صد درس اعتقادی از نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صد درس اعتقادی از نهج البلاغه - نسخه متنی

سید رضا حبوباتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


را نكند. و باز باصحابش فرمود: آيا خبر ندهم شما را به چيزى كه شما اگر آن را انجام دهديد شيطان از شما دور شود همجنان كه مشرق از مغرب دور است گفتند: بلى اى رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: روزه روى شيطان را سياه مى كند و صدقه پشت او را مى شكند و دوستى در راه خداى عزوجل و همديگر را يارى كردن بر عمل صالح دنباله او را قطع مى كند و استغفار رگ قلبش را قطع مى كند و براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدنها روزه گرفتن است.

در كافى و من لا يحضره الفيه از حضرت صادق "ع" و رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" در حديث قدسى روايت شده كه خداى تبارك و تعالى فرمود: روزه براى من است و من پاداش من مى دهم بر آن. كه بر اين حديث شريف اشكال مشهور وارد است كه تمام اعمال صالحه براى خداست وجه تخصيص روزه باينكه براى خداى تبارك و تعالى است نه غير روزه چيست؟

كه اين اشكال به چند وجه جواب داده شده، اول اينكه روزه اختصاص دارد بترك شهوتها و نگاهدارى عورت و شكم، و اين مطلب امر بزرگى است كه موجب بزرگ داشتن روزه مى شود. و اين وجه معارضه كرده شده بجهاد، زيرا در آن ترك حايت است كه بالاتر از ترك لذت و شهوتهاست و همچنين معارضه شده بحج، زيرا در آن احرام است كه محظورات و حرام هاى آن بسيار است. دوم اينكه روزه باعث صفاء عقل و فكر مى شود بواسطه ضعف قواى شهويه بسبب گرسنگى و تشنگى، بنابر اين معصوم "ع" فرمودند: حكمت در شكمى كه پر از غذاست وارد نمى شود. و صفاء عقل و فكر باعث حاصل شدن معارف ربانيه هستند در قلب انسان، و اين حالت شريفترين حالات انسان است. و اين وجه رد شده باين كه ساير عبادات هم زمانى كه مواظبت بر آنها بشود همين اثر و ثمر را دارا هستند خصوصا نماز،
كه خداى عزوجل مى فرمايد: و الذين جاهدوا فينا لينهدينهم سبلنا "و آنان كه مجاهده كردند در حق ما "مجااهده با كفار و با نفس" هر آينه البته ايشان را براههاى بسوى خودمان هدايت مى كنيم."

و باز خداى تعالى فرمود: اتقوا الله و آمنوا برسوله يوتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نورا تمشون به "بترسيد از خدا و بگرويد بفرستاده ى او كه محمد است تا بدهد شما را دو نصيب از بخشايش خود، و تا بگرداند يعنى مقرر كند براى شما روشنى كه برويد بدان و بر صراط بگذريد و ببهشت رسيد" وجه سوم اينكه روزه عبادتى است پنهان كه عادتا اطلاع بر آن از براى غير، ممكن نيست بخلاف ساير عبادات ديگر از قبيل نماز و حج و جهاد و غير اينها از اعمال، پس از اين جهت شرافت پيدا كرده. و اين وجه هم معارضه شده بايمان و اخلاص در عبادت و طات بكله بكليه ى اعمال قلبيه كه تمام آنها از پنهانهاست كه ممكن است دفع اين معارضه باينكه در صدر اين روايت در غير از اين دو كتاب آمده تمام عمل فرزند آدم براى اوست مگر روزه. كه استفاده مى شود تمام اعمال بوسيله جوارح انجام مى شود كه شامل اعمال قلبيه هم مى شود مگر روزه كه با جوارح انجام نمى شود كه ديگران بتوانند مشاهده كنند. اما مطلبى كه يكى از محققين فرموده كه معارضه با آن نمى شود اين است كه مجموع اين سه وجه فقط در روزه است كه در غير روزه جمع نمى شود.

وجه چهارم اين كه بى نيازى از غذا صفت خداى تعالى است كه در سوره انعام آيه 14 مى فرمايد و هو يطعم و لا يطعم "و او مى خوراند و خورانيده نمى شود" پس گويا در اين حديث مى فرمايد: كه شخص روزه دار تقرب پيدا مى كند بامرى كه آن صفتى از صفات من است. همچنان كه پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: تخلقوا باخلاق الله و اتصفوا بصفات الله "خود را متخلق باخلاق خدا
و متصف بصفات خدا نمائيد" كه آن حاكى از فرص مقام محبت است. وجه پنجم كه آن را مرحوم آيت الله حاج شيخ على اكبر نهاوندى قدس سره فرموده: آن كه در اخبار و آثار ديده نشده و از اخبار و ابرار شنيده شنده كه معبودات باطله را بعبادت صوميه عبادت كرده باشند عابدين آنها، بخلاف ساير عبادات ديگر، پس عبادت صوميه از اين جهت بكر است و از براى غير بارى تعالى بكار برده نشده و باين واسطه قابل اين تشريف و اختصاص گرديده است.

اما از براى روزه سه درجه است روزه عام و روزه خاص و روزه خاص الخاص ، روزه عام اين است كه از مفطرات شرعيه كه نه چيز است احتراز كند كه اگر احتراز نكند روزه نيست. و روزه خاص اين است كه علاوه بر احتراز از مفطرات شرعيه، چشم و گوش و زبان و دست و پا و ساير اعضاء و جوارح او روزه باشند كه در ثواب الاعمال سكونى از امام صادق "ع" از پدرش امام باقر "ع" روايت كند كه فرمود: رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: هيچ روزه دارى نيتس كه باو ناسزا بگويند و او در جواب بگويد: من روزه دارم، سلام بر تو، مگر آن كه پروردگار متعال فرشتگان را فرمايد: بنده ى من از بنده ى ديگر من بروزه پنه برد، از آتش من او را پناه دهيد و او را ببهشت من داخل سازيد. در هان كتاب از جابر جعفى روايت است كه حضرت باقر "ع" فرمود: اى جابر، هر كس ماه مبارك رمضان بر او بيايد و روزها را روزه بگيرد و شبها را بدعا پدرازد و دامن و زبان خود را از حرام نگه دارد و چشم خود را از حرام بپوشد و از آزار كردن مردم بپرهيزد از گناهان بيرون رود و پاك شود مانند روزى كه مادرش او را زائيده، گويد: عرض كردم فدايت شوم اين چه حديث نيكوئى است، حضرت فرمود: و اين چه شرط سختى است. در من لا يحضره الفيه ابو بصير روايت كرده از حضرت صادق "ع" كه آن حضرت
فرمود: همانا روزه گرفتن امساك از طعام و آشاميدنى بتنهائى نيست بدرستى كه مريم "ع" گفت: همانا من نذر كردم براى خداى بخشنده صوم را يعنى خاموش بودن را، پس زبانتان را حفظ كنيد و چشمانتان را "از حرام" ببنديد و بهمديگر حسد مورزيد و خصومت و دشمنى و نزاع نكنيد زيرا حسد ايمان را مى خورد همانطور كه آتش هيزم را مى خورد و از بين مى برد. و در همان كتاب محمد بن مسلم از حضرت صادق "ع" روايت كرده كه آن حضرت فرمود: هر گاه روز گرفتى پس بايد گوشت و چشمت و مويت و پوستت و اعضاء غير اينها را حضرت شمرد "يعنى همه اعضايت" روزه باشد و فرمود: روز روزه گرفتنت بمانند روز افطار كردنت نباشد.

و روزه خاص الخاص اين است كه علاوه بر احتراز از مفطرات شرعيه و حفظ اعضاء و جوارح از معاصى، قلب هم روزه باشد يعنى قلب خود را هم از توجه بغير حق نگه دارد كه در مصباح الشريعه حضرت صادق "ع" فرمود: كه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: روزه سپرى است يعنى پوششى است از آفتهاى دنيا و حجابى است از عذاب آخرت پس هر گاه روزه گرفتى قصد كن بروزه گرفتنت باز داشتن نفس را از شهوتها، و تصميم بريدن اراده را از "پيروى" گامهاى شيطان بگير "يعنى قصد كن خواهشهاى نفسانى را ازنفست باز دارى و اراده قطعى بترك اعمال شيطانى را داتشه باش" و نفست را فرود آور بمانند مريضى كه اشتهاء بغذا و آشاميدنى ندارد "يعنى نفست را چنان كن كه فكر گناه نكند" و در هر لحظه بهبوديت را از بيمارى گناهان توقع داشته باش، و باطنت را از هر تيرگى و غفلت و تاريكى پاك كن كه معنى اخلاص براى رضاى خداى تعالى را از تو قطع مى كند تا آنجا كه فرمود: روزه خواهشهاى نفس و شهوت طبع "لذتهاى بدنى" را مى ميراند و بر طرف مى كند و در روزه حيات دل، و پاك شدن جوارح، و آباد كردن ظاهر و
باطن، و شكر گزارى بر نعمتهاى الهى، و احسان نمودن بفقراء، و زياد شدن تضرع و خشوع و گريه، و ريسمان التجاء بسوى خدا، و سبب شكستن شهوت، و تخفيف و سبك كردن حساب، و دو چندان كردن حسنات است و در آن فايده ها بقدى است كه بشماره نمى آيد و آنچه را ذكر كرديم از آن كافى است براى كسى كه عاقل است و توفيق بكار بستن آن را دارد.




  • روزه دارى را كه با خود كار نيست
    گر تو افطار از هواى دل كنى
    روزه ى خود را همه باطل كنى



  • جز بديدار خدا افطار نيست
    روزه ى خود را همه باطل كنى
    روزه ى خود را همه باطل كنى



پس از نظر اهل دل، كسى كه با هواى نفس افطار كند روزه ى او باطل است اگر چه از نظر شرعى باطل نباشد.

نيكى به پدر و مادر


فحق الوالد على الولذ ان يطيعه فى كل شى ء الا فى معصيه الله سبحانه

در كلمات قصار 391 مى فرمايد: پس حق پدر بر فرزند آنست كه پدر را در هر چيز اطاعت و پيروى نمايد مگر در نافرمانى از خداوند سبحان "كه در نافرمانى خدا طاعت پدر واجب نيست".

يكى از ضروريات دين نيكى به پدر و مادر، و اطاعت آن دو، و نيازردن ايشان است كه صريح قرآن كريم است كه در چندين آيه پس از امر بپرستش پروردگار و شريك قرار ندادن براى او، امر باحسان بپدر و مادر فرموده، كه احسان معنى لغوى آن نيكوئى كردن درباره كسى و نيكى كردن و نيكى و بخشش است اما درباره پدر و مادر چند معنى شده است نيكو با ايشان معاشرت كردن، بمشقت نيانداختن آندوست بچيزى كه احتياج بآن دارند بلكه قبل از احتياج حاجت ايشان را بر آوردن، بزرگ داشتن آن دو، و
مهربانى كردن و دعاى خير و انفاق نيكو در حق ايشان رعايت كردن و گفتار نيكو و تواضع و فروتنى براى ايشان كردنست كه در اينجا بيك آيه اكتفا مى كنمى در سوره اسراء آيه 25 مى فرمايد: و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولا كريما و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا "و حكم كرده پروردگار تو بانكه مى پرستيد يعنى تو و امت تو پرستش منمائيد مگر او را، و امر كرد خداى بآنكه بپدر و مادر نيكوئى كنيد نيكوئى كردنى، اگر البته نزد تو يكى از پدر و مادر يا هر دو بپيرى و كبر سن برسند يعنى چندان زيست كنند كه پير و محتاج خدمت تو گردند پس مگو به ايشان اف كه اين كلمه را كسى مى گويد كه از چيزى بتنگ آيد يعنى از ايشان بتنگ ميا، و صحبت ايشان را گران مشمار، و زجر مكن و بانگ مزن بر ايشان، سخن ايشان را جواب درشت باز مده و به ايشان سخن نيكو بگو از روى ادب و حرمت يعنى ايشان را بنام مخوان بلكه بگو اى پدر، اى مادر، و فرو گير بر ايشان بال تذلل و تواضع را يعنى فرود آور براى پدر و مادر بال خود را كه ذليل و فروتنى باشد مراد آنست كه با ايشان تكبر و بزرگى مكن بلكه فروتنى كن و ملايمت نماى از فرط بخشش تو بر ايشان، براى آن كه ديروز تو در تربيت محتاج ايشان بودى، امروز ايشان در خدمت محتاج تواند، و بگو اى پروردگار من رحم كن و ببخشاى بر ايشان همچنان كه پروردند مرا در حالى كه خرد سال بودم".

احايث در فضيلت احسان و بر يعنى فرمانبردارى از پدر و مادر، و در مذمت عقوق يعنى آزردن و نافرمانى كردن پدر و مادر از حد تواتر گذشته كه به چند حديث اشاره مى شود. شيخ حر عاملى "ره" در جواهر السنيه بسندش از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: بين اوقاتى كه موسى "ع"
با پروردگارش مناجات مى كرد ناگهان مردى را زير سايه عرش خدا ديد گفت : پروردگارا اين كسى كه عرش تو بر او سايه افكنده كيست؟ وحى آ د: اى موسى اين جوان نيكى كننده و اطاعت كننده از پدر و مادرش مى باشد و بسخن چينى نمى رود "اين دو خصلت باعث شده كه عرش خدا بر او سايه افكنده" در روضه الواعظين رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: بالاى هر نيكى، نيكى كردنى است تا آن كه انسان در راه خدا كشته شود چون در راه خداى تعالى كشه شد بالاى آن نيكى نيست و فوق هر عقوق و نافرمانى و آزردنى عقوقى است. تا اينكه شخص يكى از پدر و مادرش را بكشد چون يكى از آن دو را كشت بالاى آنعقوقى نيست. و باز فرمود: خشنودى خدا با خشنودى پدر و مادر است و خشم خدا با خشم پدر و مادر است. و نيز فرمود: نيست فرزند نيكو و مطيعى كه بنظر رحمت و مهربانى بپدر و مادر بنگرد مگر براى او به هر نگاهى پاداش حج پذيرفته شده باشد "اصحاب" عرض كردند: اى رسول خدا، اگر چه هر روز صد مرتبه نگاه كند؟ فرمود: بلى خدا بزرگتر است از اين كه صفاتش وصف شود و مبرى از نقص است "يعنى اگر صد مرتبه هم نگاه كند صد حج مقبول براى او نوشته شود". و باز فرمود: كسى كه نيكى و اطاعت كند پدر و مادرش را خدا به عمر او بيافزايد. در اصول كافى موسى بن جعفر "ع" فرمود: مردى از رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" پرسيد: حق پدر بر فرزندش چيست؟ فرمود: او را بنامش نخواند و جلوش راه نرود و پيش از او ننشيند و باعث دشنام او نشود "يعنى كارى نكند كه مردم پدرش را دشنام دهند". در همان كتاب امام صادق "ع" فرمود: مردى از شما را چه مانع مى شود كه بپدر و مادرش نيكى كند زنده باشند يا مرده، كه از جانب آنها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گذارد و روزه بگيرد، تا آنچه كرده ثوابش از آنها باشد و مانند آن هم براى خود او، و تا خداى عزوجل بوسيله احسان
و صله او، خير و فراوانى برايش زياد كند. در همان كتاب حضرت صادق " ع" فرمود: هر كس بپدر و مادرش نظر دشمنى كند در صورتى كه آن دو باو ستم كرده باشند خداوند نمازش را نپذيرد "چه برسد بانيكه باو ستم نكرده باشند" و باز فرمود: اگر خداوند چيزى را "در آزردن پدر و مادر" كمتر از اف مى دانست از آن نهى مى كرد و آن كمترين مراتب آزردن است و از جمله ى آزردن است كه كسى به پدر و مادر خود خيره نگاه كند. در جامع الاخبار رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: خوابيدنت روى تخت نزد پدر و مادرت براى نيكى كردن آن دو بهتر از جهاد تو با شمشير در راه خداست. در بحار الانوار از قصص الانبياء بسندش از حضرت باقر "ع" روايت كرده فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود نامش جريح بود در صومعه ى عبادت مى كرد روزى مادرش نزد او آمد در حالى كه نماز مى خواند او را صدا زد جواب نداد مادر رفت مجدد آمد او را صدا زد باو توجهى نكرد پس برگشت دفعه سوم آمد او را صدا زد جواب نداد و باو صحبت نكرد پس بازگشت در حالى كه مى گفت از اله بنى اسرائيل مى خواهم كه ترا نصرت و يارى نفرمايد، چون فردا شد زن بدكارى آمد نزد صومعه او نشست در حالى كه درد زايمان او را گرفت بود پس ادعا كرد كه اين بچه از جريح است، در بنى اسرائيل خبر آن آشكار شد كه كسى كه مردم را از زنا ملامت مى كرد خود زنا كرده، سلطان امر كرد كه او را بدار زنند، مادر او نزدش آمد لطمه بصورت خود مى زد، بمادر گفت: ساكت باش جز اين نيست اين حال من از نفرين توست، مردم چون آن را از او شنيدند گفتند: چگونه آن براى ما ثابت مى شود و از چه راهى آن را بدانيم؟ گفت: بچه را بياوريد، آوردند او را، پس بچه را گرفت و گفت: پدرت كيست؟ بچه "بسخن آمد" گفت: فلان چوپان از بنى فلان، پس خدا آشكار ساخت دروغ كسانى را كه درباره ى جريح گفته بودند، پس جريح قسم
خورد كه از مادرش جدا نشود و او را خدمت كند. در اصول كافى بسندش از حضرت باقر "ع" روايت كرده فرمود: همانا بنده اى نسبت بپدر و مادر خويش در زمان حياتشان نيكوكار است سپس آنها مى ميرند و او بدهى آنها را نمى پردازد و براى آنها آمرزش نمى خواهد پس خدا او را عاق و نافرمان مى نويسد، و بنده ديگر در زمان حيات پدر و مادر خود، عاق آنها است و نسبت بآنها نيكى نمى كند، ولى چون مردند بدهى آنها را مى پردازد و براى آنها آمرزش مى خواهد و خداى عزوجل او را نيكوكار مى نويسد. در همان كتاب بسندش از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: چون روز قيامت شود، پرده اى از پرده هاى بهشت را كنار زنند، پس هر جاندارى بوى آن را از مسافت پانصد سال راه بشنود، جز يك دسته، "يعقوب بن شعيب گويد" عرض كردم: آنها كيانند؟ فرمود: آن كه عاق والدين خود باشد.

در روضه الواعظين پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: بعاق والدين گفته مى شود آنچه مى خواهى عمل كن، پس بدرستى كه من ترا نمى بخشم، و بنيكى كننده بپدر و مادر هم گفته مى شود هر چه مى خواهى عمل كن پس بدرستى كه من ترا مى بخشم.

در سفينه البحار از شهيد "ره" در قواعد نقل مى كند فرمود: شكى نيست كه آنچه "از حقوق" بر اجانب حرام يا واجب مى باشد براى پدر و مادر هم واجب و حرام است و پدر و مادر امورى مخصوص خودشان است 1- سفر مباح و مستحب بدون اذن آن دو حرام است 2- بعضى از علماء گفته اند فرمانبردارى آن دو در هر كارى اگر چه شبهه ناك است بخورد، يا بخورد براى اينكه اطاعت آن دو واجب است و ترك شبهه مستحب است 3- اگر وقت نماز او را بكارى خواندند نماز را تاخير اندازد و اطاعت آن دو را بكند
4- پدر و مادر مى توانند در بعضى اوقات فرزند را از جماعت منع كنند 5- پدر و مادر مى توانند او را از جهاد با تعيين نشدن آن "از طرف امام "ع"" منع كنند "زيرا جهاد واجب كفائى است و اگر امام "ع" كسى را امر بآن كند واجب عينى مى شود كه در واجب عينى پدر و مادر نمى توانند فرزند را منع كنند" 6- اقرب اين كه براى آن دوست از منع كردن واجب كفائى هر گاه علم يا گمان به قيام كردن غير دارد 7- برخى از علماء گفته اند اگر او در نماز نافله باشد و پدر و مادر او را بخوانند نماز را قطع كند بدليل روايت جريح 8- ترك كردن روزه مستحبى است اگر پدر اجازه ندهد و درباره مادر واقف به نصى نشدم.

در همان كتاب از محقق اردبيلى قدس سره نقل مى كند فرمود: عقل و نقل دلالت دارند بر حرام بودن عقوق و نافرمانى پدر و مادر، و از آيات و اخبار واجب بودن متابعت و فرمانبردارى پدر و مادر فهميده مى شود. در همان كتاب على بن الحسين "ع" فرمود: مردى نزد پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" آمد عرض كرد: اى رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" عمل قبيحى نيست كه من انجام نداده باشم آيا براى من توبه اى هست؟ رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" باو فرمود: آيا يكى از پدر و مادرت زنده اند؟ عرض كرد: پدرمزنده است، فرمود: برو باو نيكى كن، راوى گفت: چون روى گردانيد "كه برود" رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: اگر مادرش بود "يعنى اگر مادرش زنده بود و باو نيكى مى كرد زودتر توبه اش پذيرفته مى شد". پس اى برادر و خواهر ! تا مى توانى بپدر و مادر خود نيكى و مهربانى كن و از اذيت و آزار و نافرمانى آنها و بى احترامى بآنها حذر كن كه اثرش اگر چه جزئى باشد بتو خواهد رسيد جائى كه پيغمبر خدا حضرت يوسف "ع" بر اثر جزئى بى احترامى بپدرش حضرت يعقوب "ع" نبوت از صلبش خارج مى شود چگونه بى احترامى ها و نافرمانيهاى ما اثرش بما نرسد.

/ 41