درس دوّم: تعريف - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس دوّم:
تعريف

كلّيّات خمس

يـكـى از مـبـاحـث مـقـدّمـاتـى مـنـطـق ، (كـلّيـّات خـمـس ) اسـت . ايـن بـحـث ، در اصـل مـربـوط
بـه فـلسـفـه اسـت ، ولى در منطق نيز از آن بحث مى شود؛ زيرا مبحث (تعريف ) و (حدود) در منطق مبتنى بر
مبحث كلّيّات خمس است . كلّيّات خمس ، در آثار ارسطو، در باب برهان و جدل به گونه پراكنده مطرح شده
است . فرفوريوس ، شاگرد افلوطين و از شارحان بزرگ اسكندرانى آثار منطقى و فلسفى ارسطو، اين موضوع را
تنقيح كرده و با عنوان (ايساغوچى ) ( كـلّيـّات خـمـس ) در شمار مباحث مقدماتى منطق ارسطويى گنجانيده
است و فيلسوفان مسلمان آن را مقدّمه (تعريف ) قرار داده اند.

هر مفهوم كلّى نسبت به مصاديق و افرادش بر يكى از اقسام و انواع پنج گانه زير است :

نوع ؛

جنس ؛

فصل ؛

عرض خاص ؛

عرض عام .

1 ـ 1 ـ نوع

نوع ، كلّى اى است كه عين ذات و ماهيت افراد خود است و به عنوان پاسخ براى پرسش از افراد متفق الحقيقه
مى آيد؛ مثلاً وقتى مى پرسند: (حسن ، حسين و على كيستند؟) پاسخ مى دهيم : (انسان .) افراد انسان در همان
حال كه از لحاظ ويژگى هاى فردى متفاوتند، از لحاظ ماهيت نوعى مشتركند و انسانيّت ، تمام ذات و ماهيت
آنان است .

2 ـ 1 ـ جنس

جـنـس ، كـلّى اى اسـت كـه جزئى از ماهيت و ذات افراد خود است . اين جزء، اعم از ماهيت افراد است و به
عنوان پاسخ براى پرسش از افراد مختلف الماهية مى آيد؛ مثلاً وقتى مى پرسند: (پرويز، جـمـشـيد و
گوسفند و اسب چيستند؟) پاسخ مى دهيم : (حيوان .) حيوانيّت جزء ذات اين افراد مختلف الماهية و اين جزء،
اعم از ذات و ماهيت افراد خود است . در فلسفه ثابت شده است كه ماهيت مركّب ، هـمـواره مـركـّب از
جـنـس و فـصـل اسـت كـه جـنـس اعـم از ذات ، و فصل ، مساوى ذات است .(19)

3 ـ 1 ـ فصل

فصل ، كلّى اى است كه جزء ذات و ماهيت افراد خود است . اين جزء، مساوى ذات افراد است و افراد نـوع
مـورد نـظـر را از انـواع ديـگـر، كه تحت جنسى واحدند، جدا مى كند؛ مثلاً وقتى مى پرسند: (انـسـان
چـيست ؟) پاسخ مى دهيم : (انسان ، حيوان ناطق است .) و وقتى مى پرسند: (تفاوت انسان بـا ديـگـر
حـيـوانـات چـيـسـت ؟) پـاسـخ مـى دهـيـم : (نـطـق .). پـس ، نـاطـق بـودن ، فصل انسان است .

4 ـ 1 ـ عرض خاص

عرض خاص ، كلّى اى است كه خارج از ذات و ماهيت افراد خود، ولى مساوى آن هاست و به عبارتى ديـگـر، عرض
خاص صفت و حالتى است كه بر ماهيت و نوعى خاص عارض ‍ مى شود و تنها به هـمـان اخـتـصاص دارد؛ مانند
تعجب كردن و خنديدن . اين دو صفت ، از ماهيت نوعيه انسان بيرونند، ولى تنها به افراد نوع انسان اختصاص
دارند و تمام افراد انسان داراى آن هايند.

5 ـ 1 ـ عرض عام

عـرض عـام ، كلّى اى است كه خارج از ذات و اعم از ماهيت نوع خاص است و بر افراد انواع مختلف عارض مى
شود؛ مثلاً (راه رفتن ) عرضى است كه بر افراد انواع مختلف حيوان عارض مى شود و مختص به نوعى خاص ،
مانند انسان نيست ، بلكه همه انواع حيوان را دربرمى گيرد.

انواع پرسش ها

شكى نيست كه پرسش هاى انسان درباره اشيا، گوناگون است . اين گوناگونى در پرسش ها نـشـان دهـنـده
انـواع مـجـهـولات اسـت . هـر انـسـانـى مـى كـوشـد كـه مـجهولات خويش را به معلوم مـبـدّل سازد و
براى پرسش هايش ، پاسخى بيابد. پس ، گوناگونى و پرشمارى پرسش ها گـواه است بر گوناگونى و پرشمارى
مجهولات ، و اين ، نشان از گوناگونى و پرشمارى معلومات است ، سرانجام ، گوناگونى معلومات نشانه وجود
جنبه هاى مختلف اشياست .

پرسش هايى كه درباره يك (موجود) مطرح مى شوند، عبارتند از:

پـرسـش از مـعناى لغوى يك كلمه : اگر كلمه (تيهو) را بشنويم ، نخستين پرسش ما اين است كه (تـيـهـو) چيست
. منظور اين است كه اين لفظ براى چه معنايى وضع شده است و معناى لغوى اش چيست . پاسخ اين است كه تيهو،
مرغى است كه در زبان فارسى بدان (كبك ) مى گويند.

ماى شارحه : وقتى از چيستى شى ء مى پرسيم ، دوگونه (ما هو) يا (چيستى ) مطرح است : يكى را (مـاى شـارحه ) و
ديگرى را (ماى حقيقيه ) مى گويند. وقتى از چيستى شى ء پيش از آن كه در هـسـتى اش تحقيق شود، مى پرسند. آن
را (ماى شارحه ) مى گويند و منظور اين است كه مردم چه تـصـوّرى از ايـن كـلمه دارند. در ماى شارحه
تقريباً پرسش از شرح اسم است . البته ، گاهى ممكن است ماى شارحه غير از شرح اسم و با ماى حقيقيه يكى
باشد و آن زمانى است كه چيزى كه از آن مـى پـرسـيم ، موجود باشد، در اين صورت ماى شارحه غير از شرح
الاسم و معانى لغوى است .

/ 111