روايتى كه متضمن بيان كيفيت مخصوصى
...
روايتى كه متضمن بيان كيفيت مخصوصى در مورد زير و رو شدن سرزمين قوم لوط (ع) است و بيان ضعف آن
سپس به لوط دستور داد تا اهل خود را بردارد و ببرد مگر همسرش را، آن گاه جبرئيل با بال خود آن شهر را از طبقه هفتم ريشه كن نموده آن قدر به آسمان بالا برد كه اهل آسمان صداى عوعو سگها و آواز خروسها را شنيدند آن گاه شهر را زير و رو به زمين انداخت و بارانى از سنگ و كلوخ بر آن شهر و بر اطراف آن بباريد. «1»مؤلف: اينكه در آخر روايت آمده كه جبرئيل شهر را از طبقه هفتم ريشه كن نموده تا آسمان بالا برد، به حدى كه اهل آسمان دنيا صداى عوعو سگها و بانگ خروسهاى شهر را شنيدند، امرى است خارق العاده هر چند كه از قدرت خداى تعالى بعيد نيست و نبايد آن را بعيد شمرد و ليكن در ثبوت آن، امثال اين روايت كه خبرى واحد بيش نيست كفايت نمىكند.علاوه بر اين، سنت الهى بر اين جريان يافته كه معجزات و كرامات را بر مقتضاى حكمت جارى سازد و چه حكمتى در اين هست كه شهر (از طبقه هفتم زمين ريشه كن شود) و آن قدر بالا برود كه ساكنان آسمان صداى سگ و خروس آن را بشنوند، شنيدن صداى سگ و خروس چه تاثيرى در عذاب قوم لوط و يا در تشديد عذاب آنها دارد؟! و اينكه بعضى از مفسرين در توجيه آن گفتهاند: ممكن است اين عمل خارق العاده و عجيب خود لطفى بوده باشد براى اينكه خبردار شدن نسلهاى آينده از طريق معصومين، مؤمنين آنان را به اطاعت خدا و دورى از نافرمانى او نزديكتر سازد. ليكن اين سخن مورد اشكال است براى اينكه پديد آوردن حوادث عظيم و شگفتآور و خارق العاده به اين منظور كه ايمان مؤمنين قوى شود و اهل عبرت از ديدن آن حوادث عبرت گيرند هر چند خالى از لطف نيست ليكن وقتى اين كار لطف خواهد بود كه خبردار شدن از آن حوادث به طريق حس باشد و مردم خودشان آن امور را ببينند تا مؤمنين ايمانشان زيادتر گشته و اهل معصيت عبرت بگيرند و يا حد اقل اگر به چشم خود نديدهاند به طريق علمى ديگرى آن را كشف كنند، و اما اينكه يك خبر واحد و يا ضعيف السند كه هيچگونه حجتى ندارد و به هيچ وجه قابل اعتناء نيست معنا ندارد كه خداى تعالى امورى عجيب و غريب و خارق العاده پديد بياورد تا نسلهاى آينده از طريق چنين خبرى آن را بشنوند و عبرت بگيرند و از عذاب او بهراسند، اين يكى، و يكى ديگر اينكه معنا ندارد عذاب
يك قوم را تشديد كنند تا مردمى ديگر عبرت بگيرند، اينگونه كارها سنت طاغيان و جباران از بشر است آن هم جباران نادان و نفهم كه شكنجه يك بيچارهاى را تشديد مىكنند تا از ديگران زهر چشم بگيرند و خداى عز و جل از چنين اعمالى مبراء است.
(1) فروع كافى، ج 5، ص 547، چاپ ايران.