و اگر نوح (ع) نصيحت كردن خود را مشروط به اراده خود كرده و فرمود:" إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ" براى اين بود كه كفار، نزد نوح (ع) اقرار نمىكردند به اينكه او خيرخواهشان است،- هر چند كه واقعا مىدانستند خيرخواه آنان است. - و به همين جهت نوح (ع) نيز بطور صريح نفرمود من براى شما خيرخواهى مىكنم، بلكه فرمود: اگر خواستم خيرخواهى بكنم خيرخواهىام سودى به حالتان ندارد.
بيان جواز انتساب اغواى مجازاتى به
...
بيان جواز انتساب اغواى مجازاتى به خداى تعالى و اشاره به اينكه عذاب استيصال قوم نوح (ع) مسبوق به اغواى خداوند بوده است
در اين آيه شريفه نسبت اغواء را به خداى تعالى داده، و اين سؤال پيش مىآيد كه: مگر خداى تعالى كسى را اغواء مىكند؟ جوابش اين است كه هر چند اغواء را نيز مانند اضلال نمىتوان به خداى تعالى نسبت داد، و ليكن بايد دانست اين اغواء و اضلال ابتلايى است كه جايز نيست به خداى تعالى نسبت داده شود، اما اغواء و اضلال به عنوان مجازات، جايز است، مثل اينكه كسى آن قدر گناه كند كه مستوجب اغواء و اضلال گردد، و خداى تعالى اسباب توفيق را از او منع كرده و او را به حال خودش واگذار نمايد، و در نتيجه دچار اغواء گشته، از راه خدا گمراه شود، هم چنان كه خودش فرمود: " يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً، وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ" «1».نكتهاى كه از اين آيه شريفه به دست مىآيد اشاره است به اينكه نازل شدن عذاب استيصال و ريشه كن كننده بر قوم كفار، مسبوق به اغواء بوده، يعنى قبل از آنكه عذاب غرق شدن بر آنان نازل شود، اول خداى تعالى اغوايشان كرد، و اين مطلب كه در آيه مورد بحث بطور اشاره آمده در آيه زير بدان تصريح شده و فرموده: " وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً" «2» (1) خداى تعالى به وسيله قرآن، بسيارى راى هدايت و بسيارى راى گمراه مىكند، و به جز فاسقان، كسى راى گمراه نمىكند." سوره بقره، آيه 26"(2) و چون اراده كنيم اهل قريهاى راى هلاك كنيم نخست به عياشان قريه دستور مىدهيم در آن قريه فسق كنند، تا به جايى كه كلمه عذاب حتمى شود، آن وقت قريه راى به نحوى ناگفتنى زير و رو مىكنيم." سوره اسرى، آيه 16"