنات والقلب السليمي و حمل الشيء أصبح كل شي ءاذا كان الرفود علي الكريمي بارالها خودت «فرمودي يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله، ان الله يغفر الذنوب جميعاً». خدايا! اسراف بر نفسم كردم، حال پشيمانم پشيمانم پشيمان. عذر به درگاهت آوردم. قبولم كن. خدايا! ولو دستم خالياست، اما باز چشم اميد به لطف تو دارم و لذا عاشقانه به سويت ميآيم. شايد جهتش اين باشد كه در ميان رزمندگان هستم؛ اميد است به احترام اين عزيزان ما را هم مورد عنايت خود قرار دهي. آمين يا رب العالمين. و وصيت ميكنم يكي ازعمامههايم را که مدتي است نشستهام و در آن بوي و گرد و غبار و عرقِ رزمندگان هست، با همان حالت در قبرم بگذاريد؛ شايد از شهداي عزيز به ما هم لطفي شود. خدايا! عرض ميكنم، من هم به اين افتخار ميكنم كه در خدمت رزم آوران اسلام و درخدمت سربازان حضرت مهدي -عجل الله تعالي فرجه الشريف-، جان ناقابلم را به درگاهت اهدا خواهم كرد انشاالله. نميگويم شهيدم؛ زيرا اولاً، كاري نكردم و ثانياً، لياقت ندارم، من كجا شهادت كجا. شهادت مقامي است که علي –عليهالسلام- دربارهاشفرمود: «فزت و رب الكعبه» رستگار شوم خدايا. اما عرض ميكنم، خدايا! خودت در قرآن كريم فرمودي: «و من يخرج من بيتهمهاجراً الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله» (س 3 آيه 100) خدايا از خانهام خارج شوم و به سويت آمدهام. الهي عنايتي كن ولو يقين در الي الله بودن ندارم؛ چون كارم براي رضاي توست. اللهم طهر قلبي من النفاِ و عملي منالريا. و اما اي مادرم! نميگويم در مرگ من گريه مكن؛ گريه خود به خود ميآيد، اما عرض ميكنم گريه با ناراحتي مكن وخواستي گريه بكني به سيد مظلومان حسين -عليه السلام- گريه كن كه بهشت را واجب ميكند و مبادا جزع بكني كه اجرت از بين ميرود. مادرم حلالم كن؛ خيلي زحمتم را كشيدي، نتوانستم آنچه كه شايسته بود. خدمت بكنم. برايم دعاكناز خدا بخواه كه مرا ببخشد كه دعا مادري قبول ميشود. در مجالس سوگواريام شجاعانه شركت ميكني، ميگويي اماما و اي رهبرعاليقدر! ما افتخار ميكنيم براي باقي ماندن هدف تو كه همان اسلام عزيز است، فرزند بدهيم و بر اين مطلب افتخار هم ميكنيم. مادرم! صابر باش. مادرم! بعد از من پيش بچّهها زياد بمان كه دل تنگ نشوند. والسلام عليك. مادر جان. خداحافظ. و امّا اي برادرانم واي عزيزانم! گوش به فرمان رهبر عزيزمان باشيد و اوامر رهبر عاليقدر ما را با دقّت عمل كنيد كه سعادت دنيا و آخرت در اينست. هميشه خواست آن عزيز را برخواستهاي خويش مقدم بداريد؛ زيرا خواست او، خواست امام زمان -عجلاللهتعاليفرجهالشريف- ميباشد. به جبهه و رزمندگان كمك كنيد. به جبهه بياييد و اين فرصت رااز دست ندهيد كه چنين فرصتي كم به دست انسان ميآيد. و امّا اي نور چشم، اي عزيز جانم! ميدانم بعد از من زحمت خانه با شما است. با استقامت و بردباري و حوصله انجام وظيفه نماييد. خيلي با عطوفت و مهرباني با بچهها رفتار كن. مبادا دل آنها را بشكني كه گناه دارد. در فرمان مادر تسليم باش، مبادا نافرماني ايشان كني كه ميدانم نميكني. فرزندم! اگر مايل شويد طلبه باشيد بهتر است و كتابهايم هم مال تو باشد و ان شاءاللّه به وصيت نامه كه در خانه است عملميكنيد و از تو ميخواهم پيرو مستقيم و محكم و ثابت در راه و هدف رهبر عاليقدر باشيد، ميدانم كه هستي. افتخار ميكنم برتو اي پسرم. فرزندم! وقتي كه از بيرون ميآييد با بچهها طوري رفتار كن كه احساس بيپدري نكنند. و امّا اي همسر عزيزم! ميدانم كه تمام زحمات متوجه به تو است. امّا اميدوارم درس از زينب كبري -عليها السلام- گرفته، مقاوم و شكيبا باشيد. مبادا خيلي ناراحتي نماييد و مبادا بداخلاقي كنيد كه اميد است چنين نباشيد و البته نيستيد، فقط براي تذكراست. اميد است بچّهها را با كمال عطوفت و مهرباني بزرگ نماييد. كاملاً مواظب باشيد از جهت درس و عبادت و اخلاِق،كامل باشند. پيش بچّهها زياد گريه نكن، اينها ناراحت ميشوند. نميگويم اصلاً گريه نكن، اينكه اصلاً نميشود، در عين حال مقاوم باش. افتخار كن. قول ميدهم كه اگر خدا لطفي كرد و به بهشت خواست ببرد بي تو قدم نگذارم و تو را هم به همراه خودم ببرم و تو همچنين قولي به من بدهيد. همسر عزيزم! شما به گردن من خيلي حق داريد. شما در خيلي مواقع مرا كمك كرديد. چه رفتار زيبايي با من داشتيد! خدايا! من عرض ميكنم از خانوادهام كاملاً رضايت دارم. من شما را حلال كردم، شما هم حلالم كنيد که در بعضي مواقع بد اخلاقي كردم. برايم بعد از نمازها دعا كنيد؛ فراموشم نكنيد. يك چيز فراموشم نميشود و آن حرف وخداحافظي راضيه است وقتيكه از منزل درآمد سه مرتبه دنبالم صدازد، «آقا، خداحافظ»، من هم ميگويم. خداحافظ شماباشد. والسلام علي من اتبع الهدي.