درس دهم: فلسفه چيست ؟ - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خلاصه درس

مـبـحـث صـنـاعـات خمس ، مربوط به مادّه قياس است . در تقسيم قياس به صناعات خمس ، اهداف و نـتـايـج
قـيـاس مـلحـوظ اسـت . صـنـاعـات خـمـس عـبـارتـنـد از: بـرهـان ، جدل ، خطابه ، مغالطه و شعر.

در بـرهـان ، مـادّه قـيـاس ، از قضاياى يقينى است و هدف از اقامه برهان كشف حقيقت است . در علوم
تـجـربـى ، ريـاضـى و فـلسفه همواره از برهان بهره مى جويند و برهان بر دوگونه است : لِمـّى و اِنـّى
. در بـرهـان لمـّى ، از عـلّت بـه مـعـلول و در انـّى از مـعـلول بـه علّت مى رسند. در قياس جدل ،
معمولاً از مادّه مشهورات و مسلّمات سود مى برند و هدف از تشكيل قياس ، مغلوب و تسليم ساختن مخاطب
است . در خطابه ، بر سخنان بزرگان تكيه مى كنند و از طريق مواد اقناعى مخاطب را به انجام كارى برمى
انگيزانند يا از آن بازمى دارند.

در صناعات شعرى ، از قضاياى خيالى بهره مى جويند تا احساسات مخاطب را برانگيزانند. در مغالطه هدف اين
است كه باطلى را حق جلوه دهند و مخاطب را به اشتباه اندازند. شناخت انواع قياس هـاى مـغـالطـى گـونه
اى (آسيب شناسى ) انديشه دارد و براى مبارزه با مغالطه ، چنين شناختى بايسته است .

پرسش

1 ـ قياس از نظر اهداف و نتايج بر چند گونه است ؟

2 ـ برهان را تعريف كنيد و اقسامش را توضيح دهيد.

3 ـ جدل را با ذكر مثال تعريف كنيد.

4 ـ خطابه را تعريف كنيد و اهميت آن را بيان كنيد.

5 ـ مغالطه را تعريف كنيد و فوايد شناخت آن را بيان كنيد.

6 ـ انواع مغالطه را با ذكر مثال توضيح دهيد.

درس دهم:
فلسفه چيست ؟

1 ـ 1 ـ واژه فلسفه

فلسفه واژه اى عربى و مصدر جعلى است كه از (فيلوسوفيا) مشتق شده است .فيلوسوفيا، واژه اى يـونـانـى و
مـركـّب از (فـيلو) و (سوفيا) است . فيلو را به معناى (دوستدارى ) و سوفيا را (دانـايـى ) دانـسـتـه انـد.

بـنابراين ، فيلوسوفيا به معناى دوستدار دانايى و (فيلوسوفس )، دوست داشتن دانش است .

در منابع تاريخ فلسفه آمده است ، فيثاغورث حكيم و رياضيدان بزرگ يونانى ، نخستين كسى اسـت كـه خـود
را فيلوسوفس ناميده است و فيلسوفان بزرگ يونان ، چون سقراط، افلاطون و ارسـطـو، در بـرابـر
سـوفـسـطـائيان ، خود را (فيلسوف ) خوانده اند. (سوفيست ) در لغت به مـعـنـاى دانـشـمـنـد اسـت ، ولى
سـوفـسـطـايـيـان گـروهـى بـوده انـد كـه در اسـتـدلال هـا و بـحـث هاى خويش ، از انواع مختلف
مغالطه و تحريف بهره مى جسته اند و به جاى كـار فلسفى ، كه كشف حقيقت است ، سفسطه گرى مى كرده اند.

سفسطه در زبان عربى ، مصدر جعلى از كلمه سوفيست است .

كاپلستون مى نويسد: (يونانيان دانش را سوفيا و دانشمند را سوفوس يا سوفيتس ‍ مى گفتند و سـوفـيـسـم
يـا فـنّ سـوفـسـطـايـى دربـاره مجموع نظريه ها و آرا و به عبارت ديگر، تفكر سوفوس ها به كار مى
رود.) (77)
در مـنـابـع تـاريـخ فـلسـفـه آمـده اسـت كـه سـقراط به دو علّت از اين پرهيز مى كرد كه وى را سوفيست
، يعنى دانشمند نامند: علّت اوّل ، تواضع و فروتنى او بود و علّت ديگر، اين بود كه نمى خواست با
سوفسطاييان هم مرام به نظر آيد.

بـديـن سـان ، كـلمـه سـوفـيـسـت ، كـه در آغـاز بـه مـعـنـاى دانـشـمـنـد بـود، بـه تـدريـج و در
طول زمان مفهوم اصلى خود را از دست داد و با (مغالطه كارى ) و (سفسطه گرى ) مرادف گشت و نـيـز كـلمـه
(فـيلوسوفيا) كه معناى اصلى اش (دوستدار دانايى ) است ، به معناى (دانشمند) به كار گرفته شد.

كاپلستون درباره انتقال معناى سوفيست نوشته است :

تـنـهـا بـه طـور ثـانـوى و بـعـدى بـود كـه كـلمـه سـوفسطايى رنگ و بوى بدى كسب كرد... مـخـصـوصـاً
بـه واسـطـه مـخـالفت سقراط و افلاطون است كه سوفسطاييان چنان شهرت بدى يـافـتـنـد كـه ايـن كـلمـه
اكـنـون مـعـمـولاً بـه ايـن مـعـنـاسـت كـه بـا اسـتـدلالِ بـاطـل ، حـقـيـقـتـى ، مـردود يـا
مـشـكـوك جـلوه كـنـد، يـا چـيـز بـاطلى به كرسى اثبات بنشيند و قابل قبول نمايانده شود.(78)

/ 111