درگرفت و انسانهاي بسياري در اين راه جان سپردند. بدون شک پلوراليستها نميتوانند سيره
پيامبران را در برخورد با پيروان اديان و مکاتب غير توحيدي تخطئه کنند، و از آنجا که سيره آنان مبتني
بر انحصارگرايي ديني و بر خلاف تکثرگرايي ديني است، نظريه تکثرگرايي ديني نادرست است.پيامبر گرامي اسلام (ص) نه تنها آيين بتپرستي را باطل اعلام کرد و در مخالفت با آن از هيچ کوششي دريغ
نورزيد، آيين يهود و نصاري را نيز مردود شناخت و از آنان خواست تا اگر خواهان هدايت الهياند، آيين
اسلام را برگزينند؛ در غير اين صورت بايد منتظر عقوبت الهي باشند چنان که قرآن کريم ميفرمايد: «فان
آمنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم في شقاق فسيکفيکهم الله و هو السميع
العليم»؛432 اگر به آنچه شما به آن ايمان آوردهايد، ايمان آورند، هدايت يافتهاند، و اگر روي
برگردانند راه شقاق را برگزيدهاند و به زودي خداوند شر آنها را از سر تو کوتاه خواهد کرد، او
شنوا و داناست».گاهي براي اثبات کثرتگرايي ديني به آياتي مانند «لکم دينکم ولي دين» يا «لا اکراه في الدين»
استدلال ميشود. ولي چنين استدلالهايي بيپايه است، زيرا در دلالت آيات قرآن به ضميمه روايات و
سيره پيامبر گرامي (ص) و اهل بيت معصوم بر نفي تکثرگرايي ديني به اين معنا که پيروي از هر آييني مشروع
است و دين اسلام يگانه دين حق نميباشد، جاي کمترين ترديدي وجود ندارد. در اين صورت بايد در فهم
اين گونه آيات درنگ نمود و با تدبر در آنها و قراين و شواهد قرآني، حديثي و تاريخي معناي درست آنها
را به دست آورد. بر اين اساس ميگوييم: آيه «لکم دينکم ولي دين» خطاب به گروهي از بتپرستان است که
نزد پيامبر (ص) آمده و از او درخواست کردند که يک سال آنان از بتپرستي دست بردارند و خداي يگانه را
پرستش کنند و يک سال نيز پيامبر (ص) از خداپرستي دست بردارد و بتهاي آنان را بپرستد. پيامبر (ص) از
جانب خداوند ماموريت يافت تا قاطعانه اين پيشنهاد را رد کند و بگويد: «من معبود شما را عبادت نخواهم
کرد، چنان که شما هم خداي يکتا را عبادت نميکنيد» بنابراين، آيه کريمه در مقام بيان مشروعيت داشتن
بتپرستي نيست و از آن به دست نميآيد که گزينش هر ديني که مورد پسند انسان باشد، مشروعيت خواهد
داشت.
مقصود از «دين» در آيه «لا اکراه في الدين» ايمان آوردن به آيين توحيد است؛ به دليل اين که در ادامه
آيه آمده است: «فمن يکفر بالطاغوت و يومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقي» و مفاد آن اين است که
ايمان آوردن فعلي است، دروني و اکرهپذير نيست. آن چه در اين باره ميتوان و بايد انجام داد تبيين
حقيقت است. چنان که
ميفرمايد: «قد تبين الرشد من الغي» به عبارت ديگر، آيه ياد شده بر نفي اکراه يا الزام تشريعي در باب
دين دلالت نميکند، تا بر مشروعيت هر ديني دلالت کند، بلکه بر نفي اکراه و اجبار تکويني در مقوله
دين و ايمان دلالت ميکند.
فصل دوازدهم
معرفت و فهم دين (1)
ضرورت فهم دين
دين مجموعهاي از معارف و احکام الهي است که از طريق نبوت و وحي به بشر ابلاغ گرديده است تا راه و رسمدرست زندگي را به بشر بياموزد. بديهي است بهرهگيري از هدايت ديني مبتني بر شناخت و فهم آن است. بر
اين اساس معرفت و فهم دين خود يک وظيفه ديني است که عقل به عنوان حجت دروني خداوند بر بشر بر آن دلالت