5- امانت به پيامبر صلى الله عليه و آله و قريش
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمچون رسول اكرم صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه هجرت كردند، اميرالمؤ منين عليه السلام را در مكهگذاشت و فرمود:
ودايع و امانت مرا به صاحبانش بده .( حنظله پسر ابوسفيان ) به ( عمير بن وائل ) گفت :( به على عليه السلام بگو من صد مثقال طلاى سرخ
در نزد پيامبر به امانت گذاشتم ، چون به مدينه فرار كرده و تو كفيل او هستى ، امانت مرا بده ، و اگر از
تو شاهدى طلب كرد، ما جماعت قريش بر ين امانت گواهى مى دهيم . ) عمير نمى خواست اين كار را كند، اما حنظله با دادن مقدارى طلا و گردن بند هند زن ابوسفيان به عمير، او
را وادار كرد اين طلب را از على عليه السلام بكند!عمير نزد امام آمد و ادعاى امانت كرد و گفت :بر ادعايم ابوجهل و اكرمه و عقبه و ابوسفيان و حنظله
گواهى مى دهند.امام فرمود:
اين مكر و حيله به خودشان بازگردد، برو گواهان خود را در كعبه حاضر كن ، و او آنها را حاضر
كرد؛ و امام جداگانه از هر يك علائم امانت را پرسيد امام فرمود:
عمير، چه وقت امانت را به محمد صلى
الله عليه و آله دادى ؟ گفت :
صبح ، محمد صلى الله عليه و آله به بنده خود داد.فرمود:
ابوجهل چه وقت امانت را عمير به محمد صلى الله عليه و آله داد؟ گفت :
نمى دانم .از ابوسفيان سؤ ال كرد؟ گفت :
هنگام غروب شمس بود و امانت را در آستين خود نهاد.بعد از حنظله سؤ ال كرد؟ گفت :
هنگام ظهر امانت را گرفت و در پيش روى خودش نهاد.بعد از عقبه پرسيد؟ گفت :
هنگام عصر بود كه بدست خودش گرفت و به خانه برد.از عكرمه سؤ ال كرد؟ او گفت :
روز روشن شده بود كه امانت را محمد صلى الله عليه و آله گرفت و به خانه
فاطمه عليه السلام فرستاد.امام اختلاف در امانت را برايشان بازگو نمود و مكر ايشان ظاهر شد. و بعد روى به عمير كرد و گفت :چرا
موقع دروغ بستن حالت دگرگون و رنگت زرد گشت .عرض كرد:
همانا مرد حيله گر رنگش سرخ نگردد:به خداى كعبه كه من هيچ امانت نزد محمد صلى الله عليه و
آله ندارم ، و اين خديعت را حنظله به رشوه دادن به من آموخت ، و اين گردنبند هند همسر ابوسفيان است كه
نام خود را بر آن نوشته است ، كه از جمله آن رشوه است .(68)
4 :
امتحان
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم :( الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايكم حسن عملا
:
خدائى كه مرگ و زندگانى را آفريد كه تا شما بندگان را بيازمايد كدامين در عمل نكوتريد ) (69)قال السجاد عليه السلام :انما خلق الدنيا و اهلها ليبلوهم فيها
:
خدا دنيا و اهلش را آفريد تا آنان را بيازمايد.(70)
شرح كوتاه
موارد امتحان در دنيا از قبيل ترس ، گرسنگى ، مرض ، از دست دادن جوان ، ورشكستگى مالى ، اتهام بىمورد، همسايه بد و... مى باشد.چون اين دنيا محل كشت و كار، و سپس امتحان است ، خوش بحال كسى كه در حال خوشى و ناخوشى در همه مراحل
زندگى مردود نشود.يك وقت ثروت است و انسان به فقر امتحان مى شود.در ثروت شكر و در فقر صبر چاره ساز است . همه مورد آزمايش الهى قرار مى گيرند فقط از نظر كمى و كيفى فرق
مى كند. نمى بينيد عده اى اهل ادعا و لاف زدن هستند، و بوقت آزمايش مى بازند، و صبر را از دست مى دهند و
در غربال شدن ، جائى براى با ماندن ندارند؟!