صد درس اعتقادی از نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صد درس اعتقادی از نهج البلاغه - نسخه متنی

سید رضا حبوباتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


آن حضرت آمد و سلام كرد بآن حضرت و نظر تندى بسوى آ جوان كرد، پس آن حضرت از سبب اين نظر كردن، از ملك الموت سوال كرد، ملك الموت گفت: من مامور شده ام كه بعد از هفت روز در همين موضع او را قبض روح كنم، پس داود "ع" بر او رحم كرد، پرسيد: اى جوان آيا زن دارى؟ گفت: نه، هرگز زنى تزويج نكرده ام، آن حضرت فرمود: برو بنزد فلان مرد- كه مرد عظيم القدرى از بنى اسرائيل بود- او را نام برد، بگو باو كه داود تو را امر مى كند كه دختر خود را بعقد من درآورى، امشب زفاف كنى، و آنچه از خرجى مى خواهى بردار و نزد زن خود باش تا هفت روز، و روز هشتم بنزد من بيا بهمين موضع، پس آن جوان رسالت آن حضرت را بآن مرد رسانيد و آن مرد اطاعت كرد و دختر خود را بعقد او در آورد و هفت روز نزد آن زن ماند، روز هشتم بخدمت آن حضرت آمد، حضرت از او پرسيد چون يافتى خود را در اين هفت روز، گفت: هرگز مرا نعمت و شادى زياده از اين حصال نشده بود، داود "ع" گفت: بنشين و منتظر آمدن ملك الموت باش كه بيايد و قبض روح تو بكند، چون دير شد ملك الموت نيامد، بآن جوان فرمود: برو بخانه ى خود و با اهل خود باش، روز هشتم باز بنزد ما بيا، پس آن جوان رفت، باز روز هشتم بخدمت آن حضرت آمد، چون ملك الموت نيامد باز او را مرخص فرمود گفت: روز هشتم بيا، در اين مرتبه كه آن جوان آمد، ملك الموت نيز آمد، حضرت داود باو گفت: تو نگفتى كه مامور شده ام بقبض روح اين جوان پس از هفت روز، گفت: بلى، آن حضرت فرمود: سه هشت روز گذشت و او زنده است، ملك الموت گفت: اى داود حقتعالى بر او رحم كرد برحم كردن تو بر او، و اجل او را سى سال پس انداخت.

در خزينه الجواهر از بعضى كتب معتبره روايت كرده كه زنى در
بنى اسرائيل طفل كوچكى داشت، روزى اول صبح آن طفل را در بغل گرفتهو لباس خود را برداشته در كنار رود نيل رفت كه آنها را بشويد، و قرص نانى هم همراه برداشته مى خورد و يك لقمه از آن باقى مانده بود مى خواست آن را هم بدهان بگذارد كه مسكينى را ديد، آن لقمه را نخودره و بآن مسكين داد، پس چون مشغول لباس شوئى شد طفلش بازى مى كرد، و از آن غفلت نموده گرگى آمد و آن طفل را ربود صداى گريه آن طفل بلند شد، آن زن ديد كه گرگ طفلش را بدهان گرفته و مى برد، هر چه سعى كرد كه خود را بآن گرگ برساند ناگاه شخصى از جلو گرگ نمودار شده و آن طفل را از دهن گرگ گرفته و در نزد آن زن آورد و گفت ايتها المرئه خذى ابنك لقمه بلقمه اى زن بگير پسرت را تو لقمه ى را از دهان خود رگفته بفقير دادى، من هم لقمه ى را از دهان گرگ كه طفل تو بود از او گرفته و بتو رسانيدم، و من ملكى هستم كه خداوند مرا خلق فرموده كه هر كه عمل خيرى از او سر زند، در وقتى كه احتياج دارد من عوض او را باو برسانم.

ريا


و اعلموا ان يسير الرئاء شرك

در خطبه 85 مى فرمايد: و بدانيد اندك رياء و خودنمائى "در عبادت" شرك است "زيرا هر كه در عبادت غير خدا را در نظر گيرد او را شريك خدا داشته است"

يكى از مراتب توحيد كه در علم كلام از آن بحث مى شود توحيد در عبادات است كه مسلمان نبايد در عبادات براى خدا شريك قرار دهد، خواه آن شريك، بت باشد، يا پرستش مخلوق، كه از آن جمله ريا نمودن است كه معنى لغوى آ ن، اين است كه خود را بنيكى بخلق بنماياند كه در مقابل
مردم عبادت را بهتر انجام دهد كه مردم او را بنيكى بشناسند، و خلاصه در عبادت خود نمائى كند، كه در قرب الاسناد از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" روايت كرده فرمود: براى ريا كار سه علامت است هر گاه تنها باشد "عمل را" با كسالت انجام مى دهد و چون نزد او كسى باشد با شادمانى انجام مى دهد، و دوست دارد كه در تمام كارهايش ستايش شود.

ريا حرام است و ريا كار نزد خدا دشمن است و آيات و روايت در مذمت آن بسيار است. در سوره ى كهف آيه 110 مى فرمايد: فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعباده ربه احدا "پس كسى كه اميد مى دارد ملاقات پروردگارش را، پس بايد كار شايسته انجام دهد و بعبادت و پرستش پروردگارش احدى را شريك نسازد" در مجموعه ورام از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" روايت شده فرمود: بدرستى كه ترسناكترين چيزى كه بر شما مى ترسم شرك اصغر است، گفتند: اى رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" شرك اصغر چيست؟ فرمود: رياء، خداى عزوجل روز قيامت چون بنده ها را باعمالشان جزا دهد "بريا كاران" مى فرمايد: برويد بسوى كسانى كه در دنيا "برايشان" ريا مى كرديد پس نظر كنيد آيا نزد ايشان جزا و پاداش مى يابيد؟ و باز فرمود: بدرستى كه ريا كار روز قيامت ندا مى شود، اى فاجر و تباهكار، اى بى وفا، اى رياكننده، عملت ضايع شد و پاداشت باطل شد، برو پاداشت را از كسى كه براى او عمل مى كردى بگير. و باز فرمود: بدرستى كه خدا عملى را كه در آن بمقدار مثقال ذره از ريا باشد نمى پذيرد. در محاسن برقى از امام باقر "ع" روايت شده فرمود: اگر بنده عملى را انجام دهد كه بآن رضايت خدا و خانه آخرت "بهشت" را طلب كند و در آن رضايت يكى از مردم را داخل كند مشرك است "كه همان شرك خفى است" در اصول كافى امام صادق "ع" فرمود: هر گونه ريائى شرك است، هر كه براى مردم كار كند پاداشش به عهده
مردم است و هر كه براى خدا كار كند ثوابش بر خداست. در همان كتاب امام باقر "ع" فرمود: نگهداى عمل از خود عمل سخت تر است، رواى عرض كرد: نگهدارى عمل چست؟ فرمود: شخصى براى خداى يگانه بى شريك بخششى و انفاقى مى كند برايش عمل پنهانى نوشته شود "كه خدا پذيرفت" سپس آن را بزبان مى آورد، پس پاك كرده شود و برايش آشكار نوشته مى شود "كه ثوابش كمتر است" باز هم بزبان مى آورد "و بكسى مى گويد" پس آن را محو كرده برايش ريا مى نويسند:




  • گنه كار انديشناك از خداى

    بسى بهتر از عابد خودنماى



  • بسى بهتر از عابد خودنماى
    بسى بهتر از عابد خودنماى




در علل الشرايع بسندش از موسى بن جعفر از پدرانش عليهم السلام روايت كرده فرمود كه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: امر كرده مى شود اشخاصى را بسوى آتش برند، پس خداى جل جلاله به مالك دوزخ مى فرمايد: بگو به آتش قدمهاى ايشان را نسوزان، كه بمساجد مى رفتند، و صورتهاى ايشان را نسوزان، كه وضوء را تمام مى آوردند، و دستهاى ايشان را مسوزان، كه بسبب دعا بلند مى كردند آنها را، و زبانهاى ايشان را مسوزان كه زياد تلائت قرآن مى كردند. فرمود: پس خازن جهنم بايشان مى گويد: اى بدبختان، حال شما ه بود؟ گويند: عمل مى كرديم براى غير خدايتعالى، پس گفته شد بما: پاداشتان را از كسى كه عمل مى كرديد براى او بگيريد.

ملائكه


فملاهن اطوارا من ملائكته

در خطبه 1 مى فرمايد: آسمانها را باصناف و انواع مختلفه از ملائكه و فرشتگان خود پر كرد.

مسلمان بايد عقيده داشته باشد كه ملائكه وجود دارند، و وجود ملائكه
را بايد بدليل نقل عقيده داشته باشد يعنى پس از اينكه بدليل نقل و عقل، خداى تعالى و پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" و ائمه "ع" را قبول كرد طبق قرآن و احاديث بايد بملائكه، و مختلف بودن آنها، و چگونگى خلقت آنها، و شغل آنها عقيده داشته باشد، كه در بحار الانوار علامه مجلسى "ره" مى فرمايد: اجماع اماميه بلكه جميع مسلمين جز كمى از آنها اين است كه ملائكه اجسام لطيفه نورانيه هستند كه داراى دو، سه، و چهار بال و بيشترند، و مى توانند به اشكال مختلفه درآيند، كه خداوند ايشان را بهر شكل و صورتى بر حسب حكمتها و مصلحتها كه بخواهد در آورد و براى ايشان حركات بالا رفتن و پائين آمدن است و ايشان را انبياء و اوصياء "ع" مى بينند. در علم كاملند " كه خدا بآنها اضافه فرموده" و كارهاى سخت را مى توانند انجام دهند، كار آنها اطاعت حق است و مكانشان آسمانهاست و ايشان داراى عصمت هستند. ملائكه نمى خورند و نمى آشامند و نكاح نمى كنند ولى خواب دارند. در سفينه البحار پرسيده شد از حضرت صادق "ع" از ملائكه، آيا مى خورند و مى آشامند و نكاح مى كنند؟ فمرود: نه؟ بدرستى كه ايشان بنسيم عرش زندگى مى كنند. گفته شد: علت خوابشان چيست؟ فرمود: براى اينكه بين ايشان و خداى عزوجل فرق است زيرا كسى كه خواب سبك "چرت" و خواب گران نگيردش، او خداست. در همان كتاب از تفسير على بن ابراهيم قمى از امام صادق "ع" سوال شد: ملائكه بيشترند يا بنى آدم؟ فرمود: بآن كسى كه جانم بقدرت اوست هر آينه ملائكه خدا در آسمانها از عدد خاك در زمين بيشترند، در آسمان جاى قدمى نيست مگر در آن ملكى تسبيح و تقديس او را مى كند، و در زمين درختى و كلوخى نيست مرگ بر آن ملكى است كه موكل بآنست كه هر روز بعملش نزد خدا آيد در حالى كه خدا بآن آگاه است، و نيست از ايشان احدى مگر هر روز بولايت ما اهل بيت بسوى خدا تقرب
مى جويد و براى محبين ما طلب آمرزش مى كند، و دشمنان ما را لعن مى كند و از خدا مى خواهد كه بر ايشان عذاب زيادى بفرستد. و باز از امالى شيخ طوسى از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: نيافريد خدا خلقى را كه بيشتر از ملائكه باشد، و هر روز هفتاد هزاز ملك به بيت المعمور فرود مى آيند آن را طواف مى كنند، چون آن را طواف كردند به كعبه فرود آيند طواف كنند، چون آن را طواف كردند نزد قبر پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" اين بر او سلام كنند، سپس نزد قبر اميرالمومنين "ع" آيند بر او سلام كنند، سپس نزد قبر حسين "ع" آيند بر او سلام كنند، سپس بالا روند، و مثل ايشان فرود مى آنيد هميشه تا روز قيامت.

ملائكه


منهم سجود لا يركعون، و ركوع لا ينتصبون، و صفون لا يتزايلون، و مسبحون لا يسامون

در خطبه 1 مى فرمايد: بعضى از ايشان "فرشتگان" در حال سجودند، ركوع نمى كنند، و برخى در ركوعند، برپا نمى ايستند، و گروهى در صف ايستاده اند از جاى خود بيرون نمى روند، و بعضى تسبيح گوينده اند كه خسته نمى شوند.

آيات و اخبار در تسبيح كردن ملائكه و ساير عبادتهاى ايشان بسيار است. در سوره صافات آيه 164 مى فرمايد: و ما منا الا له مقام معلوم و انا لنحن الصافون و انا لنحن المسبحون "و نيست از ما گروه ملائكه احدى مگر براى او مقام معلوم و معينى است و بدرستى كه مائيم هر آينه صف زنندگان، و بدرستى كه مائيم هر آينه تسبيح كنندگان"

در ذيل اين آيه در مجمع البيان مى فرمايد: صف زنندگان اطراف عرش
هستيم منتظر امر و نهى از خداى تعالى هستيم، و گفته شده: يعنى قيام كنندگان در صفهائى در حالت نمازند و تنزيه كنندگان پروردگار را از آنچه لايق باو نيست. در سفينه البحار از كافى از ابى بصير روايت كرده گفت امام صادق "ع" فرمود: اى ابا محمد بدرستى كه براى خداى بزرگ ملائكه اى است كه گناهان را از پشت هاى شيعيان ما مى افكنند همانطور كه باد برگ را از درخت هنگام افتادنش مى افكند و آن فرمايش خداى عزوجل است يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون للذين امنوا "تسبيح مى كنند بستايش پروردگارشان، و آمرزش مى طلبند از براى آنان كه گرويدند" و خدا باين آمرزش غير شما را اراده نفرموده. و در همان كتاب از رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" روايت كرده فرمود: خدا از نور صورت على بن ابيطالب "ع" هفتاد هزار ملك آفريده كه براى آن حضرت و براى دوستداران آن حضرت تا روز قيامت استغفار مى كنند.

در تفسير نور الثقلين از تفسير على بن ابراهيم قمى روايت كرده كه حضرت صادق صلوات الله عليه فرمود: بدرستى كه براى خداى عزوجل ملائكه ايست كه در حال ركوعند تا روز قيامت، و براستى كه براى خداى عزوجل ملائكه ايست كه در حال سجده اند تا روز قيامت.

در تفسير مجمع از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" روايت كرده فرمود: بدرستى كه براى خداى تعالى ملائكه ايست در آسمان هفتم كه از روز آفريده شدنشان تا روز قيامت در حال سجده هستند و از خوف خداى تعالى مضطرب و پشتشان مى لرزد قطره اى از اشكشان نمى چكد مگر ملكى مى گردد پس چون روز قيامت شد سرهاشان را بردارند و گويند عبادت نكرديم ترا حق عبادتت.

حضرت اميرالمومنين "ع" بعد از جمله هاى فوق مى فرمايد: لا يغشاهم نوم العيون "نمى پوشد ايشان را خواب چشمها" نفرمود لا ينامون
"نمى خوابند" كه جمع بين اين جمله با حديثى كه در درس قبل امام صادق "ع" فرمود خواب دارند اين است كه خوابشان مانند خواب پيغمبر و امام "ع" است كه در خواب هم درك مى كنند و الله اعلم.

ملائكه


و منهم الحفظه لعباده و السدنه لابواب جنانه

در خطبه 1 مى فرمايد: و بعضى از ايشان "ملائكه" نگهبان براى بندگان او، و دربان براى بهشتهاى او هستند.

طبق تفسير آيات سوره ق با وجود اينكه خداوند از رگ گردن به بنده نزديك تر است و عمل بنده را مى داند، و مطلع است از آنچه از آندو ملك نگهبان مخفى است، و نيازى بآن دو ملك نگهبان ندارد، ولى براى حكمتى كه اقتضا مى كرد كه بنده را از معصيت دور كند و تاكيدى باشد كه بنده بداند اعمال او براى پاداش ضبط است، بنابر اين دو ملك نگهبان، همنشين او كرده، يكى از طرف راست اوست كه نوينسده حسنات است، و يكى از طرف چپ اوست كه نويسنده سيئات و بديهاست كه در تفسير صافى از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" روايت شده فرمود: نوينسده حسنات بر راست شخص، و نويسنده سيئات بر چپ اوست، و صاحب راست امير بر صاحب چپ است، پس چون كار خوبى انجام داد ملك راست آن را ده تا نويسد، و چون بدى انجام داد، صاحب راست به صاحب چپ گويد هفت ساعت مهلت بده او را، شايد تسبيح و استغفار كند "يعنى اگر استغفار كند نمى نويسد".

در معالم الزلفى از امالى و مجالس مفيد بسندشان از حنان بن سدير از پدرش روايت كرده گفت: نزد امام صادق "ع" بودم كه نزد آن حضرت از مومن و آنچه از حق او واجب است ياد شد، پس حضرت صادق "ع" بمن
توجه نموده فرمود: اى اباالفضل آيا حديث نكنم تر از حال مومن نزد خدا؟ عرض كردم: بلى، حديث كن مرا فدايت شوم، فرمود: چون خدا روح مومن را قبض فرمايد، دو ملك او بسوى آسمان بالا روند، پس گويند، اى پروردگار بنده تو خوب بنده ى بود بسوى طاعتت سرعت مى كرد، و در معصيت تو سرعت نمى كرد و درنگ مى كرد، او را بسوى خودت قبض كردى، پس ما را از بعد او چه امر مى فرمائى، پس خداى بزرگ جبار مى فرمايد: بسوى دنيا فرود آئيد و نزد قبر بنده من باشيد و تمجيد و تسبيح و تهليل "لا اله الا الله گفتن" و تكبير گوئيد مرا، و بنويسيد آن را براى بنده من تا برانگيزم او را از قبرش.

اما درهاى بهشت طبق احاديث هشت در است درى از آن پيغمبران و صديقين داخل مى شوند، و درى از آن شهدا و صالحين داخل مى شوند، پنج در شيعيان و محبين ائمه "ع" داخل مى شوند، و درى از آن ساير مسلمين كه بغض اهل بيت نداشته باشند داخل مى شوند كه براى هر كدام از آنها دربانى است و براى هر غرفه اى كه مومنى در آن نشسته هزار در است كه هر درى دربانى دارد كه بقسمتى از حديث حضرت باقر "ع" در تفسير صافى اشاره مى كنيم فرمود: سپس خداوند هزار ملك را بتهنيت و مبارك باد او ببهشت، و حور العين برمى انگيزد پس بدر اول از بهشتهاى او مى رسند به ملك موكل به درهاى جنان مى گونيد اجازه بخواه براى ما از ولى خدا، زيرا خداوند ما را مبعوث فرموده بجهت آنكه تهنيت بولى خدا گوئيم، آن ملك گويد صبر نمائيد تا آنكه بحاجب اعلام نمايم، و ميان آن ملك تا حاجب سه جنان فاصله باشد، چون بحاجب اعلام نمايد كه خداوند هزار ملك بتهنيت ولى خدا فرستاده است و بر در اول از درهاى جنان ايستاده طلب اذن مى نمايند، حاجب گويد: عظيم است بر من كه اجازه دهم بارى احدى بر ولى خدا، و
حال آنكه با زوجه خود مى باشد و بين حاجب و ولى خدا دو جنت ديگر فاصله است، پس حاجب داخل بر قيم شود و اعلام نمايد او را بر واقعه مذكوره، و مى گويد كه اجازه بخواه از ولى خدا، پس قيم اعلام نمايد خدام را بحقيقت امر، و خدام اذن حاصل نمايند از ولى خدا، چون اذن حاصل شد داخل شوند آن هزار ملك در آن غرفه كه ولى خدا در آن نشسته، و از براى آن غرفه هزار در باشد و از هر درى ملكى داخل شود و بتليع رسالت پروردگار را باو نمايد و تهنيت گويند اين است معنى فرمايش خداى تعالى و الملائكه يدخلون عليهم من كل باب "و ملائكه داخل مى شوند بر ايشان از هر درى" يعنى از درهاى غرفه سلام لعيكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار "سلام بر شما بسبب آنچه صبر كرديد پس خوب است انجام آن سراى"

ملائكه


و منهم امناء على وحيه، و اسنه الى رسله، و مختلفون بقضائه و امره

در خطبه 1 مى فرمايد: و بعضى از ايشان "ملائكه" امين بر وحى خدا هستند، و سوى رسولان او زبانها و ترجمانانند، و بواسطه حكم و فرمان او آمد و رفت كنندگانند.

يكى از ملائكه كه آورنده وحى بر انبياء بوده جبرئيل است كه در مجمع البحرين نقل شده: كه پنجاه مرتبه بر حضرت ابراهيم "ع" نازل شده، و چهار صد مرتب بر موسى "ع" و ده مرتبه بر عيسى "ع" و بيست و چهار هزار مرتبه بر محمد "صلى الله عليه و آله و سلم" نازل شده اما در سفينه البحار از مناقب نقل مى كند كه جبرئيل شصت هزار مرتبه بر رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" نازل شد.

و از جمله كسانى كه وحى را بر پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" نازل كردند روح است كه

/ 41