ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و اما اينكه بعضى از مفسرين گفته‏اند كه:

" منظور از اين جهالت، جهالت ضد عقل و حلم است، و نوح (ع) خواسته است بگويد كه شما كفار نسبت به ما و كار ما سفاهت به خرج داده و عقل خود را به كار نمى‏زنيد. و يا منظور از" تجهلون" اين است كه شما نمى‏دانيد كه امتياز يك انسان بر ساير انسانها به پيروى از حق و عمل نيك و آراستگى به فضائل است، نه به داشتن مال و جاه كه شما مى‏پنداريد." «1» معناى بعيدى است از سياق آيه.

" وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ"

كلمه" ينصرنى" در عين اينكه معناى يارى را مى‏دهد، بويى هم از معناى منع و يا نجات دهى و امثال آن دارد،- و به همين جهت است كه با حرف" من" متعدى شده است.
پس معناى آيه اين است كه اى قوم كفر پيشه من! اگر من مؤمنان را از خود برانم چه كسى مرا از عذاب خدا منع مى‏كند و يا نجات مى‏دهد؟

چرا متذكر نمى‏شويد كه راندن آنان ظلم است و خداى سبحان مظلوم را عليه ظالم نصرت داده و انتقام او را از ظالمش مى‏گيرد، عقل خود شما نيز حكم جزمى و قطعى مى‏كند كه در درگاه خداى سبحان ظالم و مظلوم يكسان نيستند، و خدا ظالم را بدون كيفر ظلمش هم چنان رها نمى‏كند كه هر چه خواست ظلم كند، بلكه او را كيفرى مى‏دهد كه مايه بدبختى او و خنك شدن دل مظلوم باشد، و خدا عزيزى است داراى انتقام.

پاسخ نوح (ع) به اين حجت اشراف قوم
...

پاسخ نوح (ع) به اين حجت اشراف قوم خود كه به نوح (ع) و پيروانش گفتند ما در شما برترى و فضلى بر خود نمى‏بينيم‏ ‏

" وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ"

اين جمله پاسخى است از اين قسمت گفتار كفار كه گفتند:" وَ ما نَرى‏ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ" و اين چنين گفتار آنان را رد مى‏كند كه شما گويا به خاطر اينكه من ادعاى رسالت كرده‏ام انتظار داريد من ادعاى فضيلتى بر شما بكنم، و مى‏پنداريد بر هر پيغمبرى لازم است كه خزائن رحمت الهى را مالك و كليددار باشد، و مستقيما و مستقلا هر فقيرى را كه خواست غنى كند، و هر بيمارى را كه خواست شفا دهد، و هر مرده‏اى را كه خواست زنده كند، و در آسمان و زمين و ساير اجزاى عالم به دلخواه خود و به هر نحوى كه خواست تصرف نمايد.
و نيز مى‏پنداريد كه پيغمبر آن كسى است كه علم غيب داشته و بر هر چيزى كه از نظر ديگران پنهان است آگاه باشد، و بتواند آن چيزها را به طرف خود جلب كند، و نيز بر هر شرى‏كه ديگران از آن بى خبرند با خبر باشد، و آن را از خود دفع نمايد. و كوتاه سخن اينكه پيغمبر بايد داراى خيرات بوده و از شرور مصون باشد.


(1) روح المعانى، ج 12، ص 42، چاپ بيروت، تفسير الكشاف، ج 2، ص 390، چاپ بيروت.

/ 573