4- افتخار فاطمه- سلام الله عليها- به مادرش خديجه - الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهاي ناب در نگاه دخت آفتاب - نسخه متنی

احمد لقماني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


4- افتخار فاطمه- سلام الله عليها- به مادرش خديجه

روزي علي ـ عليه السلام ـ و همسر مهربان او فاطمه به صحرا رفته به هنگام خوردن خرما با گفتن كلماتي با يكديگر مزاح مي‎كردند.
امام ـ عليه السلام ـ رو به زهراي مرضيه كرد و فرمود:

اي فاطمه! رسول خدا مرا بيشتر از تو دوست مي‎دارد.

حضرت زهرا پاسخ داد:

اين سخن شما عجيب است! آيا مي‎شود پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ شما را بيش از من دوست داشته باشد در حالي كه من ميوة دل او و عضوي از پيكر و شاخه‎اي از شاخسار وجود آن حضرت هستم و غير از من فرزندي ندارد؟!

علي ـ عليه السلام ـ فرمود:

اي فاطمه! اگر سخن مرا قبول نداري بيا تا نزد پدرت حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ رفته از او پرسيم.

هر دو به سوي پيامبر رفتند، فاطمه ـ عليها السلام ـ پيشدستي كرده، گفت:

اي رسول خدا! كدام يك از ما دو نفر نزد تو محبوبتريم؟ من يا علي؟

پيامبر فرمود:
تو نزد من محبوبتري و علي از تو براي من عزيزتر است.

به دنبال اين سخن، علي ـ عليه السلام ـ رو به فاطمه ـ عليها السلام ـ كرده و گفت:

آيا به شما نگفتم كه من فرزند فاطمه با تقوايم؟

حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ پس از پايان كلام علي ـ عليه السلام ـ نام مادر خود را بر زبان جاري كرده، به وجود او افتخار نمود و گفت:
«من نيز دختر خديجة كبرايم!»[1]

فاطمه و خديجه همدم و غمخوار

همدلي و همراهي مادران و فرزندان بنياني احساسي و عاطفه داشته و هماره بر اين اساس بوده و خواهد بود، اما اين ويژگي دربارة خديجه ـ عليها السلام ـ و فاطمه ـ عليها السلام ـ فراتر از جلوه‎هاي احساسي، بنيادي آسماني داشته و از پيش از ميلاد زهراي مرضيه در گفتگوهاي گوناگون در شكم مادر تجلّي يافته است.

گاه فاطمه ـ عليها السلام ـ مونس تنهايي مادر به هنگام غربت خديجه و دوري زنان مكّه با او بود[2] و زماني برتر از آن نقشي هشيار ساز در عبادات مادر ايفا مي‎كرد.
روزي حضرت خديجه ـ عليها السلام ـ از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ تقاضاي ميوه‎اي بهشتي كرد. جبرئيل دو سيب از بهشت نزد آن بزرگوار آورده، گفت:

«اي محمد! خداوندي كه براي هرچيز اندازه‎اي مقدّركرده‎است، مي‎فرمايد: يكي از اين دو سيب راخودت‎بخور و سيب ديگر را به خديجه بده... من از شما دو نفر فاطمه را مي‎آفرينم.»

حضرت دستور پروردگار را انجام داد و خديجه بر سر زهرا ـ عليها السلام ـ باردار شد.

هنگامي كه كافران از رسول خدا خواستند كه ماه را دو نيمه كند، خديجه فرياد برآورد و گفت:

«اي واي چقدر زيانكار است آن كس كه محمد را تكذيب مي‎كند، در حالي كه او بهترين پيامبر است.»

ناگاه فاطمه از درون شكم مادر گفت:

«اي مادر! غمگين مباش و ترس به خود راه مده زيرا خداوند با پدرم همراه است.»[3]

روزي ديگر نيز به هنگام انجام نماز از سوي خديجه، زهراي عزيز با مادر سخن گفت تا قدر و قداست آن دو براي هميشة ايام تاريخ بشريت و نمونه‎هاي انسانيت را نورافشان و چشمگير سازد. ماجرا از آنجا آغاز شد كه حضرت خديجه ـ عليها السلام ـ -اشتباهاً- خواست در ركعت سوم سلام دهد كه فاطمه از شكم مادر وي را ندا داد كه:

«قومي يا امّاه فَاِنَّكِ في الثالثه»؛[4]

برخيز اي مادر! تو در ركعت سوم مي‎باشي!

اين ارتباط به گونه‎اي ديگر در آخرين لحظات زندگي خديجه رخ نشان داد. آن هنگام كه اسماء -يا سلمي- در كنار آن بانوي بزرگ بود و او را اندوهگين و آشفته‎خاطر مي‎ديد، گويد رو به خديجه كرده گفتم:

آيا شما كه بانوي زنان جهان و همسر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستي و بر زبان آن حضرت بشارت به بهشت براي شما آمده، گريه مي‎كني؟!

فرمود:
«من به خاطر مرگ گريه نمي‎كنم. اندوه من براي آن است كه هر زني در شب‎عروسي خود نيازمند زني ديگر است كه سرّش را با او در ميان گذارد و نيازمندي‎ها و خواسته‎هايش را به او بگويد؛ فاطمه الآن كوچك است از آن مي‎ترسم در شب عروسي او كسي نباشد كه كارهايش را انجام دهد و در مشكلات او را ياري دهد.»

عرض كردم:
بانوي من! به شما قول مي‎دهم كه اگر تا آن روز زنده ماندم به جاي شما اين كار را انجام دهم.

در شب عروسي فاطمه ـ عليها السلام ـ پس از آن كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد خانه علي ـ عليه السلام ـ شد، دستور داد همه زنان خارج شوند و خود نيز بعد از مدتي عازم رفتن گرديد. اما مرا در تاريكي شب ديد و علت ماندن را جويا شد. من نيز با اشاره به سخنان خديجه به قولي كه به او داده بودم اشاره كردم.

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با شنيدن نام‎خديجه و انگيزه‎مادرانه او نسبت‎به فاطمه‎گريست و برايم ـ به خاطر پايداري به عهد و پيمان خود ـ دعا كرد.[5]

آري علاقه و ارادت حضرت خديجه نسبت به دخت دردانه و يگانة خويش موجب گرديده كه در آينه معارف والاي فرهنگي، آن بانوي ايثارگر و مهربان را همراه آسيه دختر مزاحم و مريم دختر عمران چونان حاجب و نگاهبان در پيش روي فاطمه ديده كه همراه او حركت كرده تا زهرا ـ عليها السلام ـ را وارد بهشت كنند.[6]

و يا به گفته رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن زن عزيزو باعظمت، همراه با هفتادهزار فرشته كه به دست خود پرچم‎هاي تكبير دارند، از فاطمه استقبال مي‎كنند![7]

پايان اين بخش از نوشتار را با بخشي از اشعار سراسر شور و شعور فرزند فرزانه فاطمه ـ عليها السلام ـ، حضرت امام خميني ـ قدس سره ـ ـ خطاب به مادر ـ زينت مي‎بخشيم:




  • اي ازلـيت بـه تـربـت تـو مـخمِّر
    آيت رحمت ز جـلوه تـو هـويدا
    عصمت تو تا كشيد پرده به اجسام
    جـلوة تـو نـور ايـزدي را مـجلي
    گويـم واجب تـو را نه آنت رتبت
    خوانم ممكن تو را ز ممكن برتر[8]



  • وي ابديت بـه طلعت تـو مـقرر
    رايت قدرت در آستين تو مضمر
    عـالم اجسام گـردد عـالم ديگر
    عصمت تو سرّ مـختفي را مـظهر
    خوانم ممكن تو را ز ممكن برتر[8]
    خوانم ممكن تو را ز ممكن برتر[8]





[1] . ر.ك: فضايل ابن شاذان، ص 80ـ82.

[2] . لسان الميزان، ج 1، ص 134؛ ذخائر العقبي، ص 44 و 45؛ نزهة المجالس، ج 2، ص 227.

[3] . ر.ك: الروض الفائق، علامه الحريفش، ص 255 و 314.

[4] . مناقب الطاهرين، علامه شيخ عماد الدين طبري، اثبات الهداة، ج 1، ص 614؛ القاب الرسول و عترته، ص 199.

[5] . كشف الغمه، ج 1، ص 366؛ شادماني دل پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، ص 638 و 639.

[6] . عوالم، سيد هاشم بحراني، ج 11، ص 46ـ49.

[7] . بحار الانوار، ج 8، ص 53ـ55.

[8] . شرح و تفسير و موضوع بندي ديوان امام خميني ـ قدس سره ـ، قادر فاضلي، ص 167.


/ 52