شرحى در مورد صفت تهور و بىباكى، و صفت جبن و
...
شرحى در مورد صفت تهور و بىباكى، و صفت جبن و ترسويى، و حد اعتدال بين اين دو جنبه افراط و تفريط. و بيان عدم منافات انتساب ترس به ابراهيم (ع)، با عصمت آن حضرت
در اينجا ممكن است كسى فكر كند كه نسبت احساس ترس به ابراهيم (ع) دادن با مقام نبوت آن جناب منافات دارد زيرا داشتن نبوت ملازم با داشتن عصمت از معصيتو رذائل اخلاقى است كه يكى از آن رذائل ترس است ليكن چنين نيست، و دادن چنين نسبتى به آن جناب منافات با مقام نبوت ندارد زيرا مطلق خوف كه عبارت است از تاثر نفس بعد از مشاهده مكروهى كه او را وا مىدارد تا از آن محذور احتراز جسته و بدون درنگ در مقام دفع آن برآيد از رذايل نيست بلكه وقتى رذيله مىشود كه باعث از بين رفتن مقاومت نفس شود و در آدمى حالت گيجى و نفهمى پديد آورد يعنى نفهمد كه چه بايد بكند و به دنبال اين نفهمى، اضطراب و سپس غفلت از دفع مكروه بياورد، اين قسم خوف را جبن و به فارسى ترس مىگويند كه خود يكى از رذائل است، در مقابل اين حالت، حالت تهور است و آن اين است كه هيچ صحنهاى انسان را دلواپس نكند، كه اين جزو فضائل نيست تا بگوييم انبياء بايد چنين باشند.اگر چنين بود خداى تعالى اصلا اين حالت را در انسان پديد نمىآورد كه هنگام مشاهده مكروه و شر، دلواپس گردد و هنگام مشاهده محبوب و خير، حالت شوق و ميل و حب و امثال آن در او پديد آيد و اگر خداى تعالى اين حالات نفسانى را آفريده حتما غرضى از آن داشته و آن عبارت است از جلب خير و نفع، و دفع شر و ضرر و اين چيزى است كه همه انواع موجودات بى شمار بر آن مفطور و خلق شدهاند و نظام عام عالمى بر اين فطرت اداره مىشود.و چون اين نوع كه به نام انسان ناميده شده در مسير بقايش با شعور و اراده سير مىكند، قهرا عمل جلب نفع و دفع ضرر او نيز از شعور و اراده او ترشح مىكند و شعور و اراده وقتى فرمان جلب نفع و دفع ضرر را مىدهد كه نفس از ديدن صحنههاى مخوف و يا محبوب متاثر گردد كه اين تاثر در جانب حب، ميل و شهوت ناميده مىشود و در جانب بغض و كراهت، خوف و وجل.و از آنجايى كه اين احوال نفسانى و درونى، اغلب اوقات آدمى را به يكى از دو طرف افراط و تفريط مىكشاند لذا بر انسان واجب است كه در مقام دفع، اولا قيام بكند و ثانيا به مقدارى كه سزاوار و پسنديده است قيام نمايد كه چنين قيامى شجاعت و يكى از فضايل نفسانى است، و همچنين بر او واجب است كه در مقام جلب، اولا قيام بكند و ثانيا به مقدار لازم و به نحو شايسته قيام كند كه چنين قيامى و ترك زايد بر آن عفت است كه يكى ديگر از فضايل نفسانى است و اين دو فضيلت حد اعتدال بين افراط و تفريط مىباشند و اما اينكه كسى اصلا متاثر نشود و خود را به ورطههايى بيندازد كه هلاكت بودن آنها صريح و روشن است، چنين انسانى متهور است، و انسانى كه دلش در برابر هيچ محبوب و مطلوبى نتپد و متاثر نشود و در مقام جلب آن محبوب بر نيايد چنين انسانى گرفتار خمول (بى سر و صدا و گمنام) است،