1- حسنين ـ عليهما السلام ـ
روزي كه راز خلقت دنيا نوشته
پروانه را فدائي شمع و به بال و پر
راز و نياز عاشق و معشوق طور را
صبح ازل به سينة سينا نوشتهاند[1]
اند گُل را به نام بلبل شيدا نوشتهاند
اسرار عشق با قـلم لا نـوشتهاند
صبح ازل به سينة سينا نوشتهاند[1]
صبح ازل به سينة سينا نوشتهاند[1]
در اين ميان دو غنچة زيباروي و نيكنهاد ديده ميشوند كه در كنار «ياس» و «نسترن» از هر نگاه پاك و تابناكي دلبري ميكنند. باغبان نخستين هستي، آدم ـ عليه السلام ـ چون نام ايندورا از زبانفرشتةوحي، شنيد، ابتدا نسيم شادي سراسر وجودش را فرا گرفت و سپس غبار غم دل و ديدهاش را تيره و تار ساخت!باغبان بزرگ آفرينش و سر سلسله رسولان الهي، اين دو را «سروران جوانان بهشتي» ناميد و تا آخرين لحظة حيات بر دوش عشق و محبت يا سينهاي از اسرار هستي، جاي ميداد تا آنان آرام گيرند و خود قرار يابد. نامشان را از لبان لبريز از وحي جبرئيل شنيد، يكي را «حسن» نام نهاد و ديگري را «حسين».اين دو بر شاخسار وجود پدري چون «علي» و دامان مادري مانند «فاطمه» پرورش يافتند و عطر صفاتي آسماني چون دانش و بينش، ادب و ايثار و عاطفه و عشق يافتند به گونهاي كه هر يك اسوهاي قدسي و الگويي همگاني براي تمامي انسانها ـ به ويژه جوانان ـ گرديدند؛ پيش از آن كه «محتاج» يكديگر باشند در ديدارها، «مشتاق» همديگر بودند و آنچنان در نگاه اطرافيان برجسته و ارزشمند شمرده ميشدند كه ويژگيهاي برتري كه در جلوههاي مختلف رفتار آنان، پديدار ميشد صفاتي مثال زندني و درسآموز براي همگان ميگرديد. برخي به خوبي ميديدند كه حسين ـ عليه السلام ـ هيچگاه جلوتر از برادر خود راه نميرود و آنگاه كه در مجلسي با هم بودند، پيش از حسن ـ عليه السلام ـ سخن نميگويد[2] و از آن سو، امام حسن ـ عليه السلام ـ ، با ديگران به گونهاي عادي مينشست اما با ورود برادرخويش، بسيار مؤدب و محترمانه نشسته و در برابر پرسش اطرافيان از چگونگي تغيير حالت خود، ميفرمود:«من هيبت حسين را همانند هيبت پدرم علي ـ عليه السلام ـ ميبينم.»[3]در اين قسمت مجموعة گفتار و رفتار زهراي مرضيه ـ عليها السلام ـ دربارة اين دو شخصيت الهي و ملكوتي را بازگو ميكنيم كه سلسله آموزههايي حكمت آفرين براي مادران، جوانان و خانوادهها را پيش روي مينهد.ژرفاي نگاه فاطمه ـ عليها السلام ـ به امامت حسنين ـ عليهما السلام ـامامت حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ مقطع برجستهاي است كه فاطمة زهرا ـ عليها السلام ـ با اشاره بدان، استمرار رهبري و هدايت جامعه را اين گونه بيان ميكند:«سمعتُ رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ يقول: عليّ خيرُ من اخلفه فيكم و هو الامام و الخليفة بعدي و سبطاي و تسعةُ مِن صُلب الحسين ـ عليه السلام ـ ائمةُ ابرار...»؛از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه ميفرمود: علي برتري كسي است كه در ميان شما جانشين قرار دادم، او امام و خليفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ و نه فرزندان حسين ـ عليه السلام ـ پيشوايان و اماماني پاك و نيكاند.[4]در سخني ديگر هنگام تولد حسين ـ عليه السلام ـ را بازگو كرده ميفرمايد:«به هنگام تولد حسين ـ عليه السلام ـ پدرم رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر من وارد شد. من فرزندم را در پارچهاي زرد رنگ پيچيده، به دست حضرت دادم. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پارچه را به دور انداخت، پارچهاي سفيد طلبيد، او را در آن پيچيد، سپس فرمود: اي فاطمه ـ عليها السلام ـ او را بگير! او امام و پسر امام و پدر نه امام است، از سلب او امامان پاك به دنيا ميآيند كه نهمين آنها قائم آنهاست.»[5]
[1] . اشك شفق، گلچين اشعار، به كوشش رضا معصومي، ص 210 و 211 (با گزينش).[2] . مشكاة الانوار، ص 170؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 37، ص 401.[3] . سفينة البحار، حاج شيخ عباس قمي، ج 1، ص 258.[4] . ر.ك: بحار الانوار، ج 36، ص 353؛ كفاية الاسد، ص 26؛ احقاق الحق، ج 21، ص 26 و 27؛ كتاب عوالم، ج 11، ص 444.[5] . نك: كفاية الاثر، ص 193ـ200.