ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و در چشم‏پوشى از ذكر فاعل در سه جمله" وَ قِيلَ يا أَرْضُ ..."، و جمله" وَ قُضِيَ الْأَمْرُ"، و جمله" وَ قِيلَ بُعْداً ..." در خصوص آيه مورد بحث وجه ديگرى هست كه مشترك است‏
بين هر سه و آن اين است كه اين امور سه‏گانه به قدرى عظيم و دهشت‏آور است كه كسى جز خداى تعالى قادر به ايجاد آن نيست و چون هر شنونده‏اى مى‏داند كه فاعل آنها خداى واحد قاهرى است كه در امرش شريك ندارد، لذا فاعل را ذكر نفرمود چون ذكر فاعل براى اين است كه ذهن شنونده جاى ديگر نرود ولى در اينگونه امور ذهن كسى متوجه غير خداى تعالى نشده و فاعل براى كسى مشتبه نمى‏گردد. و خلاصه كلام اينكه همه مى‏دانند كار، كار خداى تعالى است چه نامش برده بشود و چه نشود.

در جمله" غيض الماء" نيز فاعل آن كه زمين است به همين جهت ذكر نشده چون وقتى گفته مى‏شود" آب فرو رفت" همه مى‏دانند كه زمين آن را فرو برده. و همچنين در جمله" وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ" به خاطر معلوم بودن فاعل كه سفينه باشد آن را حذف كرد و نفرمود:

" و استوت السفينة على الجودى". و باز به خاطر همين نكته فرمود:" دورى نصيب ستمكاران باد" و نام ستمكاران را نبرد، چون براى شنونده معلوم بود كه منظور همان قوم نوح است و نيز نام نجات يافتگان را نبرد چون شنونده مى‏دانست نجات يافتگان، نوح و همراهان وى در كشتى بودند.

نكاتى ادبى و بلاغت شگفتى كه در آيه: وَ قِيلَ يا أَرْض
...

نكاتى ادبى و بلاغت شگفتى كه در آيه:" وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي ..." ديده مى‏شود ‏

آرى اين آيه در بلاغت عجيبى كه از حيث سياق داستان دارد به آن حد رسيده كه در آن به جز نام آسمانى كه بارانهايش را نازل مى‏كند و زمينى كه چشمه‏هايش مى‏جوشد، و آب را فرو مى‏برد و سفينه‏اى كه در امواج دريا به حركت در مى‏آيد و امرى كه انفاذ شده و قوم ستمگرى كه غرق شدند نيامده (و با كوتاهى عبارتش مى‏فهماند) اگر آب فروكش شده، زمين آن را فرو برده، و اگر چيزى بر كوه جودى نشسته كشتى نوح بوده، و اگر به زمين فرمان داده شده كه" ابلعى" و به آسمان كه" اقلعى" فرمانده خداى سبحان بوده، و اگر گفته شده" بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ- دورى بهره ستمگران باد" گوينده‏اش خداى عز اسمه بوده و قوم ستمگر همان قومى بودند كه عذاب بر آنها گذرا شده و اگر گفته شده" قضى الامر- امر گذرا شد" گذرا كننده امر، خدا و امر گذرا شده آن امر هلاكتى بوده كه خداى تعالى به نوح وعده‏اش را داده و او را نهى كرده بود از اينكه در باره آن امر به درگاهش مراجعه كند، و اگر بعد از فرمان" ابلعى" به زمين، فرمان" اقلعى" را به آسمان داده منظور از اقلاع آسمان اين بوده كه از ريختن آب باز ايستد و ديگر نبارد.

بنا بر اين در آيه كريمه، اجتماع اسباب ايجاز- كوتاه گويى- و توافق لطيفى در بين آن اسباب وجود دارد، همانطور كه آيه شريفه در موقف عجيبى از بلاغت معجزه‏آساى قرآنى قرار دارد، بلاغتى كه عقل را حيران و دهشت زده مى‏كند، گو اينكه همه قرآن بلاغتى معجزه‏آسا دارد، ليكن خصوص اين آيه شريفه آن قدر بليغ و مشتمل بر نكاتى ادبى است كه رجال ادب و
متخصصين بلاغت پيرامون خصوص اين آيه بحث‏ها كرده و در آبهاى بى‏كران اين دريا شناورى‏ها نموده، لؤلؤهايى استخراج نموده‏اند، تازه خود آنان در آخر اعتراف كرده‏اند كه آنچه استخراج كرده‏اند در مثل نظير مشتى آب از دريايى بى‏كران و يا مشتى ريگ از بيابانى ريگزار است.

/ 573