كم بخشيدن يا نبخشيدن - پندهای کوتاه از نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای کوتاه از نهج البلاغه - نسخه متنی

هیئت تحریریه بنیاد نهج البلاغه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كم بخشيدن يا نبخشيدن


لا تستح من اعطاء القليل، فان الحرمان اقل منه. ح/ 67

ترجمه:

از بخشش اندك شرمنده مباش، زيرا هيچ ندادن، از آن 'بخشش اندك' نيز، كمتر و ناچيزتر است.

شرح:

يكى از كارهاى خوب و پسنديده، كه باعث خشنودى خلق و رضايت خدا مى شود، اين است كه ما، از مال و دارائى خود بخشش كنيم. البته بخشش كردن، اين نيست كه مال خود را دور بريزيم و در راههاى نادرست تلف كنيم. بلكه معنى بخشش آن است كه وقتى يك كار خير پيش مى آيد و براى انجام آن، به كمك ديگران احتياج پيدا مى شود، ما نيز قدم به پيش گذاريم و در حد توانائى خود، به انجام آن كار خير، كمك كنيم. مثلا ممكن است در كشور، جنگى رخ دهد و گروهى از هموطنان جنگ زده ما، خانه و زندگيشان را از دست بدهند. يا ممكن است بر اثر حوادثى مانند آمدن سيل و زلزله شهر و خانه و محل كار عده ئى آسيب ببيند و سرمايه و دار و ندارشان از بين برود. حتى ممكن است بدون هيچگونه از اين حوادث، باز هم عده ئى پيدا شوند، كه در عين آبرومندى، دچار فقر و محروميت شده باشند. در تمام اين حالات، وضعى پيش مى آيد، كه گروهى از هموطنان و هم دينهاى ما، به كمك اشخاص مومن و نيكوكار، نياز پيدا مى كنند.

در چنين مواقعى، وظيفه دينى و اخلاقى ما حكم مى كند كه براى رضاى خدا، از مال و دارائى خود هر قدر كه مى توانيم به اينگونه افراد 'بخشش' كنيم. لازم نيست كه حتما مقدار بخشش ما، زياد و هنگفت باشد، بلكه مهم اين است كه از بخشيدن آنچه در قدرت داريم، كوتاهى نكنيم.

بعضى از افراد، با آنكه دلشان مى خواهد در اينگونه موارد، به ديگران كمك كنند، ولى چون مقدارى كه قادر به 'بخشيدن' آن هستند، كم و ناچيز است، احساس شرمندگى مى كنند. اينگونه افراد، بخاطر شرم بيمورد از 'بخشش' آن مقدار كم، خوددارى مى كنند، و در نتيجه، اشخاص نيازمند را، از همان مقدار اندك بخشش نيز محروم و بى نصيب مى گذارند.

براى آنكه بدانيم اين طرز فكر تا چه حد نادرست است، به يك مثال توجه كنيم: فرض مى كنيم براى يكى از هموطنان جنگ زده بايد خانه يى ساخته شود كه 10 هزار تومان هزينه دارد. ما نيز يكهزار نفر هستيم، كه هر كدام فقط 10 تومان مى توانيم كمك كنيم. اگر همه ما كه 1000 نفر هستيم، 10 تومانهاى خود را بدون هيچگونه شرمندگى روى هم بگذاريم، مجموع آن مى شود 10000 تومان، كه مى توان با آن، خانه مورد نظر را ساخت. اما اگر يكايك ما، از دادن 10 تومان خجالت بكشيم و اين مبلغ را 'بخشش' نكنيم، هيچ پولى فراهم نمى شود و در نتيجه، آن خانه نيز ساخته نخواهد شد. در اين مورد، آيا دادن 10 تومان بهتر است يا ندادن آن؟ و آيا آن 10 تومان كمتر است و يا خجالت كشيدن و هيچ ندادن؟

بخاطر همين است كه امام عليه السلام مى فرمايد: از بخشش كم، شرمنده نباشيد، چون اين شرمندگى باعث مى شود كه از 'بخشش كم' خوددارى كنيد و به افراد نيازمند چيزى ندهيد. در حاليكه بخشش شما، هر چقدر هم كه كم و ناچيز باشد 'هيچ ندادن' از آن كمتر و ناچيزتر، و در نتيجه باعث شرمندگى بيشتر است.

ايمان چيست؟


و سئل عن الايمان، فقال: الايمان معرفه بالقلب، و اقرار باللسان، و عمل بالاركان.

ح/ 227

ترجمه:

از اميرالمومنين عليه السلام، پرسيدند كه: 'ايمان چيست'؟.

فرمود: 'ايمان عبارت است از: شناخت قلبى، اعتراف و اقرار به زبان، عمل با اعضاء و جوارح بدن'.

شرح:

ايمان حقيقى، نشانه هائى دارد، كه هر كس اين نشانه ها را در خود داشته باشد، مومن حقيقى است.

امام عليه السلام، براى مومن حقيقى، سه نشانه اصلى و مهم تعيين فرموده است، كه ما نيز با توجه به آنها مى توانيم مومنان حقيقى را بشناسيم. طبق فرموده امام "ع" مومن حقيقى كسى است كه:

اولا شناخت قلبى داشته باشد. يعنى از صميم قلب و از ته دل، وجود خدا را شناخته باشد، و صميمانه معتقد باشد كه اصول دين اسلام، يعنى يگانگى خداوند متعال، نبوت حضرت محمد "ص"، و فرا رسيدن روز قيامت، عدل خداوند و جانشينى امامان عليهم السلام، بر حق است.

ثانيا به زبان اعتراف كند، يعنى اعتقادات الهى و اسلامى خود را بر زبان آورد، و همواره كلمه 'شهادتين' را بر زبان جارى سازد، و به يگانگى خدا و نبوت حضرت محمد "ص" اقرار كند.

ثالثا وظايف اسلامى خود را با اعضاء بدنش انجام دهد، يعنى وضو ساختن، نماز خواندن، روزه گرفتن، بد نگفتن با زبان، بد نشنيدن با گوش، نگاه حرام نكردن با چشم، و... تمام وظائفى را كه خداوند براى اعضاء بدن او تعيين فرموده است، بطور صحيح و كامل به انجام رساند.

بنابراين، كسى كه يكى از اين نشانه ها، يا حتى قسمتى از اين نشانه ها را نداشته باشد، نمى تواند خود را مومن حقيقى بداند.

ستيزه جويى


لا تدعون الى مبارزه، و ان دعيت اليها فاجب، فان الداعى باغ و الباغى مصروع.

ح/ 233

ترجمه:

كسى را به ستيز دعوت مكن، اما اگر تو را به مبارزه اى دعوت كردند، براى دفاع از خود، جنگ را قبول كن. زيرا شخص ستيزه جو، ستمگر است، و ستمگر بر خاك مى افتد و مغلوب مى شود.

شرح:

يكى از افتخارات فراوان اسلام، اين است كه در دستورات آن هيچگاه دعوت به ستيزه وجود ندارد. زيرا اسلام، دين صلح و صفا و آشتى است، و قادر است كه تمام مسائل را با منطق قوى و دلايل روشن و محكم خود حل كند. و به خاطر همين برخوردارى از منطق و دليل است كه هيچگاه پيغمبر "ص" و ائمه معصوم "ع" لازم نمى ديدند كارها را با زور پيش ببرند، و رفتار جنگ طلبانه داشته باشند و جنگى را شروع كنند.

در جنگهاى صدر اسلام، هيچگاه حضرت محمد "ص" و مسلمانان براى جنگ پيشقدم نمى شدند و به جنگ كسى نمى رفتند. بلكه اين دشمنان اسلام بودند كه يا بطرف مسلمانان لشكركشى مى كردند، يا آنقدر به آزار و اذيت و شكنجه مسلمين مى پرداختند كه آنها هم براى دفاع از خود ناچار از جنگيدن مى شدند.

دليل اينكه اسلام، پيشقدم شدن در جنگ و جنگ طلب بودن را جايز نمى داند، اين است كه هر كس جنگ طلب باشد، و با برپا كردن جنگ به كشتار و تجاوز دست بزند، 'ستمگر' است. و ستمگر نيز، سرانجام بر خاك مى افتد و مغلوب مى شود. پس اسلام، هرگز دستور جنگ طلبى نمى دهد، چون هرگز نمى خواهد پيروانش ستمگر باشند.

اما، همان اندازه كه اسلام، مسلمانان را از جنگ طلبى بر حذر مى دارد، به همان اندازه هم، هر مسلمانى را موظف مى سازد كه در برابر جنگ طلبها، از خود دفاع كند. زيرا دفاع نكردن در برابر جنگ طلبها، دليل خوارى و زبونى است، و اسلام هرگز نمى خواهد كه پيروانش خوار و زبون باشند و به ديگران، اجازه كشتار و تجاوز بدهند.

به همين دليل است كه امام عليه السلام نيز مى فرمايد كه مسلمانان نبايد جنگ طلب باشند، اما اگر جنگى به آنها تحميل شد، بايد بهر قيمتى كه هست از خود دفاع كنند و حتى 'با چنگ و دندان به جهاد برخيزند و به زمزمه هاى شوم صلح و سازش اعتنا نكنند'.

چه بسا كه يكبار خوردن


كم من اكله منعت اكلات.

ح/ 171

ترجمه:

بسا كه يك بار خوردن چيزى، تو را از خوردن بسيارى از خوردنيهاى ديگر، محروم مى كند.

شرح:

گاهى كسى را مى بينيم كه سر سفره، به غذائى مى رسد كه با وضع مزاجى آن روز او سازگار نيست و نبايد از آن بخورد. اما او نمى تواند از هوس خوردن جلوگيرى كند، و از آن غذاى ناسازگار مى خورد، و چند ساعت بعد، به بستر بيمارى مى افتد. يا گاهى، كس ديگرى را مى بينيم، كه ناراحتى مزاجى ندارد، ولى در خوردن غذا، چنان افراط و زياده روى مى كند كه بيمار مى شود.

در هر حال، اينگونه افراد، بخاطر آن كه نتوانسته اند شكم خود را نگاه دارند چنان بيمار و نزار مى شوند، كه تا مدتها از خوردن بسيارى از غذاها و ميوه ها و خوراكى ها محروم مى شوند. و به دستور پزشك تا چند روز، جز غذائى ساده، نمى توانند به چيز ديگرى لب بزنند.

در حاليكه اگر آن يكى ناپرهيزى نمى كرد، و اين يكى به افراط و زياده روى نمى پرداخت هر دو، در روزهاى بعد نيز مى توانستند از هر نوع خوراكى استفاده كنند، و ناچار از تحمل چند روز پرهيز و محروميت نمى شدند.

اين سخن امام عليه السلام، به ما مى آموزد كه: در هر كارى، بايد به عاقبت آن هم بينديشيم و صلاح خود را تشخيص دهيم. يعنى اگر ديديم، در كارى، با يكبار استفاده كردن، چندين استفاده بعدى را از دست مى دهيم، بايد از انجام آن كار، خوددارى كنيم.

صبر و ظفر


لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان.

ح/ 153

ترجمه:

شخص بردبار و شكيبا، پيروزى را، سرانجام از دست نخواهد داد، هر چند روزگارى دراز بر او بگذرد.

شرح:

انسان براى به دست آوردن پيروزى، بايد صبر و شكيبائى داشته باشد. زيرا كسى كه در برابر مشكلات زندگى، صبور و بردبار باشد، مى تواند با حوصله و شكيبائى، سر فرصت، فكر كند و راههاى مختلف را بررسى و آزمايش كند، و سرانجام، از ميان آنها، راهى را كه به پيروزى مى رسد برگزيند. ولى افراد شتاب زده، كه براى انجام هر كارى، عجله مى كنند و حاضر نيستند صبر و آرامش بكار برند، در برابر مشكلات دست و پاى خود را گم مى كنند و هيچگاه نمى توانند يك راه حل منطقى و درست پيدا كنند.

يك ضرب المثل فارسى مى گويد: 'صبر تلخ است وليكن بر شيرين دارد'. و ضرب المثل ديگرى هم مى گويد: 'گر صبر كنى،

/ 14