" ده سوره مثل قرآن بياورند"، و اين جمله مطلق است و در آن صحبتى از طولانى و يا كوتاه بودن سوره نشده، پس اينكه مفسر مورد بحث ما سوره را مقيد كرده به سوره طولانى دليلى بر اين تقييد ندارد و صرف تحكم است، و از اين تحكم شديدتر اين است كه" مثل" را معنا كرده به ده سوره مشخص و نام آنها را برده .(حال از كجا اين خصوصيات را گرفته؟ خدا مىداند).و اگر ضمير مذكور به سوره هود برگردد، آن وقت كلام اين مفسر كلامى زشتتر و بىپايهتر خواهد بود، آخر چگونه براى قرآن كريم كه مستقيمترين كلام است ممكن است در پاسخ كسى كه مثلا مىگويد: سوره كوثر و دو سوره" معوذتين" افتراء به خدا است، بفرمايد:اگر شك داريد كه سوره كوثر مثلا كلام خدا است ده سوره به مثل سوره هود بياوريد، و ديگر چيز ديگرى نگويد؟ مگر آنكه كفار خواسته باشند ياوهگويى كرده بگويند: همه قرآن از ناحيه خداى تعالى است، و تنها سوره هود افتراء بر خدا است، و خداى تعالى در پاسخشان بفرمايد: اگر چنين است شما هم سورهاى چون سوره هود بياوريد، ليكن ما نشنيدهايم كه حتى يك نفر از كفار چنين حرفى گفته باشد.
پاسخ ما به اشكال مربوط به اختلاف در
...
پاسخ ما به اشكال مربوط به اختلاف در پيشنهادهاى قرآن در مواردى كه تحدى و مبارزه طلبى كرده است
و اما اينكه چرا قرآن كريم در تحديهايش پيشنهادهاى مختلفى كرده: يك جا مىفرمايد:" فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ" «1» كه ظاهر در اين است كه تحدى به يك سوره است. و جاى ديگر فرموده:" فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ" «2» كه ظهور در تحدى به عدد خاصى بيش از يك سوره دارد، و جايى ديگر فرموده:" فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ" «3» كه ظهور در تحدى به كلامى مثل كلام قرآن دارد، هر چند كه آن كلام از يك سوره كمتر باشد.در پاسخ مىگوييم: ممكن است علتش اين باشد كه هر يك از اين آيات غرضى خاص از تحدى دارد. توضيح اينكه امتيازات قرآن بدان جهت كه كلامى الهى است و صرف نظر از فصاحتى كه در لفظ آن و بلاغتى كه در نظم آن هست، همه مربوط به معانى و مقاصد قرآن است. منظورم از معنا آن معنايى كه منظور علماى بلاغت مىباشد نيست، كه مىگويند: (1) پس يك سوره مثل آن بياوريد." سوره يونس، آيه 38".(2) پس، ده سوره مثل سورههاى قرآن بياوريد و به خدا افتراء ببنديد." سوره هود، آيه 13".(3) پس سخنى مثل آن بياوريد." سوره طور، آيه 34".