5 - على عليه السلام برادر پيامبر صلى الله عليه و آله
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيميكى از كارها بسيار مهمى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از پنج يا هشت ماه به مدينه آمدند انجامدادند آن بود كه عقد برادرى ميان مهاجر و انصار منعقد كردند.( عبدالله بن عباس ) گفت :چون آيه ( انما المؤ منون اخوة :
همانا مؤ منان با يكديگر برادرند. ) نازل شد رسول خدا بين جميع مسلمانان برادرى را به عنوان يك اصل برقرار كردند، و هر دو نفر را با
يكديگر برادر نمودند.
ابابكر را با عمر، عثمان را با عبدالرحمان و... برادر نمودند، به مقدار مقام و مرتبه و تناسب افراد
بين آنها برادرى را تعيين كردند.(اميرالمؤ منين عليه السلام بر روى خاك دراز كشيده بودند، پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند نزدش و
فرمودند:يا ابا تراب بپاخيز، كه ترا با كسى برادرى ندارم والله كه ترا براى خود ذخيره كردم .)(133)
4 :
بى نيازى
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم :( لا تمدن عينيك الى ما متعنا به :
از اين ناقابل متاع دنيوى كه بطائفه اى از مردم داديم چشم بپوشان .(134)قال الصادق عليه السلام :
شرف المؤ من قيام الليل و عزة استغناوه عن الناس
:
بزرگى مؤ من به نماز شب و عزتش به بى نيازى از مردم است .(135)
شرح كوتاه
ضد صفت زشت طمع ، بى نيازى از مردم است . در عرف اگر گفته شود فلان شخص بى نياز است ، خيال مى كنند چونثروت دارد بى نياز است ، در حالى كه بى نياز واقعى ، استغناء نفس از آنچه مردم دارند و طمع نداشتن به
متاع ديگران است .
انسان هاى بى نياز از خلق ، آبرومند مى باشند و اعتماد بخدا كه بزرگترين سرمايه است را دارند.اينكه از گدائى و سئوال از ديگران مذمت شده ، بخاطر اينست كه :شرف و عزت انسانى از بين مى رود، و فقر
حاضرى است كه انسان را اسير و بند ديگران مى كند؛ و شوقش به خدا كم مى شود.
1 - درسى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيممردى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در تنگدستى سخت قرار گرفت . روزى زنش به او گفت :خوب استخدمت پيامبر صلى الله عليه و آله بروى و از ايشان تقاضاى كمكى كنى . آن مرد خدمت پيامبر صلى الله عليه
و آله آمد، همين كه چشم حضرت به او افتاد فرمود:
( هر كه از ما چيزى درخواست كند به او مى دهيم اما اگر
خود را بى نياز نشان دهد، خدا او را غنى خواهد كرد. ) (136)مرد از شنيدن اين سخن با خودش گفت :منظور پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كلام من هستم ، از همانجا
برگشت و جريان را براى زن خود شرح داد. زنش گفت :حضرت نيز بشرى است ، به ايشان بگو آنگاه ببين چه مى
فرمايد:براى مرتبه دوم آمد؛ باز همان جمله را شنيد. سومين مرتبه كه برگشت و همان جملات را از پيامبر صلى الله
عليه و آله شنيد، به نزد يكى از دوستان خود رفت و كلنگ دو سرى از او به عاريه گرفت .تا شامگاه در كوهها هيزم جمع آورى نمود و شب به طرف خانه بازگشت و هيزم را به پنج سير آرد فروخت ، نانى
تهيه كرده و با زن خود ميل كردند. فردا جديت بيشتر كرد و هيزم زيادترى آورد؛ و هر روز مقدار زيادتر،
تا توانست يك كلنگ بخرد.چندى گذشت در اثر فعاليت دو شتر و يك غلام خريد و كم كم از ثروتمندان شد. روزى خدمت پيامبر صلى الله
عليه و آله شرفياب شده و جريان زندگى و كلام حضرتش را بازگو كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
من
گفتم ( كسى كه بى نيازى جويد خدا او را بى نياز گرداند. ) (137)