نماز در اسلام - نقش نماز در شخصیت جوانان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش نماز در شخصیت جوانان - نسخه متنی

مصطفی خلیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انسانها قادر نيستند كه همه نيازها و حاجات خود را به تنهايى بر آورده سازند و روح اجتماعى بشرهم توان و قدرت اين امر را ندارد. پس اين انسان با همه توجهات و گرايشات دنيوى و مادى كه دارد هرگز خود را از مسائل معنوى و عبادت و پرستش به قدرت ما فوق و ما رواى قدرت بشرى بىنياز نمىبيند و اين از بديهىترين و روشنترين مسائل حيات بشرى است. اين امر آنچنان واضح و روشن است كه هرگاه كسى كه خواسته ادعاى آوردن شريعتى را در ميان بشر بنمايد مىدانست كه بايد مكتب او داراى يك سلسله برنامههاى عبادى و سلوك معنوى و دينى داشته باشد فلذا هيچ يك از بنيانگذاران و مؤسسين مكاتب و اديان بشرى، مذهب يا آئين براى بشر جعل نكرده و به ارمغان نياوردهاند مگر اينكه در آن برنامههاى اعتقادى و عبادى را گنجايندهاند. چون به اين نكته علم داشتهاند كه اگر از اين جهت نقصى وجودداشته باشد نفوذى پيدا نخواهند كرد. چنانچه بسيارى از مكاتب بشرى با نداشتن برنامههاى معنوى و يا ضعف آن به شكست منجر شدهاند.

نماز در اسلام

درباره جايگاه نماز در دين مبين اسلام قبلاً مطالبى را بيان داشتهايم و ليكن در اين بخش چون از نماز و عبادت در برخى از اديان الهى و مكاتب بشرى سخن گفتهايم. چند جملهاى را به مناسبت موضوع بيان مىداريم.

در دين اسلام كه كاملترين اديان الهى است و دينى است جاودانه و

جهانى، نماز سرلوحه همه عبادتهاست و آن را ستون دين دانستهاند. اين عمل شبانه روز پنج بار بر هر مسلمانى واجب و لازم است و بايد به وقتش آن را انجام دهند چون ترك آن بزرگترين گناه و معصيت به حساب مىآيد. عقيده مسلمانان بر اين است كه نماز انسان را از هرگونه كارهاى زشت و ناپسند دور ساخته و مانع عظيمى در مقابل همه ظلمها و بىعدالتىها و رذايل پَست اخلاقى است. انسانى كه مسلمان است و اهل نماز باشد دروغ نمىگويد، حقوق ديگران را زير پا نمىگذارد، در امانت ديگران خيانت روا نمىدارد، بدنبال كسب حرام نمىرود، به همنوعان اذيّت و آزار نمىرساند.

مسلمان نمازگزار غيبت ديگران نمىكند، تهمت و افتراء نمىزند، كلمات زشت و قبيح بكار نمىبرد. فحاشى به برادران دينى حتى به همنوعانى كه مسلمان نيستند نمىكند. در محاكم قضايى شهادت دروغ نمىدهد. به بينوايان و محرومان تا آنجا كه توان و قدرت داشته باشد كمك مادى و معنوى مىنمايد. در برخورد با ديگران متعادل است. طورى رفتار نمىكند كه موجب تحقير ديگران گردد كبر و غرور را جزء شخصيت خود ندانسته بلكه مقام كبرايى را از آن پروردگار خويش مىداند. خلاصه اينكه نمازهاى واجب پنجگانه چنان براى يك مسلمان اثر بخش است كه مىتواند همه اوصاف و اخلاق انسانى را در او ايجاد و تمام صفات زشت را از او دور سازد.

علاوه بر نمازهاى پنجگانه كه براى هر مسلمانى اقامه و بجا آوردن آن واجب است نمازهاى ديگرى هم وجود دارد كه بسيارى از آنها مستحب مىباشند مگر چند نمازى كه در وقتهاى خاص واجب مىشوند. هر كدام از نمازهاى واجب و مستحب داراى مقدمات و شرايط خاصى هستند كه در رسالههاى عمليه مراجع بزرگوار تقليد بيان شده است. البته نماز يكى از اعمال دينى است كه انجام آن براى هر فردى كه مسلمان است واجب مىباشد و در كنار آن اعمال عبادى ديگرى نيز مطرح است. اين بود خلاصهاى از بحث نماز و عبادت در اديان مختلف كه به اختصار بيان نموديم. و هدف از تبيين اين بخش اين بوده است كه براى جوانان روشن سازيم برنامه نماز و عبادت هيچ اختصاصى به دين اسلام ندارد بلكه هر مكتب و آئينى چنين برنامهاى را براى پيروان خود در نظر گرفتهاند و نبود و كاستى برنامه عبادى در كنار برنامه اعتقادى در هر دينى نشانه بزرگترين ضعف در آن است و دقيقاً چنين است كه هيچ مكتبى بدون وجود برنامه معنوى و عبادى پايدار نخواهد بود. و اين جهت قضيه است كه اديان و مكاتب را دوام و قوام مىبخشد. وقتى كه براى ما روشن شد كه در همه اديان مسائل عبادى وجوددارد و هيچ مكتبى بدون دستور عملى همراه نيست چرا به دستورات و تعاليم بشرى تن دهيم و خود را مقيد به برنامههايى بنمائيم كه ساخته و پرداخته فكر ناقص بشرى است. و وقتى كه انسان حتماً بايد تحت يك سلسله قوانين و برنامههايى تحت عنوان دين زندگى كند چرا به قانون خالق و پروردگار خويش تن ندهد و تسليم نگردد اگر انسان ذاتاً و فطرتاً بنده و عبد خلق شد چرا خود را بنده و عبد خالق خود درنياورد و چرا بندگى و بردگى انسانهاى ديگرى را بنمايد كه در خَلق و خُلق همتاى اويند. براى ما مسلمان بسيار روشن است كه فقط در تدوين برنامههاى الهى سعادت و نيكبختى نهفته است و انجام همان برنامهها متضمن كمال و سعادت حيات بشرى است كه اين تعاليم در اديان الهى گذشته يعنى يهود و مسيح وجودداشت و آنان كه در همان زمان بدان عمل مىكردند راه درستى را طى مىكردند امّا بعد از ظهور اسلام آن تعاليم الهى بصورت كامل در اين دين مطرح و بيان گرديد و اگر سعادتى براى بشر در دنيا و آخرت باشد در همين دين نهفته است. نه در اديان و مكاتب بشرى كه امروزه با شعارهاى پر طمطراق خود تبليغات دامنه دارى را به راه انداخته و جوانان مسلمان را در كشورها و جوامع اسلامى نشانه گرفته و هدف خويش قرار دادهاند. پس بيائيم به تعاليم اسلام و اعمال عبادى آن خصوصاً به نماز خود را مقيد سازيم تا كمال و سعادت را براى خويش و جامعه خود تضمين نمائيم.

فصل هشتم :

پيام نماز عاشورا

طليعه سال شصت و يك هجرى نه تنها براى مسلمين بلكه براى همه احرار و آزادگان عالم طليعه مه آلود و غم انگيزى است. سالى كه با بزرگترين حادثه تاريخ بشرى آغاز و دفترى كه با تاريكترين صفحات باز مىشود.

طليعهاى كه آفتاب دين و حقانيت مسلمين طلوع كرد و چهره كريه كركسهاى آدم نما را نمايان ساخت.

صحنه عجيب و حادثه عظيمى كه تا بشريت در اين عرصه خاكى حيات دارد آن را فراموش نخواهد كرد و تاريخ بشرى هرگز آن را از خاطرهها محو نخواهد نمود. حادثهاى كه گستره آن در قلمرو افكار مسلمين محدود نبوده بلكه قرنهاست كه افكار آزادگان عالم و متفكران اديان ديگر را به خود معطوف ساخته است.

گمان نمىرود كه از زمان وقوع حادثه در سال شصت و يك هجرى تا

به امروز، سروش غيبى امداد نكرده و عظمت آن را به گوش مُلكيان و مَلكوتيان عالم هستى نرسانده باشد.

آرى عاشورا روزى آشنا براى همه فطرتهاى پاك بشرى است و قلبى نيست كه با آن صميمى نباشد.

اگر چه دهمين روز همه ماههاى سال نزد اعراب مسمى به عاشوراست و ليكن تداعى اذهان به عاشوراى محرم معقود و محصور است. هر چند كه شايد گفتار وقايع نگاران و حديث مورخان بتواند واقعه آن روز را ترسيم و تصوير نمايد ولى آنچه كه مسلّم است اين است كه عظمت وقوع حادثه در صفحات تنگ تاريخ نمىگنجد. آنچه را كه راويان روايت نمودهاند شمهاى از آن است نه شمول آن.

آنان كه در اطراف صحنه عاشورايى كربلا حضور داشتهاند علاوه بر بيان نزاع و درگيرى بين حق و باطل، نكات ظريف و دقيقى را حديث كردهاند كه ما در اين مقال در مقام بيان آن نكات نيستيم.

آنچه كه در صدد تبيين آن هستيم يك نكته از هزار نكتهاى است كه به تواتر رسيده و از ظرائف برجسته ظهر عاشوراست. عمل و سيرهاى كه چون ساير سير امام معصوم(عليه السلام) بر جبين عاشورايان تلألؤ مىكند و تا روز قيامت از افتخارات لشكر حق بوده و پيروان و ياران واقعى آن امام همام از آن عمل و سيره پيشواى خود بر عالميان مباهات مىورزند. و آن هم صلاة ظهر عاشوراى فرزند پاك زهراست. نمازى كه هم فريضه ظهر بود و هم نماز شهادت، هم نماز عشق بود و هم نماز طهارت.

راستى قيام براى نماز در آن حساسترين لحظات مصاف به چه معناست. چرا امام در ظهر عاشورا با اينكه از هر سو هدف تيرهاى دشمن بود به دو يار خود زهير بن قين بجلى و سعيد بن عبد الله حنفى فرمود شما مانع تيرهاى دشمن گرديد تا من نماز را به پا دارم. آيا مگر در آن موقع اضطرار، امام معذور نبود؟

آيا اگر امام نماز را در اوّل وقتش اقامه نمىكردند و شربت شهادت مىنوشيدند مأجور نبود؟

و آيا خداوند در قيامت با آن همه ايثارش از ترك فريضه ظهر عاشورا از او سئوال و درخواست مىكردند؟

و آيا آن همه اخلاص و ايثار امام جايگرين دو ركعت نماز ظهر عاشوراى او نمىشد؟.

و آيا نماز در اول وقتش واجب است كه امام مىبايست در لحظات اوليه آن نماز را اقامه كند؟

پاسخ تمام سئوالات مزبور اين است كه اگر امام آن نماز ظهر را هم نمىخواند همان جايگاه و مقام را نزد بارگاه الهى دارا بود ولى آنچه كه موجب شد امام نماز ظهر را در آن حساسترين و بحرانىترين لحظات حياتش بخوانند چيزى ديگرى بود و انگيزهاى كه آن عمل را باعث گرديد محور قيام او را شكل مىداد و آن دو انگيزه مهم بوده است كه اگر اين دو عامل درك نگردد به نظر مىرسد كه پيام عاشورا بصورت كامل درك نشده است. آن دو عنصر عبارتند از:

الف ـ روح عبوديت و تسليم پذيرى امام(عليه السلام) در مقابل معبود خويش.

ب ـ توجه دادن و اهميت به نماز و نقش و سازندگى آن.

روح عبوديت امام(عليه السلام)

ترديدى نيست در اينكه تجلى ايمان آدمى در عبوديت او نهفته است و دأب و سيره همه انبياء و اولياء الهى بر اين بوده است كه در مقابل معبود و خالق خويش تسليم بودهاند. با دقت و توجه در رفتار و اعمال ائمّه معصومين(عليهم السلام) به اين نتيجه مىرسيم كه همه كمالات معنوى و درجات عرفانى و مراتب روحانى آنها محصول روحيه تعبد پذيرى در مقابل عظمت خالق و پست شمردن و عدم اعتنا به قدرتهاى پوشالى و تصنعى بوده است. عظم الخالق فى انفسهم فَصَغُرَ مادونه فى اعينهم. «خداوند درنظر آنان بزرگ است و غير او در ديده آنها كوچك»(1).

سيره عملى آنها مبيّن اين نكته است كه ديندارى با ايستادگى در مقابل دستورات و تعاليم دين، زمانى كه منافع مادى انسان در تعرض ديگران است يا جان آدمى در معرض مخاطره باشد قابل جمع نيست و ديندار واقعى به كسى گفته نمىشود كه دين را براى حفظ منافع مادى و شخصى طلب كند و دين را براى آن اختيار نكرده است كه هميشه حافظ منافع او باشد و هرگاه آن منافع در اثر حوادث روزگار متزلزل گرديد آن را رها سازد. دين ابزار آسايش و راحتى حيات او نيست كه با سلب آن در زندگى

1 ـ نهج البلاغه، خطبه 184 فراز 5.

/ 200