بيان آيات
اين آيات، داستان شعيب (ع) و قوم او را كه همان اهل" مدين" باشند مىسرايد، اهل مدين بتها را مىپرستيدند و بيمارى كمفروشى در بين آنان شايع و فسادهاى ديگر نيز در ميان ايشان رايج شده بود، خداى سبحان شعيب (ع) را به سوى آنان مبعوث كرد و آن جناب قوم مدين را به سوى دين توحيد وكيل و وزن به سنگ تمام و عادلانه و ترك فساد در زمين دعوت نموده، بشارتها داد و اندرز كرد و در موعظه آنان سعى بليغ نمود تا جايى كه رسول خدا (ص) فرمود: شعيب (ع) خطيب انبياء بود.ليكن جز با رد و عصيان جوابى به او ندادند و حتى تهديدش كردند كه تو را سنگسار مىكنيم، و يا گفتند: تو را از ديار خود تبعيد مىكنيم، و آزار و اذيت او وعده كمى كه به او ايمان آورده بودند را به نهايت رساندند و نمىگذاشتند مردم به او ايمان بياورند، و راه خدا را به روى مردم مىبستند، و به اين رفتار خود ادامه دادند تا آنجا كه جناب شعيب (ع) از خدا خواست تا بين او و آنان حكم نموده و آنان را هلاك كند.
مبعوث شدن شعيب (ع) به سوى قوم خود، و
...
مبعوث شدن شعيب (ع) به سوى قوم خود، و رساندن پيام: خدا را پرستش كنيد و كم فروشى نكنيد!
" وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً ..."اين آيه شريفه عطف است بر داستانهايى كه در سابق از انبياء و امتهايشان گذشت، و كلمه" مدين" نام شهرى است كه در قديم بوده و جناب شعيب در آنجا مىزيسته، پس اگر نسبت ارسال شعيب را به مدين داده و حال آنكه آن جناب بسوى اهل مدين فرستاده شده بود نه بسوى مدين (چون خودش در آنجا زندگى مىكرد) از باب مجاز در اسناد است مثل اينكه مىگوييم: ناودان جارى شد (يعنى آب ناودان جارى شد) و اينكه شعيب را برادر آن مردم خوانده، دليل بر اين است كه با آن مردم خويشى و نسبت داشته است." قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ" - تفسير اين جمله در جملههاى نظير آن در سابق گذشت." وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ" - كلمه" مكيال" و همچنين كلمه" ميزان" اسم آلتاند و به معناى آن آلتى هستند كه كالاها بوسيله آن، كيل و يا وزن مىشود و اين دو آلت نبايد به نقص توصيف شوند و نبايد گفت قپان و ترازوى ناقص بلكه آنچه به صفاتى از قبيل نقص و زيادت و مساوات توصيف مىشود كالاى كيل شده و وزن شده است نه آلت كيل و وزن، پساگر در آيه شريفه نسبت نقص به خود آلت داده از باب مجاز عقلى است.