4 : دعا - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4 :
دعا

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قال الله الحكيم :

( ادعونى اءستجب لكم ) (مؤ من :

آيه 60)

بخوانيد مرا تا دعاى شما را مستجاب كنم .

امام على عليه السلام :

ادفعوا اءمواج البلاء عنكم بالدعاء قبل ورود البلاء(360)

امواج بلاها را قبل از ورود بلاء بوسيله دعا دفع كنيد.

شرح كوتاه

بايد آداب دعا و شرايط آن را حفظ كرد و داعى بنگرد چه كسى را مى خواند و چه حاجتى و براى چه مى خواهد؟!

بهترين دعا اينست كه انسان اجابت حق كند، و دل خود را در آتش محبت او بگذارد و تمام امورات را به حق
تفويض كند.

اگر خداوند ما را به دعا امر نكرده بود و ما از روى خلوص دعا مى كرديم ، البته او بر ما تفضلا اجابت مى
كرد، پس چگونه اجابت نكند. در حالى كه ضمانت كرده كه دعاى كسى كه شرايط آنرا آورده باشد اجابت مى كند.

خدايا زود حاجت دعاكننده را مى دهد، يا براى او بهتر از آن ذخيره مى كند، و يا بلا بزرگى را از او دفع
مى كند(361)

1 - دعاى مشلول

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

امام حسين فرمود:


من و پدرم در شب تاريكى در خانه خدا مشغول طواف بوديم ، كه متوجه ناله اى شديم كه با
سوز، تضرع مى كرد.

پدرم فرمود:


اى حسين ! مى شنوى ناله گناهكارى كه به خدا پناه آورده است ؟

او را پيدا نما و نزدم بياور.

من در تاريكى شب در طواف بدنبالش گشتم تا او را ميان ركن و مقام پيدا كردم و به حضور پدرم آوردم .

پدرم جوانى ديد خوش اندام با لباسهاى قيمتى به او فرمود:

تو كيستى ؟

گفت :
مردى از اعراب هستم فرمود:

ناله براى چيست ؟

عرض كرد:
گناه و نافرمانى و نفرين پدر اساس زندگيم را از هم پاشيده و سلامتى از بدنم
رفته است .

فرمود:


علت و حكايت تو چه بوده است ؟

عرض كرد:
پدرى پيرى داشتم كه به من مهربان بوده و من دائم به
كارهاى ناشايست مشغول بودم . هر چه راهنمائى مى كرد نمى پذيرفتم و حتى گاهى او را آزار مى رساندم .

روزى پولى كه در صندوقش بود خواستم بردارم كه او متوجه شد، و من او را بر زمين زدم . خواست و برخيزد
نتوانست ، پولها را گرفتم دنبال كار خود رفتم ، شنيدم كه مى گفت :

امسال به خانه خدا روم و تو را نفرين
كنم .

چند روز به نماز و روزه مشغول بود و بعد به سفره خانه خدا رفت . من هم كارهايش را مى نگريستم او دست به
پرده كعبه گرفت و مرا نفرين كرد؛ هنوز نفرينش تمام نشده بود كه يك طرف بدنم خشك و بى حس شد، پيراهن را
بالا زد و نشان داد.

بعد پشيمان شدم از او عذر مى خواستم تا سه سال شد تا اينكه سال سوم ايام حج قبول كرد در حقم دعا كند. با
هم به طرف مكه حركت كرديم ، در راه به وادى اراك رسيديم ، شب تاريك بود ناگاه پرنده اى بزرگ پرواز كرد
و شتر رميد و او به زمين افتاد و مرد و همانجا او را دفن كردم .
اين گرفتاريم از نفرين پدرم باقى مانده است .

امام فرمود:


دعائى كه پيامبر صلى الله عليه و آله دستور
داده است به فريادت خواهد رسيد. آن دعا اسم اعظم دارد و هر بيچاره و مريض و فقيرى بخواند حاجتش
برآورده مى شود...

آنگاه فرمود:


شب دهم ذيحجه عيد قربان اين دعا را بخوان و صبح نزدم بيا و نسخه دعا را به جوان دادند.
بعد از مدتى جوان با سلامت و شادى آمد.

امام فرمود:


چطور شفا يافتى ؟

گفت :
در شب دهم دستم به دعا كردم و اشك توبه ريختم تا براى مرتبه دوم
خواستم بخوانم آوازى از غيب شنيدم :

اى جوان بس است خدا را به اسم اعظم قسم دادى ، پس به خواب رفتم و
پيامبر در عالم خواب دست بر بدنم گذاشت و فرمود:

شفا يافتى ، خود را سالم يافتم .

آن دعا كه امام على عليه السلام تعليم جوان داد، دعاى مشلول است كه آن اين است :

( اللهم إ نى اءسئلك باسمك بسم الله الرحمن الرحيم يا ذاالجلال و الاكرام ... ) (362).

/ 259