5- محمد و ابراهيم نوجوان - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5- محمد و ابراهيم نوجوان

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

چون امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، دو طفل نوجوان از فرزندان مسلم بن عقيل دستگير و نزد
عبدالله بن زياد استاندار يزد آوردند و او آن دو را به زندان فرستاد و به زندانبان گفت :

بر ايشان سخت
بگيرد.

بعد از يكسال آنان خود را به زندانبان پيرمرد معرفى كردند، و او آنها را شبانه آزاد كرد و پاى به
فرار، راه را مى پيمودند تا به در خانه اى در روستائى رسيدند و تقاضاى جاى نمودند، زن صاحب منزل وقتى
نسبت آنان را با پيامبر شنيد آنها را جاى داد.

عبدالله وقتى شنيد اينان از زندان فرار كردند دستور داد هر كس سر يك نفر از آنان را بياورد هزار درهم
جايزه مى دهم و سر دو نفر دو هزار درهم جايزه مى دهم .

اتفاقا داماد اين پيرزن بنام حارث نميه شب به خانه آمد و خوابيد. بر اثر صداى نفس خواب اين دو نوجوان
، از خواب بيدار و به اطاق ديگر رفت و آنها را پس از شناسائى با ريسمان بست تا صبح شد.

صبح به غلام خود گفت :

اين دو پسر را در كنار نهر فرات گردن بزند، غلام قبول نكرد و به فرزند خود گفت ،
او هم قبول نكرد، خودش آنها را آورد كنار فرات كه گردن بزند.

آنان گفتند:

ما عترت پيامبريم ما را ببر بازار بفروش و از آن استفاده كند، يا زنده نزد عبيدالله بن
زياد ببر، قبول نكرد.

آن دو مظلوم گفتند:

پس اجازه بده نمازى بخوانيم ، اجازه داد.

چون نماز خواندند گفت :

با كشتن شما نزد عبيدالله تقرب مى جويم ، مرتبه ام بالا مى رود و خدا در دلم
رحم قرار نداده است . پس اول برادر بزرگ را شمشير زد و سر از بدنش جدا كرد و برادر كوچك خود را به خون
برادر خضاب مى كرد و مى گفت :

مى خواهم پيامبر صلى الله عليه و آله را در اين حالت ملاقات كنم ؛ و سپس
برادر كوچك را گردن زد و بدنها را به نهر فرات انداخت و سرها را بقصد جايزه نزد عبيدالله آورد.(732)

4 :


مكر

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قال الله الحكيم :

( و لا يحيق المكر السى ء الا باءهله ) (فاطر:
آيه 43)

مكر زشت جز صاحبش احدى را هلاك نخواهد كرد.

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :

ليس منا من ماكر مسلما (733)

از ما نيست كسى كه به مسلمانى مكر كند.

شرح كوتاه

از صفات رذيله مى توان مكر را نام برد كه افراد بى ايمان به اين صفت براى پيش برد اهداف خود متمسك مى
شوند.
دقت و هوش را در راه مستقيم صرف نكردن ، و از راههاى پنهان و مخفى براى دست يافتن مقاصد، كه در آن اذيت
و حيله بكار رود، سيره مكاران است .

مكار در لباس دشمن دست بكار نمى كند، بلكه با طرح دوستى و اظهار ديانت و گذاشتن امانت ، شريك شدن و در
اموال و كار، و دهها امثال اينها، افراد بيچاره را دستبرد و بگمراهى مى كشاند. چون مكر از دورنگى
سرچمشه مى گيرد و بوى كلك و حيله در آنست ، و جايگاه صاحبش دوزخ است ، بهترين درمان عملى آنست كه از هر
كارى كه بوى دوئيت آيد آنرا ترك كند.(734)

/ 259