ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و كوتاه سخن،" بهره‏مندى از حيات حسنه و طيبه تا اجل مسمى" عبارت است از
اينكه افراد انسانى از حيات، طورى بهره‏گيرى كنند كه فطرت انسانيت آن را بپسندد، و حيات مورد پسند فطرت اينست كه همه افراد بطور معتدل و در پرتو علم نافع و عمل صالح از زندگى برخوردار شوند، اين در مقايسه زندگى پاك و طيب با فرد فرد جامعه است، و اما در مقايسه با مجتمع، عبارت است از بهره‏مندى عمومى از نعمت‏هاى زندگى طيب زمينى، به اين معنا كه دست آورد هر فردى مختص به خود او باشد البته دست آورد در مجتمعى كه اجزاءش متلائم و نزديك به هم باشند فاصله طبقاتى و تضاد و تناقضى در بينشان نباشد.

معناى اينكه" خداوند به هر داراى فضلى
...

معناى اينكه" خداوند به هر داراى فضلى فضلش را مى‏دهد" و اشاره به اينكه فقط دين توحيد است كه افراط و تفريط در روابط اجتماعى را تعديل مى‏كند ‏

" وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ"-" فضل" به معناى زيادت است، و اينكه در جمله" كُلَّ ذِي فَضْلٍ- هر كس كه داراى فضل است" فضل به كسى و افرادى نسبت داده شده كه داراى فضل هستند خود قرينه‏اى است بر اينكه ضمير، در كلمه" فضله" به همان فرد داراى فضل بر مى‏گردد نه به اسم جلاله (اللَّه) كه بعضى «1» از مفسرين احتمالش را داده‏اند. و فضل و زيادى از امور نسبى است، يعنى وقتى در چيزى تحقق مى‏يابد كه آن چيز با چيز ديگرى مقايسه شود و در مقايسه با آن در نظر گرفته شود.

و بنا بر اين، معناى جمله اينطور مى‏شود:

" و يعطى كل من زاد على غيره بشى‏ء من صفاته و اعماله ..."، يعنى خداى تعالى به هر كس كه صفات و اعمالى بهتر و بيشتر از ديگران دارد، آن سعادت و اجرى را كه مختص به آن زيادت است مى‏دهد، بدون اينكه حق او را باطل و يا برترى و زيادتش را غصب كند، و يا آن را به ديگرى كه اين برترى را ندارد بدهد آن طور كه در مجتمعات غير دينى بشرى رفتار مى‏شود. در جوامع بشرى هر قدر يك جامعه متمدن و مترقى باشد ممكن نيست به دو طايفه مستكبر و مستضعف تقسيم نشود، بشريت از آن روز كه در كره زمين منزل گزيد و از همان اولين روزى كه تشكيل اجتماع داد، اجتماعش از دو طايفه مستعلاى مستكبر قاهر، و مستعبد ذليل مقهور تشكيل شد، و هيچ چيز اين افراط و تفريط را تعديل نكرده و نمى‏كند مگر دين توحيد.

پس، دين توحيد عبارت است از يگانه سنتى كه مولويت و سيادت را منحصر در خداى سبحان مى‏داند، و بين قوى و ضعيف و متقدم و متاخر و كبير و صغير و سفيد و سياه و مرد و زن مساوات برقرار نموده، مثلا به بانگ بلند ندا در مى‏دهد:

" يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ" «2»


(1) مجمع البيان، ج 3، جزء 11، ص 113.

(2) هان اى مردم، ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله كرديم تا يكديگر را بشناسيد، و به درستى كه نزد خدا گرامى‏ترين شما با تقواترين شما است." سوره حجرات، آيه 13"

/ 573