اعزام سفير انقلاب - اسوه های نظامی صدر اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسوه های نظامی صدر اسلام - نسخه متنی

محمد عباسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زيـسـتـنـد. بـافت طبقاتى كوفه را اشراف ، كارمندان ، كاسبان ، زحمت كشان ، بندگان و مواجب بـگـيـران تـشـكـيـل مى دادند. سطح آگاهى انقلابى كوفه با چنين ساختارى ، فراتر از ساير شـهـرهـا بـود و تـنها شهرى بود كه حكام معاويه را نپذيرفت . از اين رو، باند اموى را بر آن داشـت كـه بـه پـخـش شـايـعـات و شـبـهات و فعال كردن نفاق و اختلاف در مردم اقدام كنند و با شبيخون هاى پياپى به كشتار مردمِ اطراف كوفه بپردازند .

مـعاويه ، با گماشتن سفاك ترين حكام بر كوفه ، با شمشير و تازيانه به سركوبى آنان پـرداخـت و بـا تـبـعـيـد بـيـش از پنجاه هزار نفر از شيعيان به خراسان ، و به شهادت رساندن صحابى بزرگى همچون حجربن عدى ، هرگونه مقاومتى را در هم شكست .

در كـنـار اين خشونت ها باند اموى از شكستن حريم اعتقادات جامعه و پايين آوردن حساسيت هاى آنان غـافـل نـشـد و بـا اقـداماتى همچون برپايى نماز جماعت توسط وليد شرابخوار و چهار ركعت خواندن نماز صبح به تحقير هرچه بيشتر كوفيان پرداخت .(520) آنـچـه از ايـن مجموعه نصيب مردم كوفه شده بود، رعب و وحشت از رجاله هاى خونخوار و متجاوزى بود كه به نام (لشكر شام ) همواره لرزه بر اندام آنان مى انداخت .

اعزام سفير انقلاب

پس از مرگ معاويه ، اقليت شيعه در كوفه ، به عنوان زمينه سازان و طلايه داران دعـوت از امـام حـسـيـن (ع ) فعاليت خود را آغاز كردند. بزرگان و مجاهدانى همچون ، سليمان بن صـُرَدخـزاعى در خانه اش براى جمعى از شيعيان سخنرانى كرد و آنان را نسبت به دعوت از امام حسين (ع ) و وفادارى نسبت به او تشويق و ترغيب كرد.(521) بـا گـسـتـرش ايـن ندا، اكثريت مردم كوفه ، كه تلخى حكومت اموى را چشيده بودند، به شيعيان پـيـوسـتـنـد و در مـدت كـوتـاهـى ، نـمـايـنـدگـان مـتـعـدد بـه هـمـراه سـيـل نـامه ها با پيام هاى مختلف به سوى امام حسين (ع ) روانه كردند تا جايى كه گروهى از آنان به هراس از عدم پذيرش دعوت آنان ، به امام (ع ) نوشتند كه :

(... اگر به سوى ما نيايى ، گناهكارى !).(522) در چـنـين شرايطى ، امام (ع ) بدون آنكه خود به كوفه رود ويا در پاسخ به كوفيان ، عجله و شـتـاب كـنـد، با آرامش لازم ، براى اخذ تصميم ، در بين ركن و مقام ، به اقامه نماز پرداخت و از خـداونـد درخـواسـت خـيـر كـرد. آنـگـاه مـسـلم را نـزد خـود فـراخـوانـد و او را بـه مـسـايـل جـارى آگـاه سـاخـت و پـاسـخ نـامه هاى كوفيان را نوشت و او را به سوى كوفه اعزام كرد.(523) امام (ع ) در لحظه وداع ، ضمن ارائه رهنمودهاى لازم ، به سفير خود گفت :

تـو را بـه سـوى كوفيان مى فرستم و خداوند آنچه براى تو دوست دارد، انجام دهد و من و تو در درجه شهداء قرار گيريم .(524)

بيعت كوفيان

مـسـلم بـا هـمـراهـان خـود در پـانـزدهـم رمـضـان ، شـبـانـه از مـكـه حـركـت كـرد و پـنـجـم شوال وارد كوفه شد. مردم گروه گروه براى ديدار و بيعت به سوى سفير انقلاب شتافتند.

مـسـلم در جـلسـه اى با حضور شيعيان ، نامه امام حسين (ع ) را براى آنان خواند . در اين نامه آمده بود:

... مـن بـرادر و پـسـر عـمـو و فـرد مورد وثوقى از خانواده ام را به سوى شما فرستادم ...به جـانـم قسم !

تنها كسى امام است كه عامل به كتاب خدا و متعهد به قسط و عدالت و متدين به دين حق و واقف جان خود در راه خدا باشد.(525) شيعيان با شنيدن ميزان توجه امام (ع ) در گزينش نماينده اعزامى و نيز ديدگاه او نـسـبـت به شرايط حاكم اسلامى ، به شدت اشك شوق ريختند و به ياد جنايات حاكمان اموى ، پـيـش از هـمـيـشـه خـود را نـيـازمـنـد حـاكـم عـادل دانـسـتـنـد. از ايـن رو ، قـبـل از آنـكـه مـسـلم از آنـان تـقـاضـاى بـيـعـت كـنـد، ابـتـدا خـواص كـوفـه مـثـل : عـابس شاكرى ، حبيب بن مظاهر و سعيد بن عبدالله ، و سپس ساير اقشار به بيعت با مسلم شـتـافـتـنـد. بـه طـورى كـه پـس از يـك ماه تعداد

/ 92